به گزارش یکتاپرس ابراهیم محمدی مرد میانسالی است که ۴۰۰ رأس گوسفند را در منطقه کوهستانی هریاس در شمال غرب پایتخت نگهداری میکند. او عاشق دامداری است به گفته خودش این روزها نه کسی حوصله دامداری دارد و نه توان و پولش را. شغل پردردسر و پرهزینهای که تنها عشق میخواهد و صبر و حوصله. او نماینده دامداران محلهای است که درگذشته رونق گلهداری آنجا زبانزد بود و هر خانوادهای حداقل چند رأس گوسفند را نگهداری میکرد.
لذت حضور در طبیعت
محمدی، کاسب خوشنام محله و معتمد است. در محله شهران زندگی میکند؛ اما بیشتر ایام هفته در باغهای هریاس روزگار میگذراند. او خودش را با افتخار چوپان معرفی میکند و معتقد است این شغل لذت حضور در طبیعت را به او میدهد و باعث میشود درگیر سختیها و سستی زندگی شهری نشود. میگوید: «زندگی شهری ما را به کارهای ساده و بیتحرک عادت داده است. سا لهاست از دست این شهر دودی فراریم و بیشتر وقتم را در کوهها و مراتع میگذرانم. با اینکه دیگر گلهداری بهصرفه نیست و هزینه خرید یونجه و دیگر مایحتاج دام چند برابر شده است با این حال دلم میخواهد این شغل ابا و اجدادی را حفظ کنم.»
از نظر محمدی، دامداری در روستاهای غرب تهران که روزگاری معروفترین دامهای تهران را داشت بیرونق شده است. آنقدر که تنها چند گلهدار در این محدوده فعال هستند.
«طبیعتدرمانی» را امتحان کنید
این دامدار باسابقه معتقد است بیرونق شدن این شغل در منطقهای که پتانسیل بالایی برای دامداری دارد بسیار ناراحت کننده است. او میگوید: «بیتوجهی مسئولان به این مشاغل باعث شده تا جوانها رغبتی به دامداری و توسعه آن نداشته باشند. در زمانی که بیکاری و بیانگیزگی دامن جوانها را گرفته احیای مشاغلی که در آنها پیوند بین طبیعت و تلاش انسان حرف اول را میزند یاری رسان است. حضور در طبیعت و خستگی کار، همه و همه مانع پرورش افکار منفی و حتی افسردگی میشود. چند روز دیگر آغول گوسفندانم پر میشود از صدای بره و بزغالههایی که پشت سر مادرشان راهی مراتع میشوند. این برای من یعنی اوج آرامش و دیدن این چرخه طبیعی سرشار از انگیزه و شور زندگی است.»
آنها اردیبهشتماه گله را از آغل بیرون میآورند و به سمت شهرستانک میبرند. با شروع فصل پاییز دوباره به سمت هریاس برمیگردند اواخر آذرماه گله را به آغل میبرند تا از سرمای زمستان دور باشد.
خاطرات چوپانی
ابراهیم محمدی خاطرات روزهای سختش را با خنده تعریف میکند. دردسرهای او نیز رنگ طبیعت دارد میگوید: «یکبار گرگ به گله زد و بهجای گوسفند لباس نمدی من را به دندان گرفت و من را روی زمین کشاند و من با ترسولرز از لباس نمدی چوپانیام بیرون افتادم.»
میزبان گردشگران هستم
روستای هریاس مراتع مناسبی برای گلهداران دارد. محمدی میگوید: «فضای اینجا را طوری آماده کردهام که گردشگران و طبیعت گردان بتوانند استفاده کنند. هر هفته میزبان گردشگرانی هستم که با دیدن شور زندگی در این روستا هیجانزده میشوند. بسیاری باور نمیکنند در گوشهای از تهران زندگی جور دیگری جریان داشته باشد.»
این دامدار باسابقه تمرکز بررونق دامداری در روستاهای غرب تهران را مهم میداند و میگوید: «من و دیگر همکارانم آخرین بازماندگان گلهداران این محدوده هستیم. دامداری را دیگر یک شغل نمیدانم حفظ آن برایم یک وظیفه است. وظیفهای به یادگار مانده از گذشته.»
حال ناخوش دامداری در غرب تهران
از نظرمحمدی مدتهاست کشاورزی و دامداری از حالت سنتی خود خارج شده است و دیگر نمیتوان با شیوههای سنتی انجامش داد. میگوید: «میتوان با اختصاص وامهایی، سرمایهگذاران را به روستاهای شمال منطقه ۵ و ۲۲ کشاند تا هم از نیروی کار و هم از فضای مناسب دامداری آنجا استفاده کنند.»
روستاهای غرب تهران هوای خوب، آب مناسب، طبیعت بکر و دستنخوردهای دارند که میتواند اقتصاد روستایی را متحول کند. علاوه بر این نزدیکی این روستاها به شهر تهران هزینه حملونقل و رساندن محصولات دامداری را آسان میکند. با همه این قابلیتها نبض دامداری و حتی کشاورزی در این روستا کم میزند و ناتوان رها شده است.