مرزهای تعلیق در واژگان شاعر عراقی | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس: نگاهی به مجموعه شعر و خدا فکرهای دیگری داشت/ پریسا شکوری
عباس ثائر در این مجموعه همواره به تعلیق میان اشیا مفاهیم و حتی کلمات اندیشیده و بلاتکلیفی انسان معاصر نسبت به همه چیز در اشعارش موج می‌زند.
کد خبر: ۱۴۵۲۱۴
۱۱:۵۹ - ۱۴ آبان ۱۴۰۲

مرزهای تعلیق در واژگان شاعر عراقی

                                             مرزهای تعلیق در واژگان شاعر عراقی

پریسا شکوری: نگاهی به مجموعه شعر «و خدا فکرهای دیگری داشت»

«و خدا فکرهای دیگری داشت» جدیدترین ترجمه "اصغر علی کرمی" است که توسط انتشارات "شب چله" این هفته چاپ و روانه بازار شده است.
این کتاب ترجمه مجموعه‌ای به همین نام از شاعر عراقی "عباس ثائر" است که پیش از این به عنوان برگزیده اتحادیه نویسندگان و شاعران عراق توسط انتشارات این اتحادیه به چاپ رسیده و بارها به عناوین مختلف مورد تقدیر قرار گرفته است.
در یک نگاه کلی می‌توان گفت عباس ثائر در این مجموعه همواره به تعلیق میان اشیا مفاهیم و حتی کلمات اندیشیده و بلاتکلیفی انسان معاصر نسبت به همه چیز در اشعارش موج می‌زند.
او مجموعه‌اش را این گونه آغاز می‌کند:
تو باید بدانی: آنچه با ماست بر ما نیست 
و آنچه بر ماست هرگز با ما نخواهد بود 
ما از تاریکی آمده‌ایم 
این گونه می‌گویند.
اتفاقی بود 
پدران و مادرانمان سرگرم شدند
آنگاه مادران ساقه‌های خویش را گشودند
و آواز سر دادند 
برای کودکان همسایه 
که شادمان بودند و می‌خندیدند از افتادن ما 
ما خبر بودیم
نمی‌دانستیم که سقوط چه ناامیدی بزرگی است 
و خنده‌ها پیشگویی‌های مسخره‌آمیزی هستند 
از همین آغاز مجموعه مشخص است با شاعری روبرو هستیم که تجربه متفاوتی نسبت به معانی و ادراک و حتی خلقت دارد و آن را بدون قطعیت به مخاطب القا می‌کند.
در شعر دیگری از مجموعه می‌خوانیم:
اگر اشیا بشکنند 
سوال‌های بسیاری پیش می‌آید 
سوال‌ها نیز همانند اشیا هستند 
اگر با سختی پاسخ روبرو شوند می‌شکنند 
پاسخ‌ها اگر پایشان روی آگاهی نلغزد نورشان پراکنده خواهد شد 

و باز هم با خطی از معنا روبرو هستیم که مدار انتقالش بر اساس کلمات نیست بلکه یک تجربه ذهنی است که به هر نحوی که مخاطب صلاح بداند به او منتقل می‌شود.

اما علی رغم جهان ذهنی و ناملموس شاعر با احساسات ملموس و رویکردهای عاطفی مشخصی سر و کار داریم که ‌بغرنج ترین مسائل زیستی او را به روشنی بیان کرده و حتی مخاطبان عامه نیز می‌توانند از شعرش لذت ببرند.

در واقع عباس ثائر شاعر دنیای معاصر است که مخاطبش را همراه خود به همه جای متن برده و با او به گفتگو می‌نشیند تا به جای آنکه درک خودش را به او القا کند به یک گفتگوی مشترک در خصوص مفاهیم دست یابد.


با هم شعری از او بخوانیم:


پشت بام معنا 
خیابان سعدون در سرت جا گرفته است 
و انبوه کودکان 
و در این خیابان، زنانی نیز هستند
هیچ راهی نیست جز آنکه ساکن در تو باشد
سرت را بردار و به نرده ای برگرد
که به آن لنگر انداحته ای
آنجا به زیبا رویانی عشق بباز 
تنها با چشم و ابرو 
سر را خوب نگه دار که از دست نرود
آن را دور از توجه نگه دار
به او غفلت بیاموز 
در غفلت جهشی است که تنها آگاهان و هوشیاران درک می‌کنند
سرت بار بسیار به دوش کشیده است 
از تاریکی و نیستی
خیابانی کهنه از مستان و پزشکان 
زنان زیبا و شاعران بیهوده سرا 
آن‌هایی که شعر را نمی‌فهمند مگر آنچه بر پشت بام معنا می‌بارد
و مستان محافظ کاری که تنها شراب خانگی سر می‌کشند 
اندیشه هایی از دیگران تراوش می‌کند 
اندیشه‌هایی که خوانندگان جسدها بیان می‌کنند 
و عمیق بین‌ها
آنها که سینه‌هایی برآمده دارند 
اندیشه های دیگر از محافظه‌کاران سر می‌زند
مانند شرابی که روستاییان انداخته‌اند 
سرگشته در بازار 
سردرگم در کافه‌ها 
تو باید مراقب سرت باشی 
اینجا سرهای زیادی دزدیده می‌شود
مراقب قلبت باش 
اگر آن را نشان دادی 
کانون شاعران پر از دزد است 
باید سریع بگذری 
شاید با زنی برخورد کنی که خیابان برایش تنگ است

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: