پیوند ناگسستنی فردوسی و زبان فارسی در گذر زمان | یکتاپرس
شاهنامه نه تنها اثری حماسی، که متنی تربیتی و فرهنگی نیز هست که به واسطه ترویج خرد زمینه‌ساز شکل‌گیری هویتی مشترک در میان ایرانیان شده است.
کد خبر: ۱۷۸۴۱۶
۱۸:۰۰ - ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴

پیوند ناگسستنی فردوسی و زبان فارسی در گذر زمان

شاهنامه فردوسی ارزشمندترین سند هویت ملی، فرهنگی و اجتماعی ایرانیان است. این اثر توانسته است نقش بسزایی در شکل‌گیری و استمرار فرهنگ ایرانی داشته باشد. این اثر عظیم نه تنها به ثبت هویت یک جامعه پرداخته بلکه تمامی مؤلفه‌هایی را که برای شکل‌گیری هویت یک ملت ضروری است در خود جای داده است. آزاده ستوده و همکاران در مقاله‌ای با عنوان «بررسی نقش شاهنامه در فرهنگ و هویت ملی» به بررسی نقشی که شاهنامه فردوسی در تعریف و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است، پرداخته‌اند. در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانیم؛

از خداینامه تا روایت ملی؛ منابع شاهنامه و شکل گیری ساختار وحدت آفرین

نویسندگان مقاله حاضر، شاهنامه فردوسی را اثری بنیادین در تاریخ فرهنگ ایران و واجد ساختاری منسجم و یکپارچه می‌دانند و می‌نویسند: یکی از مهم‌ترین عوامل آن بهره‌گیری از منابعی با ریشه‌های مشترک قومی، دینی، فرهنگی و تاریخی است. این منابع متعلق به ایرانیانی بوده‌اند که در طی قرون متمادی هویت و ایرانیت را ارج نهاده و برای حفظ آن کوشیده‌اند. شاهنامه از آغاز تا پایان بر اصولی چون خرد، داد، فره ایزدی و وفاداری به ایران استوار است. همین انسجام محتوایی باعث شده که شاهنامه به ‌عنوان اثری وحدت‌بخش شناخته شود که در شکل‌گیری و تحکیم هویت ملی ایرانیان نقش اساسی ایفا کرده است.

فردوسی در تدوین شاهنامه از طیف گسترده‌ای از منابع استفاده کرده است؛ از تاریخ‌نگاری‌های رسمی گرفته تا داستان‌های شفاهی و افسانه‌های ملی. منابع او شامل سه دسته اصلی بوده‌اند: نخست تاریخ‌نگاری‌های معتبر مانند آثار طبری و غرر اخبار؛ دوم داستان‌های مستقل پهلوانی چون رستم، اسفندیار و سیاوش و سوم روایت‌های شفاهی پراکنده که برای تکمیل یا لطافت بخشیدن به روایت‌ها در شاهنامه گنجانده شده‌اند. همین تلفیق دقیق منابع با زبانی شاعرانه ساختار شاهنامه را به‌گونه‌ای تحکیم بخشیده که تناقضی در مفاهیم آن دیده نمی‌شود و انسجام روایت‌ها در خدمت خلق هویت ملی قرار گرفته است.

شاهنامه همچنین بر پایه منابعی همچون «شاهنامه ابومنصوری» بنا شده که خود متکی بر متون کهن‌تر مانند خداینامه بوده است. او کوشیده تا با نظم‌بخشی به تاریخ و اسطوره ایرانی از پراکندگی روایت‌ها جلوگیری کرده و به ساختاری منسجم و یک‌دست برسد. به همین دلیل شاهنامه نه‌ تنها اثری حماسی بلکه الگویی برای وحدت فرهنگی و تاریخی ایرانیان محسوب می‌شود.

فردوسی با نگاهی ژرف به باورهای دینی، خداوند را در جایگاه والای ستایش می‌نشاند و هیچ ‌یک از پهلوانانش را بی‌توجه به یاد خدا نمی‌گذارد.

نکته مهم دیگر تبدیل خداینامه به شاهنامه در بستر زبان فارسی و تاریخ ایران اسلامی است. نام «شاهنامه» ترجمه‌ای از «خداینامه» در دوران ساسانی است که تاریخ شاهان ایران را روایت می‌کرد. فردوسی با انتخاب این عنوان و احیای آن در قالب شعر پیوندی میان گذشته و حال برقرار کرده است. این اقدام آگاهانه شاهنامه را به ستون وحدت ملی بدل ساخته، چراکه نشان می‌دهد ایرانیان حتی در دوره‌های تاریخی متفاوت با ارج نهادن به ریشه‌های خود، ساختاری فرهنگی پدید آورده‌اند که توانسته در برابر تهاجم بیگانگان و گسست‌های تاریخی، هویتی یگانه و پایدار خلق کند.

خرد، ستون فرهنگ ایرانی در شاهنامه

ستوده و همکاران معتقد هستند که شاهنامه فردوسی اثری است که در آن مفهوم خرد جایگاهی بنیادین دارد تا جایی‌که این واژه و مشتقات آن بیش از هر واژه دیگری در سراسر اثر تکرار شده‌اند. بر پایه پژوهش‌ها بیش از ۵۰۰ بار واژه خرد، بیش از ۳۰۰ بار خردمند و ۲۰ بار خردمندی در شاهنامه به کار رفته است. حتی در آغاز ۱۴۷ بیت، واژه خرد یا خردمند آمده که این میزان تاکید نشان از اهمیت بی‌چون ‌و چرای خرد در نظام فکری فردوسی دارد. در واقع شاهنامه نه تنها اثری حماسی، که متنی تربیتی و فرهنگی نیز هست که به واسطه ترویج خرد زمینه‌ساز شکل‌گیری هویتی مشترک در میان ایرانیان شده است.

این این مقاله آمده است: فردوسی در پیروی از سنت‌های کهن ایرانی از جمله اندیشه‌های زرتشتی و متون پهلوی مانند دینکرد و اندرزنامه‌ها، خِرد را عامل پرورش روح و جسم می‌داند. اهمیت خِرد در شاهنامه فقط در لایه‌های زبانی و اخلاقی باقی نمی‌ماند بلکه در سطح اجتماعی نیز کارکرد دارد. فرهنگ خردورزانه‌ای که شاهنامه ترویج می‌کند منجر به شکل‌گیری نوعی وجدان جمعی در میان ایرانیان می‌شود. این اثر با برجسته‌سازی ارزش‌هایی چون داد، آگاهی، راستی، پیمان‌داری و تعهد در طول قرون متمادی درونی‌ترین لایه‌های فرهنگ ایرانی را شکل داده است. شاهنامه نه تنها آیینه‌ای از گذشته پرشکوه ایران است، بلکه نقشه راهی فرهنگی برای آینده نیز محسوب می‌شود. با تأکید مداوم بر خرد، دانایی، و الگوسازی از انسان‌های فرزانه، شاهنامه موفق شده است بستری فرهنگی بیافریند که در آن هویت ایرانی از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.

نقش دینداری در پی‌ریزی هویت فرهنگی شاهنامه

نویسندگان پژوهش حاضر معتقد هستند: فردوسی با نگاهی ژرف به باورهای دینی، خداوند را در جایگاه والای ستایش می‌نشاند و هیچ ‌یک از پهلوانانش را بی‌توجه به یاد خدا نمی‌گذارد. اغلب پژوهشگران معتقدند فردوسی شاعری معتقد به تشیع بوده گرچه در نوع گرایش مذهبی او میان شیعه دوازده‌امامی، زیدی و اسماعیلی اختلاف‌نظر وجود دارد.

زمینه‌های فرهنگی و سیاسی خراسان در قرن چهارم هجری و نفوذ اندیشه‌های شیعی فردوسی را به شاعری بدل ساختند که دفاع از دین، عدالت و حق‌طلبی را بخشی از رسالت ادبی خود می‌دانست. در شاهنامه، خرد و دین ۲ رکن اساسی شهریاری هستند که در قالب فرّ ایزدی نمادین می‌شوند. فرّ ایزدی از سنت‌های باستانی ایران تا متون دینی چون اوستا ریشه دارد و فردوسی با احیای آن پیوندی عمیق میان فرهنگ ایرانی و ایمان دینی برقرار کرده است.

در اندیشه فردوسی، مشروعیت فرمانروایی به تداوم دینداری و خردمندی بستگی دارد. پادشاهی که از راه دادگری، خرد و رضایت مردم منحرف شود فرّ ایزدی را از دست می‌دهد و شکوه او پایان می‌پذیرد. شاهنامه در این نگاه تنها کتابی حماسی نیست بلکه راهنمایی است برای تداوم هویت دینی و فرهنگی ایرانیان با تأکید بر نقش محوری ایمان و خرد در بنای جامعه‌ای پایدار و سرافراز.

عدالت در شاهنامه؛ بنیاد نظم هستی و معیار مشروعیت فرمانروایی

ستوده و همکاران می‌نویسند: فردوسی در شاهنامه عدالت را نه ‌تنها یکی از ارکان شهریاری بلکه بنیاد هستی می‌داند. از نگاه او دادورزی اصلی خدشه‌ناپذیر در فرهنگ ایرانی است که نبود آن به آشفتگی جهان می‌انجامد. در شاهنامه داد مفهومی فراتر از عدالت فردی یا اجتماعی دارد و در واقع قانون پنهان حاکم بر کل هستی است؛ نظمی فراگیر که مرز و حدود هر پدیده‌ای را مشخص می‌کند.

در شاهنامه دادخواهی نه یک آرمان انتزاعی بلکه معیاری برای مشروعیت حاکم و رمز ماندگاری اوست. پادشاهان نیک‌اندیش زمانی که با داد و انصاف حکومت می‌کنند، از فرّه ایزدی برخوردارند و مورد حمایت مردم و خشنودی ایزدی قرار می‌گیرند. این نگاه، شاهنامه را به سندی فرهنگی برای باور دیرینه ایرانیان به عدالت بدل کرده است.

فردوسی در شاهنامه عدالت را نه ‌تنها یکی از ارکان شهریاری بلکه بنیاد هستی می‌داند. از نگاه او دادورزی اصلی خدشه‌ناپذیر در فرهنگ ایرانی است که نبود آن به آشفتگی جهان می‌انجامد.

مرزهای جغرافیایی و هویت ملی در شاهنامه؛ نماد قلمرو ایران

نویسندگان در مقاله حاضر، یکی از ارکان اساسی هویت ملی در شاهنامه را تعیین مرزهای جغرافیایی مشخص می‌دانند و می‌نویسند: فردوسی با دقت و جزئیات فراوان قلمروهای مختلف ایران را ترسیم می‌کند تا مرزهای فرهنگی و جغرافیایی ایران را نمایان سازد. در شاهنامه شخصیت رستم به ‌عنوان نماینده شاه ایران نه‌ تنها فرمانروای سیستان بلکه سرور بخش‌هایی از سرزمین‌های کابل و برخی مناطق هند است. این گستردگی جغرافیایی نمادی از وسعت ایران و پیوند عمیق هویت ملی ایرانیان با سرزمینشان است.

در شاهنامه محدوده‌های جغرافیایی ایران به ‌طور مستقیم با تلاش‌های قهرمانانی چون رستم در پیوند است. برای مثال در جنگ‌هایی همچون کین‌خواهی از خون سیاوش یا در نجات کاووس از مازندران فردوسی با تصویرسازی از لشکرکشی‌های رستم نقش این سرزمین‌ها در حمایت از ایران و همبستگی میان آنها را به‌ خوبی به نمایش می‌گذارد. این مرزها نه‌ تنها در جنگ‌ها و مبارزات بلکه در پشتیبانی‌های اجتماعی و انسانی از پایتخت نیز نمایان می‌شود. بنابراین شاهنامه علاوه ‌بر روایت‌های حماسی به ‌عنوان اثری که مرزهای جغرافیایی ایران را مشخص می‌سازد نقش مهمی در شکل‌گیری هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

فردوسی و زبان فارسی؛ تجلی هویت ملی ایران

ستوده و همکاران معتقد هستند که زبان فارسی مدیون فردوسی است و در ادامه می‌نویسند: چرا که او با سرایش شاهنامه از فروپاشی و دگرگونی این زبان جلوگیری کرد و آن را به ابزاری مهم برای انتقال هویت ملی ایرانیان بدل ساخت. اگر فردوسی نمی‌بود، زبان فارسی ممکن بود با تهدیدات جدی مواجه شود و در مسیر زوال قرار گیرد. فردوسی با بازسازی و نگارش زبان فارسی آن را به ابزاری برای ارتباط و نگارش در تمام اقوام ایرانی تبدیل کرد و این زبان به‌ عنوان وسیله‌ای برای انتقال تاریخ، فرهنگ، اسطوره‌ها و آموزه‌های دینی و اخلاقی نسل به نسل باقی ماند.

فردوسی در شاهنامه زبان فارسی را به ‌عنوان وسیله‌ای برای شکوفایی هویت فرهنگی ایرانیان مطرح می‌کند. او با استفاده از زبان فارسی دری آن را به حیات گسترده‌ای رساند و به وسیله این زبان، جغرافیای فرهنگی ایران ‌زمین را گسترش داد. شاهنامه به‌ عنوان یک اثر بزرگ، در واقع زبان فارسی را به پناهگاهی برای ایرانیان تبدیل کرد که با وجود تنوع‌های قومی و فرهنگی به ‌عنوان زبان مشترک در میان همه اقوام ایرانی مورد استفاده قرار گرفت. فردوسی با سرایش شاهنامه نشان داد که زبان نه تنها ابزاری برای بیان بلکه آیینه‌ای از هویت و روح یک ملت است.

انتهای پیام/

منبع: ایرنا
برچسب ها: فردوسی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: