به گزارش گروه فرهنگی یکتاپرس، سیروس ذکایی، شاعر درباره موضوعات مختلف در حوزه شعر با خبرنگار فرهنگ و هنر یکتاپرس گفتگو کرد.
خودتان را معرفی می کنید ؟
سیروس ذکایی هستم متولد تهران ۱۳۳۹ یعنی شصت سال پیش بدنیا آمدم تا انتهای دنیا را ببینم
از بدو تولد دچار معلولیت شدم که تا به حال با من است تحصیل کرده در رشته علوم انسانی دیپلم گرفته و در رشته مدیریت عمومی فوق دیپلم از مدرسه عالی مدیریت دولتی گرفتم .
البته من تمایل نداشتم بحث را به این صورت شروع کنیم ، چون اعتقاد دارم ، انسان نباید بخاطر یک نبود، تمام بودهای خودش را از دست بدهد و قطعا شما به این معنا رسیدید.
بله ،این معلولیت نه تنها مرا از اینکه بخواهم حالت ایستا و انزوا اختیار کنم بلکه به من این امکان را داد که بیشتر با مردم ارتباطی در حالت پویا و با تحرک پذیری بالا داشته باشم و این خود نقطه هدف گذاری من شد که به شعر و ادبیات روی بیاورم.
شعر در شما از کجا شروع شد و تحت تاثیر کدام جریانات ادبی قرار گرفت؟
دنیای شعرمن متأثر از جریانات ادبی پیرامونم که در گذر زمان با افت و خیزهای فراوان همراه شده می گذرد و گاه این جریان ها به افکار آدمی چنان رسوخ می کند که ماندگار می شود .از جریان ادبی گفتم بد نیست این را هم اضافه کنم که من به نظر من یکی از جریان سازترین دوران شعر و ادبیات معاصر ایران متعلق به جریان ادبی نوپای دهه چهل ایرانی ست که در آن دوره شعر و ادبیات ایران به عنوان دوره طلایی نام برد، دست یافته که در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو و منوچهر آتشی و فروغ فرخزاد و سهراب سپهری حمید مصدق و یدالله رویایی و محمدعلی سپانلو به فراوانی می توان دید و این روند را در اشعار و نویسه های شاعران متاخر هم می توان یافت و حیف از این جریان اندیشه ساز که در آن هم اندیشههای اجتماعی و ادبی پا می گیرد دیگر کسی به ندرت از آن سخن به میان می آورد من متعهد و متعلق به این جریان ادبی می دانم.
از کتاب های خودتون برای ما بگویید.
کتاب های من یکی" طوفان در گندمزار " از نشر امرود که جا دارد از جناب آقای رسول یونان و سرکار خانم پونه ندایی تشکر و قدردانی کنم و کتاب دوم که "پرهای دانایی" که ناشر آن خودم بودم . همچنین کتابهای جمعی مجموعه شعر پیوند اندیشه ها به کوشش رضا عبدالهی و سه شنبه های نیاوران به کوشش سید عباس سجادی و صدای سپید به کوشش نشرنفیر که همه بیانگر افکار من طی چند دهه سال حضور فعالیت در عرصه ادبیات است.
دوست دارید به کسی پیامی بدهید ؟
پیام که نه . دوست دارم از استادان فرهیخته ام در این سال ها : رسول یونان ،رضا رضی پور ، رضا عبدالهی ، علی آبان ،زنده یاد علیرضا راهب . روانشاداستاد محمد مجد که خداوند روح آن دو عزیز را شاد کند تقدیر به عمل بیاورم و همچنین از گروه فرهنگی یکتا پرس بخاطر این مصاحبه و حمایت از هنرمندان و اهل قلم تشکر کنم.
در پایان این مصاحبه ما را به چند شعر مهمان می کنید؟
با کمال میل و به رسم یادبود ، چند شعر تقدیم می کنم
---۱---
گاه من به مرگ
پشت پا میزنم
گاه مرگ به من
نمی دانم این بازی
کی تمام می شود
--۲---
من از پایان جهان می آیم
با حرفهای تازه
که پایان ندارد
ای عبور سبز
لحظهء با من
باش
---۳----
کاش می شد
تو را
با یک شاخه گل
ببینم
اما این لقوه نمی گذارد
کاش عاشق ات
نمی شدم
تا این لکنت زبان
مجبور باشد
بگوید
دوسسستتدددااررممم
کاش آن چند دقیقه
که با هم حرف می زدیم
این سمعک لعنتی
خر خر نمی کرد
کاش
_۴_
باور کن
دستهای من
همه پوچ بود
وقتی گلی در نگاهم
شکفت
_۵_
بگذار چترم
را ببندم
و با موسیقی باران
خیس ترین عابری باشم
که به تو برسم
انتهای پیام/