به گزارش گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس، محسن محمدی که مجموعه های ( گاهی فقط سکوت به فریاد می رسد) از انتشارات آوای کلار و ( تو هم به یاد نیاور) توسط انتشارات خیابان از او منتشر شده است در گپ و گفتی با خبرنگار یکتاپرست گفت: من فکر می کنم که شعر باید دارای اثر و کنش در دنیای بیرونی باشد یعنی اگر شعر من باعث نشود که جهان از چیزی که در حال حاضر و قبل از آن که شعر من در آن خوانده شود جای بهتری برای زندگی باشد یعنی اثر نداشته است.
او در تکمیل گفته خود توضیح داد وقتی می گویم جهان در واقع محدوده ای است که در آن از نظر ذهنی عاطفی و حتی جغرافیایی زندگی می کنم و در تبعیت از این که یک شاعرم باید دنیای اطرافم را مهربان تر و متعهد تر و زیباتر بسازم.
شاعر مجموعه "توهم به یاد نیاور" در بیان دغدغه های غزلسرایی خود همچنین توضیح داد که از نگاه او غزل یک سنت عاطفی و زیبایی شناسی در شعر فارسی است و از این نظر فراتر از یک قالب به نظر می رسد. مثلاً ما هیچ قالب شعری را در ایران نمی‌شناسیم که همراه خود یک فرهنگ شعری و عاطفی به همراه داشته باشد و از این نظر خوشحالم که میراث عاشقانه نویسی و غزل سرایی فارسی را نگهداری کرده و پرورش می دهم.
وی در خصوص جریان های جدید شعری و رویکردهایی که از سوی بسیاری از سوی سرایندگان مطرح می‌شود گفت که به نظر من آنچه اهمیت دارد شعر خوب و محتوا و زبان بکر و بدیع است هر جریانی که به عمق و غنای شعر فارسی کمک کند از نظر من محترم است ولی خود را تابع هیچ جریان ساخته شده ای نمی‌دانم و از نظر من شعر چیزی است که بر اساس بنیادهای فردی خودم و نیز رویکرد های کلان فرهنگی ایجاد می شود.
شاعر مجموعه "گاهی فقط سکوت به فریاد می رسد" در بیان دیگر فعالیت‌های ادبی خود به برگزاری جلسه های یکشنبه در کافه این اشاره کرده و توضیح داد: این جلسه رو با همراهی دکتر اصغر علی کرمی شاعر و مترجم نام آشنا و با مدیریت آکادمی " سخت و ممتنع" برگزار می شود یک هفته در میان در کافه "این" برپا می کنیم . هدف اصلی ما ضمن دیدار شاعران با یکدیگر و ایده پردازی و ایجاد دغدغه در میان آن ها و کشف و معرفی استعدادها و حمایت از شاعران نو قلم است که از این نظر حمایت رسانه ها و خبرگزاری ها و نیز موسسات انتشاراتی بسیاری را جلب کرده ایم و امیدواریم اتفاق مفیدی را رقم بزنیم.
محمدی در انتهای این گفتگو ، از گروه فرهنگی یکتا پرس بخاطر حمایت از هنرمندان قدردانی کرد.
همین که دید نداریم ماتمی دیگر
رساند عشق به ما مژده غمی دیگر
شنید نیست خیالِ بهشت در سر من
کشید پای مرا تا جهنمی دیگر
چقدر با خودم این روزها غریبم،آه
ببین چه ساده،شدم پاک آدمی دیگر
گذشت از بد و خوبِ جهان و راهی شد
دلِ رمیده من، رو به عالمی دیگر
سلام،ای منِ دور از منِ بریده ز من
به لطف مرگ به من می رسی دمی دیگر
انتهای پیام/
