گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ رحلت جانگداز پیامبر اکرم حضرت محمد( ص) و شهادت حضرت امام حسن مجتبی ( ع) را عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم
*******************************************************************
سید محسن احمدزاده
در رثای حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت امام حسن مجتبی( ع)
بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول
آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب
لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی
می چکد بر گونه ها با صد محن
دانه دانه اشک از چشم حسن
اینک، غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه ی خانه حسین
در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک می خواند بلال
لحظه های اخر پیغمبر است
روح هستی در میان بستر است
با دلی محضون به حال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار
اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است
گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا
اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه
گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر
گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من
بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی
بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است
اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک
آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند
قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن
در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست
********************************************
اسماعیل تقوایی
در رثای رحلت حضرت محمد(ص)
لحظه های آخر پیغمبر است
بی رمق افتاده بین بستر است
فاطمه دارد به بابایش نگاه
اشک می ریزد غمین ومضطر است
سخت نالان است وبیتابی کند
گرم دلداری زهرا حیدر است
جان پیغمبر بود مولا علی
مونسش در لحظه های آخراست
ر علی گوید وصیتهای خویش
بی علی راه نبوت ابتر است
ای علی،جان تو جان فاطمه
این امانت دست تو چون گوهر است
مطلبی دارم علی جان گوش کن
مطلبی که بهر تو دردآور است
فاش می بینم که بعد من علی
غاصب حق تو اینجا رهبراست
همسرت زهرا شود حامی تو
خطبه خوانان زمان را سرور است
هرچه زهرا می زند فریاد لیک
قلبها سنگ است وهر گوشی کر است
آید آنروزی که زهرا را زنند
صورتش همچون گل نیلوفر است
آید آنروزی که در بندت کنند
فاطمه افتاده در پشت در است
آید آنروزی که محسن را کشند
شرمگین از روی همسر شوهر است
آید آنروزی که بی زهرا شوی
زینبت نالان زبهر مادر است
صبر می خواهم برایت از خدا
روزگاری را که بس رنج آور است
**********************************
وحید قاسمی
اشعار مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
خدا کند که دروغی بزرگ باشد این
من اعتماد ندارم به حرف طالع بین
نشسته اند کمان های بیوه آماده
گرفته اند کمین تیرهای چله نشین
دوباره کوچه دوباره کسی ز اهل کساء
دوباره فتنه ی شیطان دوباره غصب زمین
و باز شد دهن یاوه ای و حرفی زد
و پخش شد همه جا بوی غُدّه ای چرکین
و این هم از برکات حضور یک زن بود
زنی که شوهر خود را نمیکند تمکین
جنازه نیست، نمرده است، زنده است، چرا؟
برای این که امام است و بس، برای همین
برای این که نفس می کشد بدون هوا
برای این که قدم می زند بدون زمین
چقدر جای رطب ها و جای او خالی ست؟
کنار دست پر از هیچ سفره ی مسکین
به عزت و شرف لا اله الا الله
به خیر ختم نشد این مراسم تدفین
عزیز کرده ی یعقوب، غارت گرگ است
قسم به سوره ی یوسف قسم به بنیامین
*****************************************
یاسر مسافر
اشعار مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى
سبزينه پوش خطه زرين تبارى
جود و كرم بيرون منزل صف گرفتند
در كيسه آيا نان و خرمايى ندارى؟
جبريل پر وا كرده و با گردنى كج
شايد ميان كاسهاش چيزى گذارى
وقت عبور از كوچه هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئينه دارى؟
در گرمدشت طعنه ها دل را نياور
من كه نمىبينم در اينجا سايه سارى
از خاطرات سرد و يخبندان ديروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخمهايى كه درون سينه توست
هر شب سحر با اشك مرهم میگذارى
يك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خيمهاى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سينه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخيل آن ضريح خاكى تو
شايد خبر از گمشده مرقد بيارى
وقت زيارت شد چرا باران گرفته
خيس است چشم آسمان انگار، آرى
من نذر كردم بعد از آنى كه بميرم
مخفى شود قبرم به رسم يادگارى
***************************************
انتهای پیام/