گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ 8 مهر سالروز بزرگداشت مولانا است.
مولانا جلال الدین در تاریخ ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری مصادف با پانزدهم مهر 586 هجری شمسی در بلخ متولد شد. پدر مولانا محمدبن حسین خطیبی بود که بهدلیل دانش بالا و شخصیت برجستهاش او را با القابی مانند «بهاءالدین ولد» و «سلطان العلما» خطاب میکردند.
بعد از مرگ بهاءالدین در قونیه، مولانا در 25 سالگی به درخواست مریدان پدرش به تعلیم علوم و مفاهیم عرفانی پرداخت. و بعد از دو سال اولین سفر خود را که به شام بود آغاز کرد. و درشهرهایی مانند دمشق و حلب، میزبان علمایی شد که از بیم حمله مغول به این شهرها پناه آورده بودند. مولانا نیز پس از شام به شهر حلب رفت و تعالیم عرفان و فلسفه را ادامه داد. از مدت اقامت مولانا در این شهرها اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما درمجموع، حدود هفت سال را در این شهرها گذراند. بعد به قونیه برگشت، جایی که خاندانش در آن ساکن بودند و از بدو ورود به قیصریه، علما و عرفای شهر به استقبالش آمدند.
ملاقاتهای شمس و مولانا و تاثیر عمیق شمس تبریزی بر زندگی مولانا در همین دیدارها، در قونیه اتفاق افتاده است. شمس عارفی وارسته و درویشی دوره گرد که با همه اطرافیان مولانا تفاوت داشت. او همه معادلات مولوی را به هم زد و وجود خداوند، عشق و عقل را با نگاهی متفاوت برای مولوی شرح داد.
مولوی به گفته ها و حقایقی که شمس می گوید دل می بندد. از نگاه شمس همه چیز هستی را عشق است که هدایت می کند. عشق زیربنای خلقت است. خداوند عاشق بود پس خلق کرد. انسان هم باید عاشق پروردگار باشد به واسطه آیه تحبوا و تحبونهم.
وی مولانا او را وارد دنیای متفاوتی از شناخت می کند و در زندگی مولوی چنان تاثیر می گذارد که از یک فقیه و عالم دینی به عاشقی دل سوخته بدل می شود.
بی تردید نقطه عطف زندگی مولوی آشنایی و دلدادگی اش با شمس تبریزی است. شمس خورشیدی بود که زندگی مولانا را روشن کرد و به آن گرما بخشید. و از لحاظ شخصیتی او را دگرگون ساخت. کسی که جز محراب و منبر جایی را نمی ستود به یک باره به رقص و سماع عاشقانه گرایید.
شمس وجود هر چه ناخالصی و کدورت است از او دور کرد و نه تنها مکتب فکری مولوی را تغییر داد بلکه او را به وجد و شور درآورد.اما حسادت اطرافیان باعث جدایی و سفر شمس گشتند.
مولانا بعد از غیبت شمس تبریزی، با بزرگان دیگری نیز مانند «برهان صلاح الدین» و «حسام الدین چلبی» معاشرت میکرد. صلاح الدین مردی زاهد، موقر و آرام بود و به همین جهت توانست جوشوخروش مولانا را در فراق شمس آرام کند؛ او 15سال پایانی عمرش را در جوار حسام الدین چلبی گذراند که بار دیگر دریای آرام درون مولانا را طوفانی میکرد. همنشینی مولانا با صلاح الدین سبب خلق اثر برجسته مثنوی معنوی شد که از بزرگترین گنجینههای ادبیات عرفانی ایران و تصوف شمرده میشود.
مولانا در تاریخ پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری قمری، مصادف با چهارم دی ماه سال 652هجری شمسی، بهدلیل تب سوزان و بیماری در 66 سالگی از دنیا رفت. خویشان و بستگان مولانا در آخرین لحظههای زندگیاش بر بالینش حضور داشتند و پس از مرگ او، مردم قونیه از مسلمانان گرفته تا مسیحی و یهودی تا چهل روز در غم از دست دادن مولانا، عزاداری کردند. آخرین غزل مولانا در بستر مرگ به شرح زیر است.
آرامگاه مولانا در شهر قونیه، در خانه محل سکونت مولانا در گذشته قرار دارد و در طول ایام سال و بهخصوص سالگرد تولد و درگذشت مولانا، مراسم مختلفی در این آرامگاه برگزار میشود. هر سال از تاریخ هفت تا 17 دسامبر، بهمدت 10 شب بزرگداشت مولانا را به مناسبت سالگرد درگذشت این عارف و شاعر برجسته برگزار میکنند. برگزاری جشن در این شبها با مناسکی خاص همراه است و در طول این مدت با اجرای نمایش متنوع و رقصهای گروهی سماع، بخشهای مختلف زندگی مولانا رابه تصویر میکشند.