یادداشت/ سمیه جمالی
در چند هفتۀ گذشته اغلب مردم به جز تعداد محدودی به طور کامل در جریان اخبار، عکسها و جوایز جشنوارۀ فیلم فجر قرار گرفتند. همزمان و با چند روز اختلاف، جشنواره ای در کشور برگزار شد که ظاهراً معتبرترین و مهمترین جشنواره نمایشی کشور است. اما امسال بدتر از سالهای گذشته در سکوت هرچه بیشتر برگزار شد. با وجود همزمانی نسبی این دو رویداد، تمام توجه رسانه، داوران، منتقدان و عوامل به سوی سینما بود.
رسانه ملی که اخیرا با تغییر ریاست خود، ادعای تغییر دیدگاه دارد تمام امکانات و انرژی خود را معطوف جشنواره سینمایی کرد. برنامههای متعدد از خبر تا نقد فیلم و طنز همگی در جای خود قابل تقدیر و توجه است اما وقتی یک درصد این امکانات در اختیار تئاتر قرار نمیگیرد میشود محل گلایه و انتقاد. مگر نه اینکه تئاتر مادر سینماست و بسیاری از بازیگران از صحنه جلوی دوربین آمدهاند؛ آنهایی هم که یکباره خود را در مدیای سینما عرضه کرده و به شهرت رسیدهاند، برای اثبات اصالت و پیشینه تئاتری در نمایش هایی با سرمایه و دستمزد گزاف کار کردهاند اما هیچ یک اشاره ای به این اتفاق هنری درحال برگزاری در کشور نکردند. من امسال به علت بیماری در هیچ کدام از این جشنوارهها حضور نداشتم. نه به عنوان اصحاب رسانه یا هنرمند فقط به عنوان تماشاگر علاقمند از رسانهها پیگیر خبرها بودم. متوجه شدم باز هم رسانهها یک دهم یا در بعضی موارد هیچ درصدی از توان خود را مصروف جشنواره تئاتر فجر نکردهاند.
تئاتر هنری است که برای روی صحنه آمدن، گاه به اندازه ساخت یک فیلم زمان و انرژی از هنرمند میگیرد. مثلاً برای نمایش «بانوی زیبای من» به کارگردانی گلاب آدینه؛ یک سال و نیم تمرین و کار گروهی طاقت فرسا انجام شده است. از خوش اقبالی گروه نمایش در شرایط رکود و محدودیتهای کرونایی روی صحنه رفت. اما گاه همین مدت کار و تلاش میشود و نمایش اجرا نمیرود؛ و مگر هنرمند بابت این مدت دستمزدی میگیرد؟ خیر!
اما بازیگر سینما پولش را میگیرد کاری ندارد فیلم اکران شود یا توقیف.
پرداختن به جشنواره تئاتر و بازتاب وسیع رسانهای داشتن برای هنرمندان این قشر، شبیه یک توقع لوکس شده است وقتی بازیگران و عوامل سالی یک کار انجام میدهند و معمولا برای تامین معیشت درگیر هستند.
متولی امر که وزارت ارشاد است سالهاست خود را از قضیه کنار کشیده و بار مسؤولیت را به دوش بخش خصوصی گذارده. از طرفی این اتفاق خوشایند است و از جهتی دارای مصایبی؛ زیرا حالا تئاتر مثل دختر عقد کرده است که نه پدر مسؤولیت تامین مخارجش را به عهده میگیرد نه داماد! ولی هر دو امر ونهیش میکنند. ارشاد و مرکز هنرهای نمایشی فقط بخشی کوچکی از هزینهها را تقبل میکنند و سرمایهگذار آن مبلغ را برمیدارد و هر مبلغی صلاح بداند خرج میکند. بماند که پیداکردن تهیه کننده و سرمایه گذار کار راحتی نبوده و اختلاف دیدگاه او با کارگردان بسیاری وقتها به مشکلاتی میانجامد که درخور شأن هنرمند نیست.
کل بودجه یک سال تئاتر حدود ده میلیارد است درحالیکه برای ساخت یک فیلم فقط چند میلیارد هزینه میشود. قبول که ساز و کار سینما با نمایش متفاوت است و صنعت سینما بیش از هنر، بر کار فنی استوار است اما تفاوت دستمزد هنرپیشهها و عوامل در این دو واقعا قابل توجیه نیست.
وانگهی اینها که نوشتهشد تازه بخشی از مشکلات گروههای مطرح کارگردانهای برند و بازیگران همیشه فعال و اغلب چهره است؛ دربارۀ دردسرهای گروههای کوچک ناشناخته که مقالهای دیگر لازم است و وقتی دیگر.
سیاستها بر این سمت و سو استوار است که سفرۀ تئاتر روز به روز کوچکتر شود اگرچه در این سالها تعداد سالنها زیاد شده و مردم برای دیدن کارها صف میکشند اما جشنوارهها که برگزارکنندگانش بخش دولتی است دارد لاغر و لاغرتر میشود. نمونهاش جشنواره آئینی سنتی که پیشترها سالانه بود بعد شد دوسالانه و بعدها به صورت برخط و اینترنتی اجرا شد.
حق هنرمندان دلسوخته و کمتوقع تئاتر نیست که موفقیتشان اینگونه در سکوت و مظلومیت رقم بخورد و هرگاه هم تاج زرینی باشد، برسر هنرپیشههای مشهور از سینما بازگشته، گذاشته شود. خاک را تئاتریها میخورند، سلبریتیهای تازه به دوران رسیده میآیند بر اینان سروری میکنند!
انتهای پیام/