فرم و نسبت آن با زبان در شعر
یادداشت/ مجید افشاری
بنده خیلی مایل به تاریخ سازی برای نظریه های ادبی نیستم زیرا این مباحث اگر هم به نوع امروزین رسانه ای نمی شده است در طول تاریخ اندیشه ی بشری موضوع بوده اند. مگر می شود شاعری به ریختار نوشتارش فکر نکرده باشد ولو شاعری با درجه ی کیفی متوسط. اما به نحو اجتناب ناپذیر در پیشانی سخن باید بگویم. می توان به استناد آرای بزرگانی در خصوص فرم، گشایش بحث داشت.
یاکوبسن به نوعی فرم را کشف قوانین درونی زبان می داند، شکلوفسکی با نظریه ی هنر یعنی تکنیک،فرم را واکاوی می کند.
در بزرگان ادبیات خودمان هم می توان به رای دکتر تقی پور نامداریان استناد کرد که فرم را مجموعه ی پیوسته ی زبان، تصویر، موسیقی و محتوا می داند.
یا علامه شفیعی کدکنی که به رای ایشان فرم، همنشینی و روابط کارکردی اجزای شعر است.
وجوه اشتراک آرای فوق نشانگر یک اصل بایسته است و آن این است که نوشتار و اثر ادبی ساختارمند است. و این که باید در جهت رفع شبهاتی کوشید که فرم به منزله ی شکلک زبانی نیست یا صرفاً برونه ی نوشتار که محتاج تحلیل و تاویل نیست بلکه فرم نمایش نهایی پیوندهای پسینی نوشتار است. که لایه ی اولیه ی نوشتار در حکم مدخل و دالانی برای آشکارسازی لایه های پنهان و پیوندهای درونی عمل می کند به همین جهت زبانمندی بسیار مهم است. یک فرمالیست واقعی می اندیشد که چگونه می تواند کلمه و معنا در خدمت مفهوم، خبر، یا پیام باشند. چه طرحی باید ریخت؟
حال باید از نسبت فرم و زبان شعر پرسید
.
مضمون دو شکلِ ظهور دارد
شکل گسترده که روایت می شود
شکل فشرده که تمثیل می شود
.
به عنوان مثال وقتی نقد اجتماعی موضوع شاعر است. آن را چون شعر زمستان اخوان در پیکره بندی روایت
و حافظ همین نقد اجتماعی را در تمثیل پیاده سازی می کند .
.
همای گو مفکن سایه ی شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد.
.
مقصود از تمثیل در اینجا شاهد مثال آوردن با نظام تشبیه و استعاره و کنایه و مجاز است ...
.
پس باید گفت فرم به نوعی کتاب قانون نوشتار است . یا نقشه ی راهی که نوشتار، برای ادراک مخاطب طراحی می کند .
.
رویکرد فرمالیستی یک رویکرد عام از حیث نوشتاری و یک رویکرد خاص از حیث مخاطب است .اما چرا ؟
به این بیت دقت کنید:
.
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
.
نماز = خمیدن
خم ابرو
.
دلالت و تداعی با شناسه ( نماز = خمیدن + خم ابرو .. یک فرم زبانی است .
.
این فرم زبانی برای مخاطب خاص محل تداعی است .
ممکن است مخاطب عام متوجه پیوند این اجزای شعر نشود ...
.
مثالی دیگر:
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
.
نسبت نماز که خمیدن است و گریه تداعی حالت گریستن و در خود خمیدن را برای مخاطب خاص دارد. این همان نسبت فرم و زبان در شعر است. پس دانستیم ابداً فرم به معنای رایجش ظاهر گرایی صرف و بازی با کلمات، منهای محتوا نیست ....
.
اعراب کلمات، مکث ها، کشش و امتداد کلمات و لحن پیوستاری ترکیبات وصفی و اضافی در شعر همه در خدمت فرم نهایی نوشتارند.
.
مثال ؛
در دلم شکّی به جذابیّت اوداشتم
بوی گل می داد و باغی پشت دیوارش نبود .
یک فرمالیست برای ایجاد زبان درونی شعر به جای واو _ ویرگول می گذارد و می گوید
.
بوی گل می داد، باغی پشت دیوارش نبود
.
مکث حاصل از ویرگول بیانگر مکث از روی شک است. این همان نسبت فرم و زبان در شعر است .
.
مثالی دیگر
معمولا بحر متقارب برای اشعار حماسی مناسب است .
جناب فردوسی می گوید ؛
.
فروشد به ماهی ّ و بر شد به ماه
بن نیزه و قبّه ی بار گاه
.
در همین وزن طبیب اصفهانی می گوید
.
غمت در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
.
زمان خوانش، متوجه زبان لطیف بیت دوم به حیث لحن می شوید. این لطافت، همان فرم است.
.
دو نکته: یک ناقد ادبی برای نقد نوشتار محتاج ساختار ی قابل تاویل است پس چگونه عده ای برای فرمالیست بودن نفی اعتنا به محتوا می کنند؟!
و یا مخاطب چگونه می تواند با نوشتاری منهای محتوا به التذاذ و مکاشفه ی خوانش برسد .
پس فرمالیست بودن به معنای درست کلمه، آشنایی به زبانمندی مبتنی بر تاویل پذیری است.
.
سخن پایانی با خواننده .
به نحوی عامدانه از ابیات کلاسیک شاهد مثال بیان شد تا عزیزان متوجه این امرشوند که الزاماً فرم گرایی، شکست تساوی ارکان عروضی نیست..
انتهای پیام/