یادداشت: رضوان ابوترابی
در گذشته های نه چندان دور، از برنامه های مهم تدریس در مدرسه، پاکنویسی و خوشنویسی بود.به همین علت هم اگر توجه کنیم اکثر دانش آموزان قدیمی، خوش خط بودند و هستند. اما با گذشت زمان حضور این برنامه ها در مدارس رفته رفته کم رنگ تر شد و رسید به جایی که امروزه شاهد آن هستیم. این امر باعث شد خوشنویسی هیچ جایگاهی در مدارس نداشته باشد و معلمان خوشنویس هم درخلوت خود با رقص نی قلم روی کاغذ به دلمشغولی های کوچک قانع باشند. و این! یعنی قسمتی از فرهنگ ما فدای بی تدبیری های مسئولین شد.
سئوال بزرگی که پیش می آید این است که چرا گاهی تخصص افراد نادیده گرفته می شود و ما میراث های ارزشمندی را که داریم از دست می دهیم و آن ها را قربانی کج سلیقگی و نگاه بسته و مادی یک عده می کنیم .
به عنوان مثال همین برنامه های صدا و سیما را دقت کنید. جای مجریان کار آزموده و مسلط به فن بیان با صدایی ماندگار را چهره های مشهور سینمایی و سلبریتی هایی فاقد فاکتورهای لازم در راستای صدا پیشگی و مجری گری گرفته اند و عده زیادی از چهره های نام آشنای صدا بیکار مانده اند.
متاسفانه این اتفاق، دارد به یک روال همیشگی بدل میشود. و سلبریتی ها با استفاده از نام و شهرت خود، بخاطر دریافت دستمزدهای بسیار قابل توجه از حضور در هر برنامه ای، حتی ضعیف،امتناع نمی کنند و با این عملکرد خود آسیب به هنر صداپیشگی و همچنین فرهنگ آموزش غیر مستقیم قشر جوان می زنند.
فراموش نکنیم که ایران فقط تهران نیست . و خیلی از دانش آموزان و جوانان شهرستانی ادای صحیح کلمات را از مجریان صدا و سیما و دوبلورها می آموزند. به نوعی می توان گفت نقش معلم را برای نسل جوان امروز دارند.
اما تلویزیون با نادیده گرفتن روانشناسی مردم جامعه و نقش آموزنده خود، یک سری برنامه بی محتوای کپی برداری شده از برنامه های تلویزیونی خارجی، بخاطر جذب بیننده و اسپانسر، از بازیگران و یا خواننده گان مطرح به عنوان مجری استفاده می کند و توجهی جدی به سلامت فرهنگی جامعه ندارد.
و این که چرا با وجود مجریانی توانمند که بیکارتر در خانه نشسته اند، تلویزیون فرزندان بسیار کاربلد خود را کنار گذاشته و دست به دامن افرادی شده که از جنس خودش نیست، سئوال بزرگی است.
و این سئوال را باید از رسانه ملی پرسید که با کنار گذاشتن برنامه استعداد یابی برای مجری گری و عدم استفاده از مجریانی که سال ها برنامه های پر مخاطب را به عنوان مجری توانمند مدیریت می کردند و به جای آن رویکرد به سمت فرهنگ سلبریتیسالاری که هزینه های قابل توجهی را هم در پی دارد و به نوعی به هم ریختن معادلات را هم تداعی می کند، روند اجراهای تلویزیونی به کدام سمت میرود؟
آیا چهرههایی همچون داریوش ارجمند،محمدرضا شریفی نیا، بهنوش بختیاری، مهران غفوریان، کامبیز دیرباز ،جواد رضویان و امید زندگانی،که به عنوان مجری در تلویزیون هم چند صباحی فعالیت داشتند چه نتایجی را به همراه داشت؟
ختم کلام را می سپارم به گفته هرمز شجاعی مهر، مجری موفق تلویزیون که یکی از خاطرهانگیزترین اجراها را در تمامی این سالها برعهده داشته است: «به نظر من، تلویزیون یک نقص بزرگ را با آوردن هنرپیشههای محبوب برطرف میکند و آن نقص، نداشتن جذابیت در برخی از برنامههاست. برنامههایی هستند که به تنهایی جذابیتی برای مخاطب ندارند و باید یک هنرپیشه یا خواننده محبوب و معروف در برنامه باشد تا به خاطر وجود او برنامه جذاب شده و آن نقص برطرف شود.»
انتهای پیام/