گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛اعظم کمالی، دارای مدارک کارشناسی ادبیات فارسی, کارشناسی مترجمی زبان ایتالیایی است. او اولین نوشتههای خود را به شکل پاورقی، پای کتابهای درس مینوشت. تا اوائل دههی هشتاد، که وبلاگ نویسی رواج یافت و او به لطف این تکنولوژی به طور جدی به شعر وترجمهی شعر پرداخت.
گفتگوی کوتاهی با این شاعر و مترجم داشتیم که می خوانیم :
در ابتدا از مجموعه شعرتان بگویید؟
مجموعه" هنوز مونالیزا نبود که من بودم " که در اردیبهشت ۹۲ به چاپ رسید. شامل شعرهای سپید من است.
تحول در شعر امروز ما، که سرشار از چشم اندازهای تازه و دگرگونی در تصاویر و معنا بود، از چه زمانی و از طریق چه کسانی پایه ریزی شد ؟
برای تحول در شعر به کس یا کسان اعتقادی ندارم. آدمی آن به آن در حال تغییر است, یک روز سبز را میپسندد یک روز سرخ را, یک روز ترجیح میدهد روی زمین بنشیند و یکروز دلش میخواهد روی کاناپه یله دهد و اگر به سخن بر آید یک روز دلش میخواهد با اطناب حرفش را بزند و یک روز نهایت تلاشش را میکند تا کلامش در حد ممکن موجز باشد.
چرا که بیش از کلام به گیرندهی پیام فکر میکند, به اینکه او در چه حالیست و تا چه حد توانایی خواندن و شنیدن دارد. و موضوع دگرگونی در تصاویر , کافیست به دور و برمان نگاهی بیندازیم.آیا ما هنوز همان چیزی را میبینیم که شاعر سدهی ششم میدید, آیا من که در چهاردیواری تنگ اتاقم و در شهر گلوگشاد تهران زندگی میکنم از همان دریچهای به دنیا نگاه میکنم که شاعری در بلندیهای زاگرس, تا حدودی بله, زاویهی دید یکیست اما مابقی رهاورد پیشرفتها و اتفاقات حاصل از گذر زمان و تصاویر اطراف و اکناف ماست. پیدایی کلمات جدید ناشی از تصاویر پیش رو؛ هرچه دامنهی کلمات بیشتر شد مضامین تازهتر
چه علت هایی در این چند سال اخیر ، بین مردم و شعر امروز فاصله انداخت ؟
ما دست به قلمها باعث و بانی این فاصلهایم. آنجا که فکر میکنیم دورهی رنج است و بر دوش ماست هرچه گزندهتر از آلام بنویسیم. آنجا که گمان میکنیم دور از جان مردم کورند و ما موظف به بیدار کردن خلقیم. آقای براهنی کلامی دارند مبنی بر اینکه شاعر کسی نیست که شعرش را تا سطح فهم عوام پایین بیاورد؛ بلکه نهایت ارفاقی که درحق مردم میتواند بکند این است که ذوق مردم را تا سطح قدرت های شعری خود تربیت کند و سطح آن را همیشه بالا ببرد. تنها بدین ترتیب ذوق عمومی،جهش و تکامل و تکوین پیدا خواهد کرد. و نتیجهی این شد که برخی گمان کردند هرچه ثقیلتر بنویسند شاعرتر و برتر از دیگرانند.
ما فراموش میکنیم عصر، عصر رفتن به کرهی ماه و فضای مجازیست و مردم به دنبال خوشیهای آنیاند. چیزی که در لحظه دلشان را ببرد. ولی کماکان پایمان را در یک کفش کرده به دنبال تاثیریم، تاثیری ماندگار، اما کدام روز؟
چه سبک شعری کار می کنید و چرا ؟
سالها پیش، خیلی سال پیش گاهی مصرعی سراغم میآمد، مصرع بعدی هم در پی آن. مینوشتمش اما وقتی میخواندم چیزی که میخواستم را نمیدیدم حس میکردم کپی بردار سعدی شدهام. حتی بعدتر کپی بردار نیما . دست از اینگونه نوشتن برداشتم و سمت سپید رفتم و ادامه دادم. منتها با این فکر که چهارچوب یا امضایی برای خودم داشته باشم که امیدوارم روزی به این امضا برسم.
شعر امروز باید چه خصوصیاتی داشته باشد ؟
شعر امروز باید امروزی باشد. با زبان امروز و برای مردم امروز اما با خیالی برآمده از ذهن خود نه خیالی کپی شده از هرآنچه دیگران در سر دارند و بر روی کاغذ میآورند. ما مکلفیم از چیزی بنویسیم که پی به کُنه آن برده باشیم. وقتی از سیاست، از نداری، از سرطان چیزی نمیدانیم، مجبور نیستیم بنویسیم. فقط خودمان را خراب میکنیم یا یک بازی تازه راه میندازیم، بازی چیدمان کلمات که حاصلی هم ندارد.
تعریف صلح از زبان شما؟
آدمی که از کنار خودش، از کنار گل، پرنده، چرنده، خنکای نسیم، غروب، بیتفاوت عبور میکند صد در صد از کنار آدمیان نیز بی خیال میگذرد و این یعنی قهر با طبیعت, قهر با همنوع، قهر با خود و آدمی که قهر پیشهاش باشد سر آشتی با کسی و چیزی ندارد. من از عداوت، از جنگ و خونریزی بیزارم و دلم میخواهد روزی همه با لبخند در چشم هم نگاه کنند و دست نوازش بر سر گلها و حیوانات بکشند و این در نظرم یعنی صلح که پیامدش آرامش است، بهشتی روی زمین.
۸_ دوست داشتید چه سئوالی را از شما بپرسم که نپرسیدم؟
از ترجمه. سالهاست در کنار شعر دوستان، اشعار شاعران شناس و ناشناس معاصر ایتالیا را نیز دنبال میکنم. شعرهای بسیاری ترجمه کردهام که در فضای مجازی دست به دست شدهاند و پارسال با تشویق دوستان عزیزم داستانی تحت عنوان ( من نمیترسم) اثر ( نیکولو آمانیتی) که سالها پیش ترجمه کرده بودم را به چاپ سپردم و اردیبهشت ماه امسال توسط انتشارات ایهام به چاپ رسید.
و حرف آخر ؟
دوستداشتن را بلد باشیم.
انتهای پیام/
درودهااا برای مهربانوی شاعر اعظم کمالی که نشان دادند برای گفتن حرفهای تازه ای دارند
خدا قوت
سرفراز باشید