اسدالله امرایی: فرهنگ حذفی و نگاه قیم معابانه بنظرمن غلط است | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛
نظارت سخت را از روی فرهنگ بردارید و اهل فرهنگ را به دیده ی یک دوست نگاه کنید
کد خبر: ۲۷۷۸۰
۱۷:۱۵ - ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۰

اسدالله امرایی

گفتگو/ رضوان ابوترابی

گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ اسدالله امرایی برای اهالی فرهنگ و ادب نامی بسیار آشناست. بی تردید تاریخ، او را بخاطر ترجمه های زیبا و توانمندش از یاد نخواهد برد. 

مرد خستگی ناپذیر دنیای ادب، که ترجمه و معرفی حدود صد کتاب ارزشمند را در کارنامه خود دارد، چند روز پیش با مهربانی ِ همیشگی خود به دفتر یکتا پرس آمد و دعوت من را بی پاسخ نگذاشت. با ایشان گفتگویی صمیمی داشتیم که خواندنش را به همه عزیزان توصیه می کنم 

* این روزا حال و هوای نشر، بیماراست ،به نظر شما ریشه این بیماری در کجاست؟

باید گفت که این روزها حال وهوای همه جا بیماراست، فقط مختص نشرنیست. به هرحال مشکلات هست. سینما هم همین مشکل را داره ، تئاتر هم همینطور وسایرحوزه های هنری .اما باید گفت حال فرهنگ خوب نیست، چون اداره فرهنگ، بستگی به حال مردم داره. مردمی که این روز ها به فکر بیماری هستند و نمیشه که انتظار زیادی از آنها داشت. اما مشکل نشر حاد تر است چرا که نشراز قبل هم مشکل داشت و با آمدن کرونا مشکلاتش بیشتر شد . دراین راستا با کمال تاسف باید یادآوری کرد که کتاب فروشی ها هم یکی یکی دارند بسته می‌شوند و به کارهایی سود آور مانند اغذیه فروشی رو کرده اند. اتفاقاً دیشب داشتم با حسرت نگاه می‌کردم به تعطیلی کتابفروشی درخت بخشنده، خانم پارسا کاملا آنجا را تخلیه کرده بود و داشت جارو می کشید.

مردم هم داشتند با حسرت نگاه می‌کردند. این خانوم چقدربا شوق کتاب ها را به مشتریان معرفی می کرد در خرید آنها نهایت راهنمایی را انجام میداد. یا مثلاً کتاب فروشی لارستان، من اکثراً به این کتابفروشی سر میزنم اما حالا دورادور مطلع هستم که با چه سختی و مشقتی برای حفظ آن کتاب فروشی تلاش می کنند. کتابفروشی داروک هم که درکنار این کتابفروشی قرار داشت بسته شد .تبدیلش کردند به قهوه خانه، بعداز آن هم بسته شد، حالاهم شده پیانو فروشی. بالاخره حال وهوای این روزها، ادامه وضعیت سابق است و ما دراین شرایط هم انتظار داریم که مردم بیایند و کتاب بخرند. البته انتظار بیجایی نیست اما کوتاهی را نباید گردن مردم بیندازیم. همچنین انجام وظیفه را، که انجام وظیفه بحثی طولانی را طلب می کند.

* شما به دولت فعلی که هشت سال است زمام امور را دردست دارد نسبت به اقداماتی که در راستای فرهنگ انجام داده ، چه نمره ای می دهید؟

من اهل نمره دادن نیستم. اوایل کار گشایشی برای اخذ مجوز برای تعدادی کتاب که منع چاپ داشتند به وجود آمد. اما عقیده دارم، ما در حوزه فرهنگ نیازی به نظارت نداریم. در حوزه فرهنگ و کتاب نظارت نباید باشد مثلا یک نفر می رود وقت خود را صرف خواندن کتاب می کند. یا موسیقی گوش می دهد و با تئاتر می رود ،این نیازی به نظارت ندارد، اون خودش یه آدم ناظری هست و خودش تشخیص میدهد که در این زمانه به چه چیزی نیاز دارد . من فکر می کنم اصل نظارت بر این موارد که "این باشه و آن نباشه " امر زائدی است و تلف کردن سرمایه های ملی.

این که شما پول بدهید به کسانی که کتاب فلان شاعر ،یا نویسنده یا مترجم را بخوانند و بگویند اینجا تا اینجا حذف شود، یا این قسمت اصلاح شود، این فصل حذف شود، این آدم حذف شود، این فرهنگ حذفی و نگاه قیم معابانه بنظرمن غلط است و ازهرجایی هم جلو آن را بگیرند به نفع مملکت است. می گویند آثار بی کیفیت منتشر می شود، باشد بگذارید بشود، اتفاقا هرچه آثار ضعیف منتشر شود، ارزش آثار فاخر نمود بهتری پیدا می کند. البته منظور از آثار بی کیفیت ، آثار مبتذل نیست. شما بقول خودتان وقتی می خواهید آثار فاخر را، آن هم آثاری که با تشخیص شما فاخر هستند انتخاب کنید،مقیاس تان چیست، می خواهید بین فاخر و فاخرتر را انتخاب کنید، بنظر من بامسائل فرهنگ بهتر است کاری نداشته باشند. و به این صورت هم نباشد که یک نفر از فلان شهر و استان کتابی را بخواند و نظر بدهد که به کسی یا قومی توهین شده و برود شکایت کند، بعد بیایند و کتاب را جمع کنند . نه، من با بگیر و ببند در حوزه کتاب و نشر که تخصص خودم هست موافق نیستم. من مخالفم با نظارت و ممیزی که همان اسم محترم سانسور است همانطور که با اختلاس مخالفم که اسم محترم دزدی است.

* در جامعه ما متاسفانه احساس می شود که بستر سازی لازم انجام نگرفته یا مسئولین حمایت نکردند و یا مقصر چیز دیگری است ، نمیدانم ، اما این که بین هنرمند و هنرپذیر و یا نویسنده و خواننده ، فاصله قابل اعتنایی افتاده است ، بنظر شما برای از بین رفتن این شکاف چه باید کرد ؟

من زیاد به این فاصله اعتقاد ندارم. چرا که اگر دقت کنیم همه در جامعه یکسان نیستند. طیف های مختلفی در آن وجود دارند که هر کسی و طیفی با سلیقه خود پسند می کند. مثلا یکی شعر کلاسیک را می پسندد، يادیگری شعر سپید را، یا یکی دوست دارد رمان بخواند. شما بیرون از مرزها هم بروید امکان ندارد همه مارسل پروست را خوانده باشد. خیلی ها اگر به مجموعه مارسل پروست نگاه کنند وحشت می کنند که آن همه کتاب را باید بخوانند؟ بنظر من هنرمند اثر خود را خلق می کند و این مخاطب است که آیا سمت اثر می آید یا نه. پس یک طرف قضیه مخاطب است. شما اگر برای مخاطب بنویسید، مخاطبِ خود را دسته بندی کرده اید، یعنی یک گروهی که از هنر شما استقبال می کنند. اما بقیه نه. چون نتوانسته اند با شما ارتباط تنگاتنگ پیدا کنند.

ببینید مثال می زنم : خانم آلنده کتاب می نویسد، بعد می آ یند برای او کتابگردی می گذارند، چنانکه تا یک سال برنامه این نویسنده را پر می کنند، در دانشگاه ها و این شهر و آن شهربرایش سخنرانی می گذارند، و او راه می افتاد و کتابخانه ها را یکی یکی می گردد تا با مردم ارتباط بگیرد یا همین آقای بن لوری که او را درایران من معرفی کردم، ایشون اولین داستانش در جایی چاپ می شود که داستان بزرگترین نویسندگان در آنجا به چاپ می رسد. و همان داستان هم عنوان داستان برگزیده را به خود اختصاص می دهد.

بعد این آقا کتابش که چاپ می شود راه می افتاد شهر به شهر و روستا به روستا همراه با کتابش می گردد، یعنی برای او برنامه ریزی می‌شود تا مردم با این نویسنده آشنا شوند، جالب این که در برنامه ای می رود ورزشگاه، و رینگ بوکس را تریبون خودش می کند و همانجا نشسته برای مردم داستان می خواند. این تازه نویسنده ای است که یکی دو تا کتاب بیشتر ندارد. چیزی که در سایر کشورها اهمیت دارد این است که نویسندگان از چاپ کتاب یکدیگر استقبال می کنند، با خوشحالی آن را به اشتراک می گذارند، همدیگر را تبلیغ می کنند، در برنامه های همدیگر شرکت می کنند. خب ،مشخص است که این برنامه ها تاثیر گذاری زیادی خواهد داشت.

* و در اینصورت فاصله مورد بحث ما هم کمتر می شود

بله. مثلا آنجا تمام دانشگاه ها، استاد های بومی را دعوت می کنند و به آن ها حقوق و میز و کلاس میدهند و می گویند اینجا بنشین و کار بکن. و همین اتحاد باعث یک دستی جامعه و هنرمندان می شود. همانطور که دیدید در آمریکا توسط هنرمندان و مردم یک جنبشی به راه افتاد به نام « ما رای می دهیم » وبا همین شعار رئیس جمهور قدرتمندی را شکست دادند.

هر نویسنده ای که می خواست رای بدهد از او عکس می گرفتند و یا حتی خود نویسندگان از سر در خانه خود آویزان کردند که ما رای میدهیم. من البته نمی خواهم جامعه خودمان را با جامعه آن ها مقایسه کنم. متاسفانه اینجا رای دادن امتیاز منفی به حساب می آید، اگر به رقیب رای دادی، آن وقت مورد غضب طرف پیروز واقع می شوی، اگر هم به فرد پیروز رای داده باشی مورد غضب اطرافیان فرد شکست خورده قرار خواهی گرفت. بگذریم این ها را برای مثال عنوان کردم.

جالب است بدانید چند روز پیش داستانی را که ترجمه کرده بودم در لایو بطور زنده می خواندم. پس از اتمام لایو نویسنده دیگری که کتابش را ترجمه کرده ام، برای من پیغام گذاشت که؛ مقدور هست داستانی را که ازمن ترجمه کرده اید، در لایو بخوانید؟ می خواهم تاثیر صدای کلمات را در زبان شما بدانم. این ها را گفتم که بدانیم شیوه های ارتباطی با هم فرق دارد. همین مسائل باعث شده که عده ای در اینجا کتاب چاپ نمی کنن،در لندن چاپ می کنند و بسیار راحت هم وارد کشور می کنند و با یک تلفن تحویل می دهند.

*  متاسفانه!

هم متاسفانه، هم خوشبختانه. متاسفانه ازاین بابت که شما سودی از این کتاب به عنوان نویسنده نمی بری و در منابع رسمی هم نه می توانی بفروشی و نه تبلیغ کنی.

شما به عنوان یکی از مترجمین بنام ایران هستید و آشنا با اکثر نویسندگان جهانی، بنظر شما ادبیات ما با ادبیات خارج آنقدر نزدیکی دارد که بتوان آثاری را ترجمه کرد و کنار کتاب های نویسندگان بزرگ گذاشت؟

بله الان تعدادی از آثار ایرانی به انگلیسی نوشته شده و استقبال خوبی هم مواجه می شوند. اخیرا کتاب عقرب کِشی را خواندم که در امریکا به عنوان ماه پیشونی چاپ شده و فارسی آن هم در لندن منتشر گردیده یا امیر احمد آریان داستانی به انگلیسی نوشته یا خانم آذرین علومی را دیدم که کارشان درخارج به چاپ رسیده است.

به هر حال برقراری ارتباط برای نسل دوم و سوم نویسندگان ایرانی یه مقدار سخت است. مثلا نویسنده اسپانیایی زبان چطور در دنیا مطرح می شود. وقتی در اسپانیا نمی تونه کتابش را چاپ کنه میره شیلی چاپ می کنه یا میره در آرژانتین اقدام می کنه. دلیلش هم این است که ارتباط مستقیم داره با مخاطب خودش و مترجم انگلیسی هم می بینه که کتابی به زبان اسپانیایی چاپ شده و 100 هزار نسخه هم فروش رفته،  میاد و قرار داد می بنده و آن را ترجمه می کنه. من به یک مورد مهم اشاره کنم که گابریل گارسیا مارکز یک سال قبل از این که جایزه نوبل را بگیره، داستانی می فرستد به مجله نیویورکر و آن مجله داستان مارکز را رد می کنه.

خب حالا نویسنده ایرانی در ایران نمی تونه اثرش را چاپ کنه، چکار باید بکنه؟ دو تا کشور هست که خط و زبان شان اینقدر با زبان ما فرق داره، بنظرم خیلی سخته که زبان ما را بتوانند در تاجیکستان چاپ کنند. به هر حال بازار نشر در دنیا بحث سود و زیان را سرلوحه خود قرار میده و روی کتابی سرمایه گذاری می کنه که بتونه بفروشه. بنگاه خیریه باز نکرده و این وظیفه ی دولت است که باید سرمایه گذاری کنه؛ چرا که دولت به برگشت پول فکر نمی کنه بلکه به تبلیغاتی از چاپ آن کتاب نصیبش میشه فکر می کنه.

* سوال زیاد هست اما میدانم که شما خسته شدید . اجازه بدید آخرین سئوالم را به این صورت عنوان کنم : شما دوست داشتید که چه سئوالی را از شما بپرسم که نپرسیدم ؟

( باخنده ) سخت ترین سئوال؛ خوشبختانه شما هیچ سئوالی نکردید که من بخواهم جوابش را ندم یا جواب آماده ای برایش نداشته باشم. در اینجا این سئوال را به عنوان حرف آخر در نظر می گیرم و با زبان دلِ اهل فرهنگ می گویم: تکریم اهل فرهنگ و اهل کتاب این است که اسباب کارشان را فراهم کنید، در واقع مانع نا امیدی اهل فرهنگ شوید، که نا امیدی اهل فرهنگ یعنی نا امیدی جامعه است.

شما اگر اطراف نویسنده و شاعر و فیلمساز و بازیگر را باز بگذارید، آن ها مثل آیینه اند و فراغ بال با مردم صحبت می کنند و نوید زندگی را می دهند و وسایلش هم ساده است. نظارت سخت را از روی فرهنگ بردارید و اهل فرهنگ را به دیده ی یک دوست نگاه کنید. چراغ کتاب فروشی ها را که جزو اولویت های جامعه هستند با حمایت هایی مثل تخفیف مالیاتی، وام کم بهره و امثال آن نگذارید خاموش بشه.

یکی هم ساعات کاری کتابخانه های عمومی است. که موقع نیاز مردم که در اوقات فراغت شان می توانند سری به کتابخانه بزنند با تعطیلی آن مواجه می شوند. چه بهتر که کتابخانه های شبانه روزی داشته باشیم تا مردم به راحتی استفاده کنند. تجهیز کتابخانه هم اهمیت زیادی دارد البته با محوریت مردم نه با محوریت مسئولین. یکی هم الگو برداری از کتابخانه های خارجی هست.

شما وقتی به کتابخانه ای مراجعه می کنید و کتابی را درخواست دارید که فقط یک جلد در آنجا نگهداری می شود، خیلی سریع یک جلد از آن کتاب را چاپ و صحافی می کنند و تحویل می دهند. من چند بار برایم اتفاق افتاده مثلا مجله 30 سال پیش را خواستم و یک مجله نو تحویل گرفتم.

یا دوستی را برای تهیه کتابی فرستادم وقتی مراجعه کرده بود فقط یک جلد در قفسه بوده ، بعد از درخواست من دوستم رفته و دیده که از آن کتاب سه جلد در قفسه گذاشته اند. دوستم که سئوال کرده بود گفته بودند بعد از درخواست شما سه جلد چاپ کردیم که اگر درخواست کننده دیگری داشته باشیم کتاب برای تحویل داشته باشیم. اما اینجا کتاب هایی هستند که در هیچ کجا پیدا نمی شوند و این الگوبرداری را به همین دلیل پیشنهاد دادم .

انتهای پیام/

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ریحانه شکیبا
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۷
باعرض سلام وخسته نباشیدخدمت شماواستادابوترابی عزیز
تک تک کلمات ایشون مثل طلاهستندمثل فرش های دستباف ابریشمی که باگذشت زمان ارزش بیشتری دارندایشون باشرافت وانسانیت تمام بدون وابستگی به این دولت وبه ظاهردولتمردانش حقیقت رابازگومیکنندمن به وجودایشون دراین دنیاوشهرتیره بامردمی دل سنگ وبی رحم افتخارمیکنم
مریم بذری
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۷
خواندن از اساتید بزرگ دلنشین است آن هم در این روزهای سخت که امکان شنیدن های حضوری کم شده است.
سپاس از استاد ابوترابی همیشه مهربان که مسبب درج این مطالب خوب هستند.
زهرا چمن مطلق
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
بسیار گفتگوی خوب و عالی بود . مخصوصا در مورد کتابخوانی و کتابفروشی ها ک با وجود دنیای مجازی همه فاصله گرفتند