ماه مبارک رمضان «گلدن تایم» تلویزیون است. زمانی برای بهتر دیده شدن سریال ها برنامههای مناسبتی و این برنامه ساختن ها در ایام محرم رمضان و نوروز، امکانی ست که هر برنامه سازی را برای بهتر دیدهشدن و رقابت با هقطاران متعدد به تلاش وا می دارد .
حال پرسش من اینست چطور پس از عبور از چنین مجرای تنگی برنامههایی درجه چندم از کانال خارج میشوند؟ شاید پاسخ اول این باشد که کارگردانان و نویسندگان تراز اول حاضر به همکاری با سیما نیستند اما در واقعیت چنین نیست و بسیاری از همین نامداران با رانت و لابی حاضرند در مدت محدود برنامهشان را به کنداکتور برسانند وحتی اگر در ظاهر هم با تلویزیون دعوایی داشته باشند ترجیح می دهند این کشمکش را تا پایان پروژه کان لم یکن تلقی کنند.
یکی از این مجموعهها «یاور» ساخته سعید سلطانی است . سلطانی که کارگردان جوان وتازه کاری نیست و در کارنامه خود«پس از باران» و «ستایش» را دارد اگرچه مورد توجه نگارنده نبود اما در زمان خود مورد اقبال عموم قرار گرفت. اکنون سریال یاور را از ایشان روی آنتن داریم. سریالی که چیزی برای ارایه به بیننده ندارد.
دیالوگ های تقلیدی و ناهماهنگ با ساختار و محتوا مثل قرمه سبزی جانیفتادهای است که آبش یک ور و دانش یکور میرود. طراحی لباس در برخی سکانسها نامناسب؛ فلاش بک های بیهوده، همراه با گریم اغراقآمیز... همه یک طرف و ضعف داستان طرف دیگر.
شخصیت پردازی هم که تقریبا وجود ندارد . ما با یک عده تیپ تکراری طرف هستیم که مخاطب را به یاد شخصیت های ستایش می اندازد: یک خانواده سنتی، عروس سربه زیر و پسر نافرمان ، همراه نوهها با پدرسالارخانواده زندگی میکنند.
مادربزرگ هم همسر مطیع و عاشقی است که فقط خودش از زوایای پنهان شوهرش خبر دارد و حرف او را میفهمد و یکبار هم که قرار است قالب شکنی کند و مادربزرگ سنتی نباشد با تکرار خفه شو خفه شو پسرش را جلوی عروسش خار و خفیف میکند.
داریوش ارجمند در نقش «یاور چلویی» حتی همان بخش های جذاب سیاه وسفید حشمت فردوس را هم ندارد و کپی عقیمی از حشمت را یدک میکشد.
اما خط سیر اصلی داستان: از آنجا که به گمان من داستان فاقد کشش برای سی قسمت در هر شب است نویسنده داستان های فرعی و خرده پیرنگهایی را به داستان افزوده و مدام با گره در گره مواجهیم بدون آنکه در موقع مناسب گره گشایی شود و هر شخصیتی که به داستان اضافه میشود روزگاری داستانی با یاور داشته و حالا به طور اتفاقی به روند داستان بازگشتهاست. روزگار چنین گره افکنی و مازهای هزار پیچ به پایان رسیده مگر در سریالهای درجه چندم ترکیهای!
یک داستان شسته رفته اصلی همراه با یکی دو داستان های فرعی کوتاه که در موقع مناسب وارد و قبل از نقطه اوج ، گره گشایی شود بهتر است تا قلاب بافی هایی که در ده دقیقه آخر با تکان یک چوب جادویی حل شوند. امیدوارم متولیان صداو سیما دست کم در ماه مبارک رمضان که فصل تهذیب نفس است اهتمام بیشتری داشته باشند که وقتی قرار است از هزینه بیت المال برنامه ای برای صاحبان این اموال ساخته شود در عوض از دست دادن وقت و انرژی و برق چیزی به کمال انسانی شان افزوده گردد و سطح سلیقه آنها به جای ارتقا دیگر تنزل نیابد.
انتهای پیام/
آ نهم شکل گیری گروه ها و یا باند های که بر حسب رایزنی های دوستانه و یا رانت های مشترک برای ساخت اینگونه آثار شکل میگیرد به گونه ی که تمامی اعضای آن به تایید از نویسنده و کارگردان تا بازیگر و دیگر عوامل چنان به تحلیل و باز خوانی این اثر در زمان تولید دست میزنند که گویی یکی دیگر از آثار برجسته و فاخر در عرصه سریال سازی در سیما قرار است توسط آنان شکل گیرد در صورتی که توهمی بیش نیست و همه ی این تحلیل ها از سر تایید ویا خود شیفتگی شکل میگیرد تا خود و بقیه ی اعضای سازنده را مجاب کنند که این یکی با آن دیگری ها چه تفاوت ها ی که ندارد بیا و ببین درصورتی که هیچ اتفاق جدیدی که نمی افتد بلکه کاری که باید در زمان پیش تولید توسط گروه نویسندگی و کار گردان به یک پختگی لازم برسد ،تماما به بخش تولید و با حضور بازیگران از پیش تعیین شده وتهیه کننده به وضعیتی شلخته وار ادامه پیدا میکند.
به یک نمونه که در متن بدان اشاره شده من نیز بسنده میکنم ،داریوش ارجمند سالهاست که هیچ اتفاقی در عرصه ی بازیگری او نمی افتد اما چنان به تایید نقش خود و این که این سریال از چه لایه های زیر پوستی و زیر متنی برخوردار است و اینکه این نقش من با دیگر نقش های من چه تفاوت ها که ندارد خوشحالم که توانستم از پس آن بر بیایم و از اینگونه مطالب در صورتیکه تیپ پشت تیپ صدا پشت صدا و حتی در این چند سال نحوه ی دیالوگ گویی او نیز تفاوتی نکرده آخر چطور ممکن است مگر به همان علت های که در بالا ذکر کردم ،ایشان با همین منوال میتوانند تا آخر عمر در تمام سریال هال های مناسبتی حضور یابند والبته شما خود در مورد دیگر عوامل حدیث مفصل بخوان از این مجمل وقص الا هذا و صد البته نویسندگانی که هر سال به افول یک پله نزدیک تر می شوند تا یک پله به سمت خدا ارتقا یابند.و بدا به حال ما مردمان.با سپاس فراوان