سامو فلاحی شاعر ، درباره مشکلات چاپ با خبرنگار فرهنگ و هنر سایت خبری یکتاپرس گفتگو کرد.
سامو فلاحی را از زبان خودش بشناسیم.
سامو فلاحی هستم، زاده لرستان . نوشتن را از سال 88 شروع کردم .در ابتدا داستان می نوشتم و دو رمان نیمه تمام دارم، منظورم از نیمه تمام این است که ویراستاری نشده و به مرحله چاپ نرسیدند ، با گذر زمان برایم مشخص شد که نوشتن داستان چقدر سخت و زمان بر است. در سال 95 اولین کتاب شعرم با عنوان " نوشته های مریض " چاپ کردم. نوشته های مریض اولین اثرم بود سرشار از احساس ولی طبیعتا نمیتوانست بهترین کارم باشد چون ابتدایی ترین شان بود که درنشرمهرآفرید به چاپ رساندم، بعد از آن مسیر شعری ام تغییر کرد و به سوی شعر های بلند کشیده شدم .
آیا مجموعه دبگری در دست چاپ دارید ؟
بله ،کتابی آماده چاپ دارم بنام "آسایشگاه" با چندین شعر بلند، که متاسفانه از پس هزینه های چاپ بر نمی آیم.
کاملا در جریان هستم . و این منطقی نیست که اکثر نشرها بخاطر شرایط اقتصادی جامعه ، نه حمایتی از مولفین جوان می کنند و نه می توانند بکنند.
واقعیت این است که من هم ، مثل خیلی از شاعران جوان که اثر های خوبی هم دارند ، بلاتکلیف مانده ام . چرا که ، احساس می شود ، مسائلی پشت پرده در دنیای نشر وجود دارد ، و غیر از چند نفر معروف، کسی دیگر مورد حمایت قرار نمی گیرد و تالیف دیگران بصورت رایگان چاپ نمیشود .در حالی که کتاب های تعدادی از همان صاحب نام ها ، اصلا فروشی ندارد . امیدوارم کسی به داد این مولفین جوان برسد.
شعر از نگاه سامو فلاحی؟
شعر از نگاه من همه دنیاست . شعر در تک تک لحظات اتفاق می افتد، در اطراف ما در کوچه در خیابون و در وجود ما فقط باید درک کرد ، دید و سنجید. شعر برای من دیوانگی، نپذیرفتن تمام قانون های جهان، نپذیرفتن مرگ و نپذیرفتن رفتن است اگر از من بپرسیدمیگویم که من شاعر نپذیرفتن ها هستم
در اثرهای من نگاه کنید، راوی هیچ وقت هیچ چیزی را نمیپذیرد ، رفتن معشوق را نمیپذیرد، مرگ معشوق رو نمیپذیرد، مردن را نمیپذیرد ، درد را نمیپذیرد.
شعر برای من از ذرات وجودم میگذرد تا شکل بگیرد دقیقا مثل یک سونامی که نمی دانی چه قسمتی از ساحل را نابود می کند. ما ایرانی ها به شعر، به دید آسمانی و عرفانی نگاه می کنیم اما از نظر من اینطور نیست ، شعر دقیقا هر لحظه در اطراف ما اتفاق می افتد و شعر و دیوانگی در هم تنیده اند
اگر عاقل هستید نمی توانید شاعر خوبی باشید. با نگاهی به ادبیات جهان متوجه خواهیم شد که شعر را نمیتوانی با عقل و منطق بسنجی، یک دنیایی موازی با دنیای خودمان که می توانی در آنجا مرگ را متوقف کنید.
شما راجع به ادبیات کارگری هم مینویسید ، شعر و کارگری چگونه برای شما رخ می دهد؟
بله در شعر های من رد پای ساموی کارگر همیشه وجود دارد ، هنگامیکه دنیای کارگری را با ادبیات پیوند می دهم حس زنده بودن می کنم ، حس جنگیدن. متاسفانه یا خوشبختانه شعر در بدترین شرایط به سراغم آمده است و همیشه مورد تمسخر قرار گرفته ام که چرا به ادبیات بیشتر از زندگی واقعی اهمیت داده ام ، بارها در حین گچکاری دست از کار کشیده ام و جمله ای که به ذهن ام رسیده است را یادداشت کرده ام، و یا گوشی ام را برداشته ام و ویرایش یک شعر را شروع کرده ام یا شعری جدید نوشته ام.
من حس میکنم بیشتر شبیه یک دریچه ام که شعر و ناراحتی در هم تنیده میشوند و از وجود من روی یک کاغذ می آیند. دنیای من دنیای نداشته هاست و تنها در شعر است که شکست ناپذیر می شوم.
چه کسانی در شعر شما تاثیر گذار بوده است ؟
از دیدگاه من کسی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشتهاند مارسل پروست و ساموئل بکت هستند
من با خواندن پروست فهمیدم بهترین شاعر دنیا مارسل پروست هست ، رمان هشت جلدی در جستجوی زمان از دست رفته از پروست یک مجموعه شعر است!
نحوه چیدمان کلمات نحوه برخورد نویسنده با شخصیت ها تک به تک شعر بود و لحظات ناب را برای من ساخت و بکت هم که همه چیز است ، بکت در عین واحد هیچ چیز و همه چیز است، بکت همیشگی ست ، بکت کسی بود که چگونه راهی برای خودم ساختن را به من آموخت . اگر هم نویسنده ها یک پیامبر داشتند قطعا بکت یک پیامبر بود.
در بین شاعر های ایران چه کسی برای شما تاثیر گذار بود؟
در بین هم وطن های عزیزم ، برادر و دوست عزیزم سابیر هاکا که ادبیات کارگری رو در ایران پایه گذاری کرد، نمیگویم قبل تر از او ادبیات کارگری وجود نداشت ولی سابیر هاکا ادبیات کارگری را با ما آشتی داد و به ما نشان داد که یک کارگر نیز میتواند با لباس های کثیف و پاره شعر بگوید و به انجمن شعر برود.
شعر امروز را چگونه می بینید و آینده شعر چگونه خواهد بود؟
از دیدگاه من شعر امروز بیشتر و بیشتر به سطح نزدیک می شود، یعنی کسانی پا در عرصه شعر و ادبیات گذاشته اند که شعر را از عمق به سطح می آورند، من نمیخوام قضاورت و داروری کنم امااز دیدگاه عوام مردم شعر سپید یا شعر آزاد را آسان ترین نوع نوشتن می بینند. هر کسی یکبار شعر سپید میخواند تصور می کند که میتواند شعر سپید بنویسد!
متاسفانه این باور در بین ما ایرانی ها وجود دارد که شعر فقط شعر موزون است ! و این نابود کننده است برای کسانی که شعر آزاد مینویسند. من بارها جنگیده ام و گفته ام در شعر موزون فقط کافی ست وزن رابلد باشی و چیدن کلمات بسار آسان است، اما شعر آزاد شعریست که مرا غافلگیرمیکند ، شعریست که آینده شعری جهان است از دیدگاه من شما میتوانید یک روایت داستانی را در این شعر جای دهید، میتوانید کلماتی را به کار ببرید که وزن اجازه استفاده آنها را به شما نمیدهد. آینده شعری را من در شعر آزاد می بینم ،آثار ماندگار را من در این سبک شعر می بینم.
آیا تا به حال شعری سروده اید که به خودتان نزدیک تر باشد؟
بله، آسایشگاه برای من همه چیز بود. یک بیمار اسکیزوفرنی که سخت در دنیای توهم و عشق ، در دنیای دیگر زندگی میکند، آسایشگاه برای من صد شبانه روز طول کشید، شب ها خواب آسایشگاه رو می دیدم و روز ها در حین گچکاری آسایشگاه را ویرایش می کردم، یعنی صد شبانه روز من آسایشگاه را زمزمه کردم. اگر شعری باشد که به من خیلی نزدیک باشد اسایشگاه است.
نظر شما در باره هنرمندان امروز چیست؟
کاش بیشتر شاعر بودند ، کاش بیشتر عاشق بودند. ما با پدیدهای مواجه هستیم به نام show man که زیاد هستند و به هر وسیله ای می خواهند که مخاطب جذب کنند ، ای کاش حاشیه را وسط نمی آوردند! که به قول معروف باند بازی در بیاورند. ادبیات بی نیاز است و این ما هستیم که به ادبیات احتیاج داریم.
متشکریم بخاطر این گفتگو و بهترین ها را در سال جدید برای شما آرزو می کنیم.
من هم تشکر می کنم از یکتاپرس ، مخصوصا گروه فرهنگی که رفتارشان سفارشی نیست و چقدر خوب ، به بازتاب صدای تمام هنرمندان ، مخصوصا هنرمندان جوان اهمیت می دهند . یقین دارم امسال ، سال خوبی برای شما خواهد بود . در خاتمه بایک خط از شعر حلیسا مصاحبه را به پایان می رسانم : آنقدر دوستت دارم که نمیتوانم بمیرم.
انتهای پیام/