ضرباهنگ را رها کنید | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/ نقد فیلم انیمیشن روح( soul) نوشته علی جهانگیری
نگاه قبلی به فیلم انیمیشن روح( soul) را با قلم مولود جهانی خواندیم. اکنون نقد این فیلم را از نگاه علی جهانگیری محقق، شاعر و منتقد صاحب نام می خوانیم
کد خبر: ۱۷۷۶۴۰
۰۸:۳۰ - ۰۹ فروردين ۱۴۰۴

ضرباهنگ را رها کنید


« ضرباهنگ را رها کنید »/ نوشته علی جهانگیری 

فیلم انیمیشن ( روح ) SOUL محصول ۲۰۲۰ از استودیو پیکسار؛ کارگردان: پیتر هانس داکترPeter Hans Docter

فیلم پویانمایی یا انیمیشن « روح » نقدهای خوبی داشته و برنده دو جایزه اسکار و جوایز دیگر شده است.

پیتر هانس داکترPeter Hans Docter: شرکت هیولاها، بیرون و درون، بالا، دایناسور خوب و بسیاری از کارهای پویا نمایی دیگر را ساخته و جوایز گوناگون در این زمینه را بدست آورده، او تنها کارگردانی است که سه بار برای انیمیشن های مختلف اسکار برده است

روح را می توان بخشی از رویکرد تجربه گرایی در سینمای امروز نامید زیرا بر تجربه های ساده و عینی زندگی تکیه می کند و شالوده فیلم بر مبنای همین تجربه های ساده می چرخد. این که ما در رسیدن به هدف ها و چشم اندازها چقدر موفق بوده ایم و در توجه به مسائل پیش پا افتاده و ساده زندگی چگونه رفتار کرده ایم ؟ 

« نقدها»: نقادها ریتم کُند این اثر را مورد پرسش قرار داده اند که با توجه به مفاهیم عمیق فلسفی و طیف مخاطب که قاعدتا نوجوانان می باشند،می‌تواند قابل پذیرش باشد . بعضی ها نیزتکرار پرداختن به مضامین را در فیلم مورد نقد قرار داده اند، ولی بسیاری دیگر بیان ساده فیلم در بررسی مفاهیم پیچیده همچون معنای زندگی و مرگ، فیلنامه قوی و پردازش شخصیت ها و موسیقی هماهنگ با متن را از نقاط قوت فیلم می دانند و ان را تحسین کرده اند.

به نظرِ این دسته از منتقدان، سبک پردازش مفاهیم عمیق فلسفی در فیلم نکته مثبت بوده و فیلم را مورد استقبال رده‌ ها ی دیگری از مخاطبان قرار داده است.یکی از نقدهای منفی که به این فیلم شده همین مفاهیم فلسفی است که به گمان نقادان، طیف مخاطب را از گروه سنی کودک و نوجوان فراتر برده است.

از نقدهای مهم می توان به نقد پیتر بردشاو، منتقد روزنامه گاردین اشاره کرد.بردشاو این فیلم را یک اثردلنشین و درخشان توصیف کرده که به بررسی مفاهیم عمیق‌تری چون معنا و هدف در زندگی می‌پردازد.او به جلب توجه خاص فیلم به لحظات کوچک زندگی و اهمیت آن‌ها در شکل‌دهی به هویت انسان اشاره کرده و نوشته :فراتر از یک انیمیشن ساده است؛ این فیلم به ما یادآوری می‌کند که زندگی در اراده و تلاش برای تحقق آرزوها خلاصه نمی‌شود، بلکه ارزش واقعی زندگی در تجربیات روزمره و لحظات زیبای ساده نهفته است.
بردشاو همچنین به توانایی فیلم در ایجاد ارتباط احساسی باتماشاگران اشاره کرده وبه طراحی هنری چشم‌نواز و استفاده مؤثر از موسیقی پرداخته است.او این فیلم را نه تنها برای بزرگ‌ ترها بلکه برای کودکان نیز مناسب دانسته و به دلیل بینش‌ های عمیقش بر کیفیت آن تأکید کرده است.

« موسیقی »: ترنت رزنر و آتیکوس راس (Trent Reznor & Atticus Ross) موسیقی‌دان، و شاعر موسیقی متن فیلم‌های مختلف را ساخته اند و برای موسیقی متن فیلم The Social Network جایزه آکادمی را برده اند

چرا باید در مورد موسیقی این فیلم گفتگو کرد: سبک موسیقی این فیلم جاز یا جز است. در جاز چند ویژ ویژگی برجسته وجود دارد یکی بداهه‌نوازی و دیگری تکنوازی که هر دو با روح این فیلم سازگاری دارد زیرا درجریان فیلم در می یابیم که هر کس هم انتخاب های خودش را دارد(تکنوازی) و هم می تواند به راه های خودش به سر خوشی، رستگاری و آرامش برسد (بداهه نوازی)و رهایی که مهمترین اصل این فیلم هست،همراه با صداهای کوتاه و کشیده که بامحتوای فیلم که روح است همخوانی بالایی دارد . حس خلاقیت و آزادی بخش بزرگی از موسیقی جاز است.موسیقی سیاهان که صدای ریتم ها و طبل های آفریقا را می توان از درون آن شنید.
شاید از همین رو محیط های اصلی فیلمنامه از جوامع سیاه پوست انتخاب شده
اجرای در کافه و گروه موسیقی
مدرسه موسیقی
خیاطی مادر
آرایشگاه
روح،یک فیلم ضد نژادی است و در زیر پوست خود با انتخاب موسیقی جاز که ابداع سیاهان است این پیام را نیز با خود دارد :« تنها در جهان پس از مرگ، جهان مهد خود یا پیش از زندگی و جهان روح های سرگردان نژاد به کنار می رود»
اگر بخواهیم جاز را در چند ویژگی چکیده کنیم
ندا و پاسخ
بداهه نوازی
تکنوازی
سنکپ
سنکپ به ریتم مربوط است باعث جابجا شدن تاکیدها در ضرب می‌شود معمولاً نت‌های ضعیف یا مینور با کشش و تاکید بیشتری اجرا می‌شود.
جکسون در ستایش موسیقی جاز می گوید: جاز ابداع سیاه‌هاست. جاز بازگوکنندهٔ خیلی چیزهای عمیق روحی است و نه تنها دربارهٔ سیاه‌ها و نحوهٔ نگاه آن ها به مسائل است بلکه دربارهٔ اصل معنی زندگی مردم‌سالارانهٔ امروزی هم است. جاز همان شرافت نژاد سیاه است که به صورت صدا درآمده‌است .
این انتخاب ( جاز ) بی گمان هوشمندانه بوده زیرا در انیمیشن ( پویا نمایی ) « بالا»همین کارگردان جایزه موسیقی را برده ، جدای از اینکه محتوای فیلنامه در مورد زندگی و مرگ « جو گاردنر » نوازنده و معلم موسیقی جاز می باشد.

اگر بیشتر دقت کنیم در می یابیم که موسیقی هر قسمت از فیلم به غیر از روند داستانی،با شخصیت درونی کاراکترها هماهنگی دارد. شروع فیلم در مدرسه موسیقی جمله ای دارد که طلایی است ، جمله ای که با روح جاز در تضاد است: «ضرباهنگ را حفظ کنید»و بلافاصله ریتم و ضرباهنگ توسط کانی شکسته می شود. یکی از ویژگی‌های جاز اجرای نت‌ها ی سنکپ است، سنکپ همان سکته است که در فارسی نیز به آن سنگ کوب می‌گوییم.

سنکپ اگرچه به عنوان یکی از ویژگی‌های جاز شناخته می شود اما در موسیقی‌های دیگر نیز استفاده می‌شود. در سنکپ نت مینور که کوتاه هست کشیده‌تر نواخته می‌شود ( و تکنیک های دیگر ).

« فیلمنامه »: داستان فیلم پویانمایی روح، دربارهٔ جو گاردنر، آموزگار نوازندگی یک گروه موسیقی در دبیرستان است. جو که همیشه سودای اجرای موسیقی جاز بر صحنه را در سر می‌پرورانده، با تحت تأثیر قرار دادن دیگر موسیقی‌دانان جاز، در یک تمرین آزاد در هالف نوت کلاب، این فرصت نصیبش می‌شود و خود را برای دست یافتن به آرزوهایش آماده می‌کند. اما در ادامه حادثه‌ای باعث می‌شود که روح گاردنر از بدنش جدا شود و به سمینار«خود»منتقل شود. مرکزی که در آن روح‌ها رشد می‌کنند و پیش از انتقال به کالبد نوزادان تازه متولد شده، شور و اشتیاق برای زندگی پیدا می‌کنند! گاردنر برای بازگشت به زمین باید بر روی ۲۲ (یکی از روح‌های سمینار خود) کار کند. غافل از اینکه ۲۲، پس از سال‌ها ماندن در آنجا، دیدش نسبت به زندگی عوض شده و درکی از مفاهیم زندگی ندارد! این در حالی است که جو تنها راه نجات خود را تحول ۲۲ می‌داند .

فیلنامه مثل بسیاری از آثار پیتر داکتر با یک سفر خواسته یا ناخواسته آغاز می شود و ژرفنای فلسفی عمیق تری نسبت به آثار دیگر این کارگردان دارد، هر چند تلاش داشته که با توجه به گروه مخاطبان این فیلم که قاعدتا کودک و نوجوان می باشند با چاشنی عاطفه و حس، این ژرفنای فلسفی را قابل فهم تر کند. مسائل عمیقی همچون مفهوم مرگ،آزادی و انتخاب، یگانگی با هستی، معنای زندگی و هویت هر کدام دستمایه برخی از نگرش های فلسفی این انیمیشن است .

مفاهیم کلیدی دیگر درفیلمنامه رشد و بالندگی شخصیت ها مخصوصا شخصیت22 که از یک عدد در محاسبه خارج می شود و ترس از زندگی را رها می کند وبه زیبایی و شادی و از همه مهم تر به گذشت می رسد. در شروع فیلم کلاس درس موسیقی و بداهه نوازی کانی که بخاطر خروج از تکلیف ارکستر تبدیل به تکنوازی می شود و مورد تمسخر قرار می گیرد، همان که گفتیم روح جاز است. پس از برگشت جو از اجرای تمرینی که همراه با موفقیت بوده با شکل های مختلف مرگ روبرو می شود، آجرهایی که از ساختمان در حال ساخت سقوط می کنند،ماشین های داخل خیابان و عبور بی توجه جو از درون آن ها و حتی امکان برخورد با موتور سوار و در نهایت در چاه تاریکی می افتد که سنگ مزارش کاغذهای نت موسیقی
می شود . در یک نگاه کلی تر این فیلم می خواهد به ما بگوید که ارزش زندگی در لحظات کوچک و تجربیات روزمره نهفته است .
از خانه بیرون می شوی پیش از طلوع
و به خانه باز می گردیم از پس غروب
گرده نانی مجالمان نداد
تا قرص آفتاب را ببینیم
« مسعود احمدی »

« شخصیت پردازی»:  جو گاردنر / 22 / دوروتیا ویلیامز / مادر جو / جری / تری شخصیت 22.
اینجا جو گاردنر با روحی به نام ۲۲ملاقات می‌کند که از زندگی در زمین هراس دارد و آن را پوچ می بیند، او برخلاف جو حاضر به زندگی نیست. او سالک رشد و بلوغ است، به سادگی پیچیده ترین پرسش‌های فلسفی را به روی ما باز می‌کند اما پاسخ نمی‌دهد، مثلاً رفتار کانی برای او مورد پرسش است.

می‌گوید او متنفر است اما ادامه می‌دهد شاید عاشق شده، جدی‌ترین عناصر این فیلم موسیقی جاز است اما همان را با فعل «دارم می‌جازم» معلق می‌کند یا وقتی جو می‌گوید «باسنت را بپوشان »، می‌گوید «مهم نیست باسن کیه»

به نوازنده توی مترو به جای پول، شیرینی نیم خورده را می دهد، لب‌های پیرزن خیاط را می‌بوسد و جرقه‌اش می‌شود تماشای آسمان و راه رفتن (من توی راه رفتن خیلی ماهرم) این را جو درک نمی‌کند، زیرا درک نمی‌کند بین معنای زندگی و هدفمندی استراتژی و اصل زندگی اش فاصله وجود دارد.

شخصیت دوروتیا: به دورتیا نیز چند سکانس دیگر، بعد از اجرایی که جو آن را هدف زندگی‌اش می‌داند عنوان می‌کند فکر می‌کردم چیز دیگری باشد. دروتیا داستان ماهی کوچکی را می گوید که به جستجوی اقیانوس است و ماهی پیری به او
می گوید اقیانوس همینجاست، جواب ماهی جوان قابل تعمق است و شاید همه فیلم همین جمله باشد، او با شگفتی گفت : اقیانوس؟ « این که آب است »

سکانس اجرا با کف زدن‌های ممتد مردم به پایان می‌رسد اما اصل زندگی در یک خیابان خلوت بدون تماشاگر همراه با دورتیا به پرسش گرفته می شود. در سکوت شب وخاموشی چراغ‌ها. همین نمای تاریک و خاموش در آینه مترو ، در اتاق آخر شب و نمای تیره پیانو در همان اتاق و سکانس محشر این فیلم: وقتی که دفترچه نت موسیقی را از جلوی پیانو برمی‌دارد و به جای آن دانه افرا، شیرینی نیمه خورده، آبنبات، قرقره نخ و تکه باقی مانده از پیتزا را می گذارد.

دوباره به مفهوم فیلم برگردیم، نت مینور، نت‌های کوتاه ظاهراً بی‌اهمیت، دانه افرا و چرخیدن و افتادنش چیزی که کمتر به چشم می‌آید. در جاز زندگی برجسته می‌شود، می‌خواهم بجازم(تکه پیتزا، یک آبنبات، قرقره نخ، راه رفتن، تماشای آسمان ). حالا متوجه می‌شویم چرا دفتر نت بسته می‌شود و به جای نتهای موسیقی این‌ها چیده می‌شونداین‌ها هستند که باید نواخته شوند.
این سکانس به جای دیالوگ کلامی از دیالوگ‌های دیگر خصوصاً نما، همراه با موسیقی استفاده می‌کند. درتمام این چند سکانس واژه ها به کنار می‌روند و به جای گفتن با ابزارهای دیگر می‌گوید، نور، شات، تصویر و موسیقی و موسیقی و موسیقی آخرین سکانسی که از کلمات استفاده می‌کند در مترو است،جایی که در رفتاری شبیه ۲۲،به یک نفر تنه می‌زند و «ببخشید»، پس از این حتی یک واژه نداریم، چند سکانس همراه با تاکید برنت‌های مینور و کشیده، یکی شدن محتویات جیب جو گاردنر با ۲۲ ، در این سکانس‌ها باراز دوش کلمات برداشته می‌شود ، ظاهرا در برداشت کارگردان کلمات دیگر قادر به گفتن این شگفتی نیستند.
نمی‌توانیم این نوع گرایش‌ها را صرفا هایدگری کنیم یعنی اینکه درلحظه باشیم، بلکه همراه با نگاه هایدگری وتاکید بر لحظه ، بهتر است بگوییم چیزهای کوچک و به ظاهرساده چگونه می‌تواند معنای زندگی ما باشد.وسط این همه سکه و اسکناس و موسیقی و مترو رفت و آمد مردم و حس نوازنده،یک تکه شیرینی نیم خورده.سکانس مترو، آرایشگاه و ترومپت زنی کانی و غیره به صورت تک فرم همراه موسیقی با نت‌های مینور همراه با خاطرات کودکی که به نوعی مرور دوباره خود است .
تک فرم‌هایی از دوچرخه سواری، آتش بازی، اجرای موسیقی با پدر، حرکت آب دریا روی پاهایش و اشک ریختن ، همه و همه در بستری از موسیقی با نت‌های مینور.

بیائیم دوباره نگاه کنیم ، 22سنکپ خود را نادیده گرفته شده می‌داند پس می‌رود تا روح سرگردان شود، می‌رود تا هرگز به دنیا نیاید و بین ماژورها و نت‌های قوی گم شود. همان اتفاقی که برای نت‌های مینور زندگی ما می‌افتد ، نت‌های مینوری همچون تماشای آفتاب و آسمان و راه رفتن و و.
و جمله آخر که پس از تیتراژ تری می گوید « آهای فیلم تمام شده ، بروید سر زندگی هایتان » می خواهد به ما نهیب بزند که تری و قواعد خشک مرگ سر جای خودش هست، به معنای واقعی زندگی کنید . پیش از آن که دیر بشود. با آن آهنگ جاودانه و تک نوازی پیانو در بازی رنگ‌های آبی و بنفش وقتی ۲۲ را در جهان روح‌های سرگردان گم می‌کند ارواح گمشده می‌توانند از نگرانی و وسواس‌هایشان دل بکنند و این باعث می‌شود از زندگی جدا و سردرگم بشوند نمادگانی که در این فیلم برای آنها انتخاب کرده است کامپیوتر و غرق شدن در کار و کار است.

ارواح گمشده غرق در چیزی هستند که آنها را از زندگی جدا می‌کند غرق در هدف و معنای زندگی و اینجاست که سنکپ های ما از دست می‌رود ، زندگی از ریتم و ضرب آهنگ می‌افتد، از نفس می‌افتد و سپس هیچ. می‌خواهم اقیانوس را پیدا کنم، اقیانوس؟ اینکه تنها آب است و آن دانه افرا، وقتی که آماده زندگی کردن باشی ، آن وقت می‌توانی خوب بجازی.

و مفهوم گذشت که فصل الخطاب پایانی فیلم است یک بار در میانه فیلم توسط ۲۲ و به ناچار با سپردن جسمش به جو گاردنر و یک بار در پایان فیلم توسط جو گاردنر و خلاصه  شاید پذیرش « نه زندگی » ما را به زندگی برگرداند. فاصله بین جری و تری که تن دادن به قواعد خشک و قرار دادی وجری ها که با الهام از جوگاردنر به الهام رسیدند.
این جمله فروید را فراموش نکنیم: باید به سفر دریاها رفت، زیستن ضروری نیست.

علی جهانگیری، بهمن 1403

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: