کریم رجب زاده
چقدر فاصله ها را نرفته پیمودم
همیشه، آه همیشه، کنار خود بودم
بهانه بود رسیدن به ناکجا اما
برای این نرسیدن چقدر فرسودم
کدام جاده مرا می برد نمی دانم
که هیچ گاه به دریا نمی رسد رودم
بزن به تار دل من ببین چه می بینی
ترانه های غریبانه ای ست در پودم
به آه و دم نتوان تکیه داد می دانم
یکی ست صبح درود و غروب بدرودم
---------------(2)---------------
دریا را به دوش گرفته
کجا میبرد
نیازمند کدام باران نباریده است
آسمان
---------------(3)---------------
نادرترین
و زیباترین اتفاق جهان
شنیدن زندگی
از دهان مرگ است
--------------(4)------------------
روزی
سر از تابوت برمی دارم
و برای شما که مهربان نبودید
دستی تکان می دهم
و بیتی ساده از مهربانی می خوانم
سفر که گریه ندارد !
شبی برمی گردم
و خواب یکایک شما را
پر از ترانه می کنم
*********************************
زنده یادغلامرضا بروسان
من بچه بودم
نه حرکتی
نه دلهرهای
نه رویایی
من فقط بلد بودم
کوچک باشم
و در آوازهای مادرم پنهان بشوم.