مکثی در طراشعر | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛ به قلم دکتر احمد بیرانوند
در طراشعری که امین افضل پور به ما پیشنهاد می‌دهد شاعر از حروف نه‌ تنها به‌ صورت صوتی بلکه به شکل تصویری نیز کار می‌کشد
کد خبر: ۱۷۵۴۰۶
۱۳:۱۴ - ۲۰ دی ۱۴۰۳

مکثی در طراشعر
مکثی در طراشعر: به قلم دکتر احمد بیرانوند 

عجیب نیست اگر سابقه‌ی شنیدن شعر، بسیار بیشتر از خواندن آن باشد؛ چراکه انسان اگر توانسته کلمات و زبان را دریابد یا فهم کند، قاعدتا راحت‌تر از راه گوش این مهم میسر بوده و و برکسی پوشیده نیست که شنیدن سواد یا دانشی نمی‌خواسته اما خواندن نیازمند دانشی پیشین بوده است و ناچار می‌بایست با جهان مکتوب ارتباط برقرار کند ازاین‌رو شعر را در کهن الگوهای خود باید هنری شنیداری بدانیم، البته اگر شعر گفتن هنرباشد 

انسان در گذر زمان برای فهم جهان اطراف، خود را ابزارمند نموده است و هر بار برای درک بهتربه اشکال و انحاء مختلف تلاش داشته است که با ابزار دیگری به سراغ جهان و اتفاقات آن برود. این اتفاقات شامل تمام نمودهای حس و اندیشه در تجربه انسانی می‌گردد ازجمله شعر!

آن انسانی که برای اولین‌بار شعر را از انسان دیگری شنیده است درواقع درونیات و مکنونات قلبی انسان دیگری را به واسطه زبان او از راه یکی ازحواس خود یعنی شنیدار دریافته است؛ به عبارتی میان او و آن شخص تنها یک واسطه زبان وجود داشته‌است اما انسانی که شعر را برای اولین‌بار خوانده است درواقع مکنونات قلبی دیگری را که تبدیل به زبان شده و در زبان به کتابت رسیده است با ابزار سواد خود، شروع به خواندن و از حس بینایی دریافته است.

مخاطب در خواندن شعر می‌خواهد با دیدن کلمات درونیات و بینش خود و تحربه خود از کلمات پیش‌ رو را هضم  کند و به دریافت سومی از آن‌چه می‌بیند برسد. با این اوصاف باید گفت شعر به‌هنگام شنیدن هنر دست دومی حساب می‌شود و در دیدن هنری دست‌سوم. 
این واسطه‌های دوم و سومی که به آن‌ها اشاره می‌کنم به‌معنای سطح بندی هنر نیست بلکه به‌معنای فاصله‌ ای است که بین آن‌چه رخ می‌دهد تا آن‌چه ما می‌بینیم؛ گویی ما یک اتفاق را در روایت سوم یا دوم می‌شنویم؛ چرا که هیچ‌چیز در جهان قابل فهمِ بی‌واسطه نیست. حتی ما خود با شعور خود بی‌واسطه نیستیم و همیشه بین ما و جهان اطراف لایه‌ای هرچند نازک از دانستن و ندانستن فاصله می‌اندازد و درک هنر _ و در این مجال شعر _از این قانون مبرا نیست. 
بااین مقدمه غرض این است که بگویم طراشعر نقض غرض می‌کند؛

یعنی واسطه‌ای به واسطه‌های دیگر می‌افز اید؛ یعنی اگر تاکنون شعر را از راه شنیدار و بعداز آن از راه خواندن دریافته‌ایم اکنون شکل دیگری از واسطه به واسطه‌های پیشین می‌افزاید وشعر را از هنری دست سوم به هنر ی دست چهارم تبدیل می‌کند.

جهان اکنون جهان توقف نیست؛ جهان عبور است اما درعین‌حال جهان تجمیع هم هست. وقتی‌که ما دم از ابزار می‌زنیم دم از تلاشی می زنیم که می‌خواهد برای درک بهتری از آن‌چه رخ می‌دهد از دیگر امکانات و حواس غیر مختص به ان موضوع استفاده کند.چنانکه برای خلق یک اثر هنری در یک رشته از دیگر رشته‌ها هم کمک بگیریم و آن را از یک اثر تک‌ساحتی به یک اثر بین‌رشته‌ای تبدیل کنیم. 
این‌که پیش‌از این در دنیای مدرن و به فراخور آن در ادامهٔ آن یعنی دنیای پسامدرن چقدر از ابزارها برای خوانش متفاوت در شعر استفاده‌شده است در این مجال نمی‌گنجد و من هم قرار نیست به تبیین آن‌ها بپردازم اما ناگزیر باید طراشعر را در این صف بررسی کنیم چرا که این شعرها مایلند شعر را به ابزار دیگری مسلح کنند. : مسلح کردن شعر به یک نشانهٔ تصویری( گرافیکی) در یک ارجاع عینی! 
در طراشعری که امین افضل پور به ما پیشنهاد می‌دهد شاعر از حروف نه‌ تنها به‌ صورت صوتی بلکه به شکل تصویری نیز کار می‌کشد و به عبارتی از توان گرافیکی حروف بازتعریفی برای ایجاد رابطه‌ای دوسویه میان شعر و تصویر بهره می‌برد؛ این حرکت به‌گونه‌ای است که ما حروف را به شکلی دیگرگونه در کار می‌بینیم و به تعاقب آن تصویر را با طنازی بیشتری درک می‌کنیم؛ 
در تجربه‌های افضل پور می‌بینیم که بیشتر تجربه‌ها در فضای شعرهای کوتاه خود را پیدا می‌کنند اما ناگفته خود پیداست که در شعرهای بلند نیز این قابلیت وجود دارد و می‌توان این برخورد را در شعرهای بلند نیز پیاده کرد.در برخورد شاعر باحروف به بازخوانی حروف و به بعد از آن به بازخوانی کلمه و درنهایت به بازخوانی شعر می‌رسیم

اولین وشاید مهمترین تاثیر این بازخوانش کاستن ازخشکی و زمختی واقعیت روزمره است.طنازی در این خوانش‌ ها چنان مشهود است و کم‌کم در بعضی کارها اگر تردستی و تکنیک عمیق‌تر شود مابه دگرخوانی می‌رسیم و فرصت تنوع مفاهمه فراهم می‌شود. 

اتفاق جالب دیگری که در این نوع شعر رخ می‌دهد این است که وقتی تصاویر گرافیکی به کمک حروف می‌آیندیا بالعکس حروف بسترساز تصویری گرافیکی می‌شوند و یک نشانه برون متنی در داخل متن به رسمیت شناخته می‌شود می‌بینیم که از شدت واقعیت مطرح‌شده کاسته می‌شود به طوری‌که ما جای آن را با دنیای غیرواقعی و حتی فانتزی و انیمه عوض می‌کنیم.

جهان اطراف شعر که قرار بود در شعر نشانه‌ای داشته باشند با مزاحی تلخ مرز ذهن و عین را گم می‌کنند.

در کل تجربه آقای افضل پور را در فضای شعرهای آوانگارد فضایی جالب و شیرین می‌دانم که درعین‌حال که به سختی مرزهای خود را با گونه‌های مشابه چون کاریکلماتور و شعرهای طرح حفظ می‌کند، منجر به ایجاد زیبایی نه غیرتکراری اما متفاوت شده‌است. 

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: