شاعرِ حقیقی نمونه ای از سوز و ساز است | یکتاپرس
گفتگو با مریم میرزا خانی به بهانه چاپ مجموعه شعر« آبی بودم مثل پرواز»
گونه های پیدایش شعرمتفاوت و بسته به شرایط خاص موقعیت هاست. به نظر من آفرینش و خلق شعر نیاز مستقیم به درک اصولی و درست از درد و شادی مردم در زیستن دارد
کد خبر: ۱۶۵۷۸۶
۱۶:۴۳ - ۱۰ تير ۱۴۰۳

شاعر حقیقی

گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ به بهانه چاپ مجموعه شعر« آبی بودم مثل پرواز» گفتگوی کوتاهی با مریم میرزا خانی داشتیم که به اتفاق می خوانیم:

__در ابتدای گفتگو از خودتان برای ما بگویید؟

من مریم میرزاخانی؛ کارشناس علوم تربیتی و روانشناسی شاگرد ممتاز دانشکده متاهل و یک فرزند دارم از دوران نوجوانی علاقه عجیبی به ادبیات و خواندن داستان داشتم حتی یادم هست معلم ادبیاتم انشاء های مرا به منزل شان می‌برد و می‌گفت میخواهم یادگاری نزد خود نگاه دارم.
از نوجوانی همه روزه مطالعه داشتم و از خواندن و نوشتن سیراب نمی‌شدم.

__ در مورد کتاب« آبی بودم مثل پرواز» توضیح می دهید؟

کتاب« آبی بودم مثل پرواز» ماحصل رنج و تجربیات درونی من از روزگاران بوده‌ آنچه که در رویاها به آن اندیشیدم  در واقعیت صورت عینی آن را غیر قابل دریافت می دیدم  و دانستم  پرواز برایم دست نیافتنی ست  و هر چه بیشتر زندگی کردم عاشقانه تر نگریستم و  دانستم که درونم پر از لحظه های  آبی ست که حقیقت دارد نه واقعیت و گاه می‌تواند صورت ملموس بگیرد و همین امر مرا به نوشتن ترغیب کرد و به قول شاعر معاصر رضوان ابو ترابی که سرودند«من رویاهایم آبی ست نه روزگارم»

_در قلمرو هنر، آیا آفرینشگر باید از تعریف های معمول فاصله بگیرد یا در همان تعریف ها دنبال تازگی باشد؟

 گونه های پیدایش شعر متفاوت و بسته به شرایط خاص موقعیت هاست. به نظر من آفرینش و خلق شعر نیاز مستقیم به درک اصولی و درست از درد و شادی مردم در  زیستن دارد که از جوهر درونی شاعر به پا خواسته شاعر حقیقی نمونه ای از سوز و ساز است که رنج جامعه را رنج خود می‌شمارد در مقابل شاعری که فقط از مفاهیم و تعاریف کلی تبعیت کند یک تولید نامفهوم در راستای نوگرایی ایجاد خواهد کرد.  شعر مال مردم است بلندترین و زیباترین فریادهاست، اینجاست که تخیل به شکار احساس می رود تا هر دو، دست به دست هم تصاویری زیبا خلق کنند. جا دارد اینجا شعری را که سرودم و  با جان دل سوختم به عنوان مثال بیاورم:

درد پنهان را سالها به جان فشردم
اینک چون دُر بر صدفِ سینه ام می درخشد

__ از میان اهالی قلم  بیشتر به آثار چه کسانی توجه می کنید ، و یا علاقه دارید، نام می برید؟

  از اهالی قلم بیشتر  علاقمند به اشعار سید علی صالحی و رحیم معینی کرمانشاهی علاقه دارم و از نوجوانی کتاب هایشان انیس و مونس من بوده و هست.

_ جایگاه نقد آثار هنری در کشور  از نظر شما ؟

  به عقیده من منتقدین که شناخت و  جایگاه خاص و حساس ادبیات را می‌شناسند قدر مسلم سودمندتر از کسانی هستند که مدعی اند و متاسفانه ظواهر و ضوابط در این دوران بر جهان ادبیات ما سایه افکنده است.

_دوست داشتید چه سوالی را از شما می پرسیدم که نپرسیدم؟

دلم می خواست از من می‌پرسیدید چگونه شاعر شدی؟ و من پاسخ می‌دادم وقتی که دیگران مشغول آرایش و آسایش زندگی بودند منِ تنها رنج کشیدم فرو ریختم، گداخته گشتم و دوباره حیات گرفتم لابه لای بیت های اشعارم اشک های  نهفته است که با قلب سرشار از رنج واژه ها را تراش دادم و پرداختم تا عشق هویدا شود؛ همان* آبی پرواز*  ...

_تعریف صلح از زبان شما؟

 به نظرم کسی که با خود آرام است به یقین به نقطه امن هستی دست یابیده و اگر بتواند عاشقانه خود را رهبری کند می‌تواند منعطف باشد و به خود بیاموزد که چگونه با دنیای نا آرام سازش کند سازش نه به معنای قبول هر چیز بلکه برای رسیدن به رشد پس می‌توان با او به مصالحه نشست.

_یک جمله ی طلایی از خودتان یا دیگران؟

  حرف طلایی ام شعری ست بداهه که به مخاطبین گرامی شما تقدیم می کنم:
از سخن باز مانده‌ام، سال هاست
گر چه این سکوت سرشار از صداست

_و حرف یا پیام آخر؟

 و حرف آخر تشکر صمیمانه از اساتید و بزرگان ادبیات استاد فیض شریفی گرانمایه که زحمت نقد اشعارم را به عهده گرفتندو استاد رضوان ابوترابی بزرگوار که بی دریغ حمایتم کردند. امید که سایه الطاف شان بر سر ادبیات مان ماندگار گردد.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: