تابشِ خورشید،ز بامِ علی است | یکتاپرس
عید سعید غدیر بر عموم شیعیان جهان مبارگباد
کد خبر: ۱۶۵۴۸۵
۰۸:۰۰ - ۰۵ تير ۱۴۰۳

تابشِ خورشید،ز بامِ علی است

گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ شعرهایی به مناسبت عید سعید غدیر

********************************************************************
 مشفق کاشانی

دیده فرو بند،ازین خاکدان
توسنِ اندیشه ،بر افلاک ران

گر پَرِ پرواز دهی ،آه را
مِهر شوی، بزمگهِ ماه را

کم نه ای از ذره ،چو خورشید باش
مشتریِ خلوتِ ناهید باش

با سفری پیک سحر،هم رکاب
تا حرمِ پردگیِ آفتاب

بگذر و بگذار به خود،فرشیان
ای دل تو هم نفسِ عرشیان

خانه بپرداز و رهِ اوج گیر
دل، همه در باکن و در موج گیر

ریز به پیمانه ی آزادگی
باده ز میخانه ی دلدادگی

سرخوش از این باده،به مستی گرای
نیست شو و،باز به هستی گرای

ای همه دل،جان شو و آزاد شو
تن به خراب افکن و آباد شو

زمزمه پرداز،به باغ فلک
نغمه سرایی به سرای مَلَک

از زَبر چرخ برین،خاک را
خاک نه آیینه افلاک را

مظهر اسرار الهی ،نگر
آنچه دلت خواست،کماهی نگر

موج فشان ،بر زَبر آبگیر
رحمت حق،خیمه زده در غدیر

تافته از دوش نبی آفتاب
خیره در او چشم و دل شیخ و شاب

از لب احمد پی اِکمال دین
ها،بشنو زمزمه ی راستین

اینکه مرا زینتِ دوش آمده است
جان، ز ولایش به خروش آمده است

بعد من، او راهبر و رهنماست
سرورِمردان خدا،مرتضی است

صف شکنِ پهنه ی میدان،علی
نور هدی ،مظهر یزدان علی

گویِ فلک، در خَم چوگان او
جانِ جهان، در گِروِ جان او

حافظ آیین ِ محمد بُوَد
جلوه ای از پرتو سرمد بود

تا پیِ توحید،عَلَم بر گرفت
شیر خدا،راهِ ستمگر گرفت

تیغ دو سر،یافت به نام آوری
تافت از او،کوکبه ی حیدری

کفر به نیرنگ ،چو دفتر گشود
بر شد و بر هم زد و خیبر گشود

یاور من، بنده ی خاص خداست
معرفت آموز دل اولیاست

پرتو تابان حرمِ کبریا
سرزده از کُنگره ی هَل اتی

تابشِ خورشید،ز بامِ علی است
سکه ی توحید ،به نام علی است.

***********************************

سيّد محمود علوى‏نيا (آتش)

ما امتداد جاده سبز غديريم
نسل حضور ساده سبز غديريم‏

ايمان ما آبى، نگاه دين ما سبز
آيينه سجّاده سبز غديريم‏

باور كنيد آبادتر از ما نبينند
وقتى خراب باده سبز غديريم‏

يك آسمان مهريم و شب را مى‏شناسيم
بر خاك غم افتاده سبز غديريم

آلاله ‏ييم و در يقين شيعه خود
سرخيم، تا آزاده سبز غديريم‏

پايان اين چشم انتظارى، سبزِ سبزست
تا رهسپار جاده سبز غديريم‏

ما (آتش) جا مانده بعد از كاروانيم
امّا به پا استاده سبز غديريم

**********************************

 غلامرضا سازگار

وجود محفل عید است و عید عید غدیر
مبارک است به خلق و خدای حی قدیر

ز سنگ و کوه و در و دشت و باغ و نخل و گیاه
رسد به اوج سماوات نغمة تکبیر

کسی که بود امیر تمام عالم ها
دوباره خوانده امیرش خدای حی قدیر

پیمبران همه قرآن گرفته اند به دست
کنند آیة اکملت دینکم تفسیر

فرشتگان ز پر و بال و حوریان از زلف
پراکنند به خاک غدیر مشک و عبیر

نموده دست علی را بلند ختم رسل
که ای مهاجر و انصار از صغیر و کبیر

رسیده حکم به من از خدای عزوجل
که قادر است و حکیم است و ناظر است و بصیر

سه بار حکم خداوند شد به من نازل
من آن نیم که به ابلاغ آن کنم تقصیر

هر آنکه را که منم رهبر و منم مولا
علی بر اوست امام و علی بر اوست امیر

کسی که پشت کند بر علی ز بخل و حسد
در افکنند به رویش به قعر نار سعیر

علی به عمر زمان و علی به کل مکان
خدای راست سفیر و رسول راست وزیر

علی است رهبر آزاد مرد کل جهان
که دیو نفس ورا لحظه ای نکرده اسیر

علی است عالم رحمت، علی است عالم دهر
علی است فیض مدام و علی است خیر کثیر

علی امام امامان و انبیای سلف
علی است نور و علی کوثر و علی تطهیر

علی معلم آیات وحی در تأویل
علی مکمل دین خداست در تعبیر

علی است تیغ خداوند در نیام قضا
علی است تیرالهی به چلة تقدیر

علی است رهبر و مولا و مقتدای شما
که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر

علی کسی است که مؤمن از او جدا نشود
اگر کشند به تیغش وگر زنند به تیر

الا الا بشتابید بهر بیعت او
تمام از زن و مرد و جوان و کودک و پیر

علی است سلسله دار شما مسلمانان
که نفس را ز ازل بسته در غل و زنجیر

علی امین و علی مؤمن و علی ایمان
علی نجات و علی منجی و علی است مجیر

علی کسی است که در سایة عبادت حق
به یک اشاره کند آفتاب را تسخیر

بدون نور علی خلق ظلمت محض اند
الا که نور بگیرید از این سراج منیر

الا وصی و دم و لحم و نفس پیغمبر
الا تمام رسل از سوی خدات بشیر

تو دست و صورت و چشم و زبان حق باشی
چگونه وصف تو را با قلم کنم تقریر

اگر اراده کنی فرش را برند به عرش
وگر اشاره کنی عرش را کشند به زیر

همه ولایت تکوینی ات به اذن خداست
جز این عقیده گرم هست بایدم تکفیر

مگر نه ختم رسل ماه را نمود دو نیم
مگر نه مهر به دست تو باز شد ز مسیر

لباس فقر و سریر خلافت این عجب است
تفاوتی نکند نزد تو امیر و فقیر

نکرده عقد، تو دادی طلاق دنیا را
که تو بلند مقامی و اوست پست و حقیر

هزار دام به راهت نهاد و بگسستی
چنان که پاره شود ریسمان به پنجة شیر

به جز تو کس نفرستاده، ای خدا خصلت
برای قاتل خونخوار خویش کاسة شیر

عدو ز دشمنی و دوستان تو از ترس
فضائل تو نگفتند و گشت عالم گیر

خدا کند برسد دانش بشر آنجا
که خطبه های بلند تو را کند تکثیر

کجا امام توان یافت چون تو یا مولا
که بهر پیرزنی طبخ نان کند ز خمیر

پس از تو، پیشتر از تو، ندیده چشم جهان
زعیم خاک نشین و امام عرش سریر

اگر تمامی عالم دهند پشت به هم
به جنگ تو، نکند در شجاعتت تأثیر

امام بعد پیمبر علی بود "میثم"
بگو به خصم برو از حسد بسوز و بمیر

************************************

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: