عشق را به نام درد/ مرا به نام کوچکم صدا بزن | یکتاپرس
به مناسبت سالگرد درگذشت عمران صلاحی شاعر و طنز پرداز،
احترامی:صلاحی با بازنگری ادبیات کلاسیک و تفسیر آن و در بازسازی طنزآمیز مسایل روز به آنها عمق داد و به این ترتیب در خزانه فرهنگی مردم ماندگارشان کرد.
کد خبر: ۱۴۱۶۷۴
۰۹:۵۹ - ۱۲ مهر ۱۴۰۲

عشق را به نام درد/ مرا به نام کوچکم صدا بزن

گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ عمران صلاحی با بازنگری ادبیات کلاسیک از نو نوشتن و تفسیر آن، استفاده از شعرها، قصه‌ها و ضرب‌المثل‌های معروف، در بازسازی طنزآمیز مسایل روز تلاش می‌کرد و آنها را عمق می‌داد و به این ترتیب در خزانه فرهنگی مردم ماندگارشان کرد.  شیوه‌ای که صلاحی آورد، خاص خودش بود و به نام خودش ماندگار خواهد شد. شناخت زبان فارسی، فرهنگ متداول جامعه و شناخت ادبیات کلاسیک ایران که اینها همه لازمه خوب فکر کردن و خوب نوشتن است، در کار صلاحی دیده می‌شود.( منوچهر احترامی)

عمران صلاحی در یکم اسفند سال ۱۳۲۵ در میریه مختاری  به دنیا آمد. پدر او اردبیلی و مادرش مهاجر بود.تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم و تهران به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجله اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. 

 صلاحی نوشتن را از مجله توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدی پور منتشر کرد که مجموعه‌ای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم می‌سرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.

صلاحی سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سال‌ها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود.

وی با مجله گل آقا با نام‌های مستعار ابوقراضه، بلاتکلیف، کمال تعجب، زرشک، تمشک، ابوطیاره، پیت حلبی، آب حوضی، زنبور، بچهٔ جوادیه، مراد محبی، جواد مخفی، راقم این سطور و… و مجله بخارا همکاری داشت.

عمده شهرت صلاحی در سال‌هایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه  مطالبی با عنوان ثابت حالا حکایت ماست می‌نوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشته‌ها آقای حکایتی لقب گرفت و بعدها توسط انتشارات مروارید به چاپ رسید و چاپ کتاب در سال ۱۳۹۳ به نوبت چهارم رسید. از او آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است.

عمران صلاحی ساعت ۴ عصر ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه سینه راهی بیمارستان کسری شد و از آنجا به بیمارستان توس منتقل شد و در بخش سی سی یو بستری شد. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت وی قطع امید کردند و سحرگاه از دنیا رفت. 

به تازگی (1398) کتاب «حوا خودش بهشت است» که به زندگی، شعر و طنز عمران صلاحی می‌پردازد توسط داوود ملک‌زاده نگارش شده و از سوی انتشارات آرادمان و انتشارات بلم منتشر شده است.

درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن
--------------------------------------
گوشه ی پارچه ای برفی رنگ
شاخه ها سبز شدند
روی هر شاخه ی گلی می روید
مادرم مثل بهار
گوشه ی پارچه گل می سازد
غنچه می رویاند
و نخ گلدوزی
شیره ی خام گیاهی ست که در ساقه ی گلها جاری ست
خواهرم توی حیاط
دوست دارد که گل از شاخه بچیند،اما گنجشکی روی
درخ
خواب گل می بیند
ذهن گنجشک پر از عطر گل است
روی دیوار حیاط
گربه ای آمد و گل پرپر شد
مادرم مثل بهار
گوشه ی پارچه گل می دوزد
نخ گلدوزی او کوتاه است
مادرم می ترسد
غنچه ها وا نشوند
----------------------------------------------------
انتهای پیام/
دبیر گروه فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: