هفته از یک روز خاص شروع می‌شود | یکتاپرس
صفحه شعر یکتاپرس: رضوان ابوترابی( ویژه شعر شاعران مازندران)
با شعرهایی: الهام قریشی، امیر رضا حسینی، هما احمدیان، زکریا سمائی جابلو، دکتر حسین فرزاد، محسن جعفری، سمیه ابراهیمی، سوسن صدیقی
کد خبر: ۱۴۰۵۴۰
۰۰:۰۹ - ۰۱ مهر ۱۴۰۲


هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

***********************************************************************

صفحه شعر امروز را تخصیص دادم به شاعران مازندران. از شاعر خوب خانم الهام قریشی بابت ارسال شعرها متشکرم. و منتظر شعرهای شاعران دیگر استان های کشورمان هستم. با تشکر: رضوان ابوترابی

***************************************************************************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

الهام قریشی

مجسمه ای در من نفس می کشد
که رویایی در من خودکشی کرده
پای اعتراف که وسط بیاید
چشم ها دروغ نمی گویند
 دستها شعری می شوند
به دور لیوان چای
از اندوه پر سوال
به چترهای سیاه پناه می بریم
و از اندوه پر سوال
باران شروع می شود
هیچ شمعی در باران زنده نمی ماند
دستم
دلم
دهانم
به خیابان زده
چشمم اما به دیوار مانده
و رویاهای زیادی را مرور می کند
گاهی زانوها
برای کشیدن سنگینی یک اتفاق خستهاند
گاهی قلب ها 
آنقدر عمیق ترک خورده اند
که آجری از سقف
 درست وسط خاطراتمان میافتد
که رویاهای زخمی هیچ گاه سکوتشان را فراموش نمیکنند
از اندوه پر سوال
به خیابان زده ام 
و مردم به مجسمه ای نگاه می کنند
که در خیابان پرواز می کند

----------------------(2)---------------------------

از ماضی مطلق نبودنت
از ماضی مطلق تنهایی گذشته ام
که مضارع اخباری تویی
و هر لحظه در من صرف می‌شوی
حتا اگر نباشی
تو ضمیر اشاره نزدیکی
کافیست دستم را دراز کنم
به من حق بده
می‌شود عاشق مردی
که موهایت را می‌بافد
و ناخن‌هایت را لاک می‌زند نبود؟
مردی که می‌تواند
 سرت را روی سینه‌اش بگذارد
و بگوید این ضربان قلب تست
به من اعتماد کن
میهمان من باش
دوستت دارم من
اکران خصوصی فیلمی عاشقانه است
به ما دروغ گفته‌اند
شنبه آغاز هفته نیست
برای هر آدمی
هفته از یک روز خاص شروع می‌شود
مثلا چهار شنبه 
شروع هفته من‌است
وقتی زنگ خانه 
آمدنت را جیغ می‌کشد
و من برای اخرین بار 
خودم را در آینه مرور می‌کنم
تو پله ها را فتح می‌کنی
خانه را فتح می‌کنی
و من آهسته
 زیر گوشت اعتراف می‌کنم
من جنگجوی خوبی بودم
روزهای زیادی از زندگی را جنگیده‌ام
روزهایی زخمی، 
گوشه مبل با گریه بخواب رفته‌ام
من جنگجوی خوبی بودم
اما خسته‌ام
تو آمدی
 که انتقام من را از تنهایی بگیری
به من اعتماد کن
من معمار خوبی هستم
هر شب برای هر دویمان
خاطره می سازم
مثلا ما هنوز کنار دریا با هم قدم نزده‌ایم
من آهسته زیر گوش‌ات نگفته‌ام 
گره دستانم را محکم کن
ما بستنی های قیفی زیادی
به تابستان بدهکاریم
به من اعتماد کن
شعرهای عاشقانه از اشعار حماسی شروع می‌شود

***************************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

امیررضا سیدحسینی 

تنها گذاشتن تو
تنهاترم نمی کند
تو اما دوست داری
به مرده ای شلیک کنی
که دیگر
نمی میرد.

------------(2)-------------------

فرورفتگی هایی درون ما هست
که وقتی به آنها نزدیک می شویم
درون شان سقوط می کنیم
مثل تنهایی.

***************************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

هما احمدیان

مورچه های کارگر
از غم هایشان می گویند
به هم که می رسند
غمگین ترین مورچه
ملکه را تنها
در خواب هایش می بیند
------(2)-----
کلمات
نوشته می شوند
عوض می شوند
و گاهی
می نشینند جای یکدیگر

ما همه کلماتیم
یکی دارد شعر بلندی می نویسد

*****************************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود
زکریا سمائی جابلو

دیوار پوسیده عکس می گیرند.
از ما
وهرلحظه
فرو می ریزیم بااشاره انگشت
با اشاره ی یوز پلنگانی که معدوم می شوند.
گلوی قفس

عکس می گیرد از ما
دیوار شکار می کند
دیوار عکس می گیرد.

(مجموعه شعر لهجه ی صلح)

*************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود
دکتر حسین فرزاد

(تکاپوی پریدن پلک ها )

در حوض غمین چشمانت
نقره ای می شوم
کنار ماهی هایی که
در تکاپوی پریدن پلک هایت
تاب می خورند.
به رنگ همه ی دلهره های گم شده ات 
تلوتلوخوران
محو می شوم
آینه می کارم
سایه سبز می شود
مبادا دست هایت دلتنگ شوند.
اینجا
مردمک ثانیه
پشت پرده ی رویاهای نم گرفته ات
روی دست های حادثه می چکد
بی التهاب عبور گلایه ها
گاهی نفس صبوری ات می گیرد
به بغض های بعدی ات رحم کن
که حنجره ای ندارند
برای فریاد...

*******************************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

محسن جعفری

 از پنجره باز میکنم چشمانم را
و صدای باد
            صدای باد

برگ های سلیقه می افتند،
می چرخند
       و روح عریان من می لرزد و حاشا می کند
باید می پرسیدم از مشرق پرنده
آیا دوستم داری؟
باید می پرسیدم و
             ظلمتِ خویش را انکار می کردم

*****************************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

سمیه ابراهیمی

باران چشم من سر طوفان گرفته است
قلبم چو ابر تیره گیلان گرفته است

هر شب در احتضارم و این چشم پرخمار
حالی شبیه مستی و هذیان گرفته است

میخواستم پیاده بیایم به دیدنت
این دشت را که خارمغیلان گرفته است

تاریک و سرد و محو، فقط مرگ میوزد
بر کومه شکسته که باران گرفته است

شب بود و زمهریر که دستم به ماشه رفت
این جوخه از نبود تو فرمان گرفته است

زخمیترین سکوت و غمی ناشنیدهام
آنجا که شعر من سر پایان گرفته است

***********************************

هفته از یک روز خاص شروع می‌شود

سوسن صدیقی

حرفت هنوز توی سرم تاب میخوره
اونکه تو فکر رفتنه دنبال چاره نیس
با رفتنت موافقم و شک نکن برو
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیس 

زل میزنم به رخت و لباس تو روی تخت
زل میزنم به پاکت سیگار روبه روم
خونه به من به رفتن تو فکر میکنه
حتی به حرف اومده دیوار روبه روم 

جا میکنم غرورم و تو جیب دامنم
منت نمیکشم که بمونی کنار من
پایان راه باشه که فرقی نمی کنه
من بی قرار یا تو بشی بی قرار من 

جمع میکنم خودم را رو مبل بی فنر
یخ کرده چای من تو سینی زنگ زده
حالم مث کسی که یه چن روز بعد جشن
گم کرده حلقه اش و توی ماه عسل بده 

خستم از این همه تنش و درد و دلهره
از حرفهای منفی جا مونده تو سرم
آرامش عجیبی دلم خواسته مث
خوابیدن دوباره روی پای مادرم

******************************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Germany
۱۲:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۱
درود برای شما وسپاس به همت شما

عزیزان در یکتا پرس بخش ادبیات