************************************************************************
محمود معتقدی
بهار که بیاید باردیگر
تو به صف صدای خاطره های گمشده ات بر می گردی
با این همه، آنچه به تاراج میرود ، سعی نگاه تو و
مشتی پرسش های بی جواب من است
گاهی هم تصور کن!
نگفته های سر به زیر خاموشی، پشت در ایستاده است!
---------------------(2)------------------------
این شروع دیگری ست
از هنوز تا همیشه ی دوستت دارم
اینگونه به صدای سبز تو،
نزدیک و، نزدیک تر می شوم
تا رسیدن به همه ی رویای عاشقت
تنها،یک مهتابی دیگر
با گفتمان سطر های بیقرارت، فاصله دارم
این هزاره هم، به روایت لبخند های
زلال تو، به گوش می رسد
حس مشترک دوباره ای بر پا کن
یادت باشد، دلواپسی های دور و،
نزدیکی، در پیش است!
----------------------(3)-----------------------
باید بروم
آغاز ی نشسته بر همه ی یادم
تردید ی به صف آمدنت نیست
بار دیگر،جهان، به کشف روزهای تو
پیش می راند
واژه های سرخت، صدای سکوتم را آشفته می کند
نه بیشتر!
*********************************
شمس آقا جانی
گاهی تو نیستی گاهی من
گاهی سرخم، گاهی بلوطی
حال آنکه نمیدانم بلوط چه رنگیست
و چه رنگی هستی تو !
گیج میشوم.
-------------------(2)------------------------
پشت پرده خبرهایی هست
دلبرا من از خبرهایی میترسم
که از پشت پشت پرده میآیند.
-------------------(3)-------------------------
امسال درحجم قرمز جهان كاهشي رخ داده
من رنگ دوم خود را بيشتر مي بينم
و پهناي پيشاني ات
كسري هاي بزرگ مرا جبران مي كند
تا صدايم بلند شد
اعتراض همسايه ها و بعد…
من جيغ مي خورم براي روزهاي مبادا
جوري بودم كه انگار روي وحشتناك چندين بار تشديد گذاشته ام
يا مثل يك ماهي كه ماهيتش عوض شده
ساكن بودم و تو از من عبور مي كردي
محيط اطراف مثل يك گاوِ عظيمِ افسرده پهن بود
و با تو، به نتايج عجيبي رسيديم :
بهرهبرداري از اين گاو از جهاتي ناممكن است.
در آغاز اين سال خورشيدي ـ قسم مي خورم ـ
اين تو نبودي كه شقایق های پيرامونم را
شدیداً کاهش داده ای.
بارندگي خوبي داشته ايم
و مي داني كه انحراف درسطح كهكشان، مال اين روزها نيست
گرچه اين نتايج شرمآور است
نسبت به تكنولوژي عقده هايم خالياست
اگر پيشاني ات اجازه دهد
حتي به اين انحرافات حرمت مي گذارم
و هر آن چه در نهايت به مسير ابروها ختم مي شود
رضا محبی راد
حرف هایت دانه بود که پاشیدی
روی احساسی که شخم زده بودی
لامصب ...
مترسکی جای خود می گذاشتی ...
کلاغ ها ...
تمام حرف هایت را بردند
---------------------(2)-----------------------
لاف می زنم فراموشت کرده ام
هنوز تکه ای از عشق ات را نگه داشته ام
قلبم که درد می گیرد
زیر زبانم می گذارمش
-------------------- (3)-------------------------
ترک کردنت اجبار است
درست مثل روستایی که
افتاده است ...
پشت سد
---------------------(4)------------------------
دست بسته به وطن آوردن
غواصانی را که
زیرآبی رفته بودند بهشت
---------------------(5)-------------------------
شهید برداشتیم
از زمینی که بجای گندم در آن
مین کاشته بودند
********************************************
رضوان بهرامی
"درون درخت"
پیراهن سبز
فقط به قامت درخت
می آید
هیچ درختی
نامش از درخت نیوفتاده
آدمی چند نام دارد.؟!
و چند لباس
از تنش افتاده..؟!!
درخت
یک نام دارد، درخت
تمام درختان را
با نام های کوچک شان
صدا می زنم...
پیراهن سبز گلدارم را
بر تن می کنم،
به تک درخت جنگل
پناه می برم،
کنار شاخه کوچک انجیلی،
می دانم جنگل
از یک درخت آغاز شده
درون لباس درخت
می روم..
---------------------(2)---------------------
"ییلاق"
گل های روی بالشم
شب ها
خواب می بینند
زده اند به کوه ها
دشت ها
صبح که می شود
از بالشم ابرها می افتند
باران می بارد
عطر ییلاق اتاقم را می گیرد
----------------------(3)----------------------
بگو..
از ما کدام مان ،جنگل
کدام ما ،درخت
کدام ما پرنده
و او که درخت شده
آیا جنگل را به خانه اش آورده بود..؟!
و آن که پرنده شده
فکر رهایی داشت..
راستی او که اقیانوس شده کدام ما بوده..؟!
و آن جمعیت نهنگ ها
ازدست کدام اقیانوس خودکشی کرده اند..
هزار سال
بعد این همه درد
ابر می شوم
تا ببارم بر زمینی که
جز درخت، هیچ آدمی نروید..
-------------------(4)-------------------------
با بوق قطارها
از خواب هایم می پرم
فکر می کنم
به چشم های خسته ای که
درون کوپه ها خواب مانده اند
و ایستگاهی که دست تکان می دهد
برای غریبه های کوچک
و تنهایی زیادتری که روی ریل ها
راه می رود
این کوپه ها
چه چیزی را حمل می کنند..؟!
واین خطوط موازی
چقدر تنهایی را جابجا می کنند..؟!
می دانم
قطارها به دنیا آمده اند تا
به تنهایی زمین مثل مار به پیچند..
**************************************
درود برای شما فرهیختگان در یکتا پرس...