توضیح به دوستانی که در مورد مطالب ارسالی سوال داشتند: گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ در راستای اهداف خود، پنجره ای باز در اختیار اهالی فرهنگ و هنر گذاشته و با انتشار این مطالب، اندیشه های نوین دنیای ادب و هنر و همچنین نظریات شخصی هنرمندان را در اختیار علاقه مندان می گذارد. نا گفته نماند چنان که تاکنون مشاهده کرده اید نسبت به قشر جوان اهمیت ویژه ای قائل شده و در معرفی این عزیزان هم پیشقدم بوده است. اما موردی که لازم است به آن اشاره شود، این است که شاید که نه قطعا تعدادی از مطالب ارسالی همسو با فکر و اندیشه ما نیست، اما ما نسبت به انتشار آن (در صورتی که خارج از موارد قانونی و اخلاقی نباشد) تردیدی نمی کنیم. بنا براین از دوستانی که مطالب را می خوانند و نسبت به آن نظری یا نقدی دارند تقاضا داریم برای ما ارسال کنند تا این تبادل اندیشه ها موجب رشد و بالندگی شود.
شما را دعوت می کنم مطلب شاهرخ جوکار در باره مجموعه شعر سعید جهانپولاد را (که از همکاری های مدام ایشان قدر دان هستیم) به اتفاق بخوانیم: ( دبیر گروه فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی)
شاهرخ جوکار ( مدرس و پژوهشگر ادبیات)؛ نگاهی به جهان_زیستی شعر سعید جهانپولاد:
نگاهی اجمالی به مجموعه اشعار هم هوایی، شعرهای پسا زبانی، انتشارات جاده ابریشم، ۲۰۲۱
در روزگاری که تصور می شود، شعر و ادبیات کارایی لازم خود را در زیست سرزمین مان از دست داده و یاکمرنگ شده است.آثاری در این بزنگاه تاریخی سرزمینی مان منتشر می شود، که جای بس بسیار تامل و تفحص دارد. اینکه شاعر و متفکرانی با کمترین حواشی در شعر و ادبیات و فرهنگ زیست بومیان، آثاری خلق می کنند، که زمان و مکان کنونی را در می نوردد و به جهان وطنی گسترده و جهانشمول ما را و فرهنگ بومی مان را پرتاب می کند. شعر و تفکر و آثار قلمی سعیدجهانپولاد، در این بزنگاه جایگاهی ویژه دارد. در این مقال کوتاه، سعی داشتم، مخاطب زیرک و درک و شناخت او را نسبت به آثار ادبی خصوصا شعر جهانپولاد که ایده شعر پسا زبانی و اکولوژیکی اش بر محور پساانسان گرایی در زبان و با رویکردهایی پسا زبانشناسی نوین،رفتار درگیرانه و درهم تنیده گونه گی او را مختصرا، تحلیل و تطبیق دهم.
گمانم چنین عاملیت و کنشگری در امر فرهنگ، زبان و ادبیات، کمتر در شعر دوران معاصر ما به رخداد ادراک و شناخت مخاطبان اتفاق افتاده، عمیق ترین تکانش ها و ارتعاشات حسی و عاطفی ما را درگیر کنشمندی کرده و تاریخ ادبیات را با رویکرد پسا زبان شناسی اکولوژیکی به گفتگو و مکالمه متنی فراخوانده و به گشودگی در راز، میهمان نوازی در جهان متن هایش و راهی برای اندیشیدن و رمزگشایی و مکاشفه دعوت کرده است.
سعیدجهانپولاد، شاعر، مترجم، پژوهشگر زبان و ادبیات تطبیقی ملل است. کتب و آثار قابل توجه ایی در زمینه شعر معاصر جهان و گونه های متنوع آن به چاپ رسانده، معرفی مطرح ترین شاعران و سبکها و روشهایی نوین آنان را به جامعه ادبی ایران بازشناسانده، و با انتشار صدها مقاله در زمینه جریان های انتقادی و نظری و یکی از صاحب اندیشه های معاصر ما محسوب می شود، چهار مجموعه شعر از دهه هفتاد تاکنون منتشر کرده که هر کدام دارای خصائص دوره ایی کارنامه شاعری اوست. کتاب هم هوایی با دو گفتگو نظری درباره شعر پسازبانی و ایده ترم جهانی و جهان وطنی اش با رویکردهای فلسفی و انتقادی جدید برگی تازه از ایده پردازی اوست. مروری اجمالی براین کتاب ارزشمند می اندازیم.
ابتدای سخن: هنر جهانپولاد در ارایه هم هوایی،ایجاد یک هم نوایی در نقد ادبی شرق و غرب میباشد . او با اطلاعات جامع و فراگیر خویش توانسته است که یک حلقه مفقوده بین «نقد ادبی»شرق و غرب بازآفرینی کند. این آفرینشگری، بدون شک بعنوان یک منبع و مرجع معتبر در تاریخ نقد ادبی ماناست. برقراری ارتباط بین نقد شرق گرایانه و غرب گرایانه، تا بدین پایه علمی، ادبی و دلپسند، کاری سترگ است که ایشان با اشراف بر شعر زبان و پسازبان و نقد هر دو، به خوبی از پسِ این مهم برآمده است. او در این مورد به مثابه یک قابله عمل نموده است. قابله ای که توانایی زایش های مجدد از مامِ «نقد ادبی» داشته است.شعر و نقد او، بین مکاتب ادبی شرق و غرب یک میانجی و پیوند دهنده ای شایسته و افق گستر است. افق های نو و بکر که اندیشه مدار است و تولید اندیشه میکند. بعداز گذار از قرنها پرده پوشی، تسامح و تساهل سنّتی، شعر و نقد او تابو شکن است، بویژه در ارائه گزارشهای سیاسی و جامعه شناسانه،که این اهتمام در نزد او هم در لفظ دیده میشود و هم در معنا.
او بدون رویْ دربایستیهای مدرن_همچون شرم و تعصّب_یک ناتورالیست تمام عیار و یک لیبرالیست بی پروا است که هم عنانی این دو خصیصه با هم، در سخن او، سبب ساز یک آسیب شناسی دقیق و ظریف شده و در حوزه فلسفه، سیاست، جامعه شناسی، روانشناسی و... شعر و نگاه او یک گزارش کامل تاریخی ست. لایه های نیک و بد، شر و خیر اومانیسمی که او پیش چشم مخاطب میگشاید، سخت تأمل برانگیز و عمیق تأویل گراست. نگاه او در شعر از زیستْ بومی و زیستْ اقلیمیبرگذشته است و به یک زیستْ جهانی میرسد. اومانیسم او یک اومانیسم جهانْ شمول است.جهانْ زیستی شعر او در عبارات فراوانی نصب العین مخاطب قرار میگیرد؛ عباراتی همچون: «مادرانه ترین شعر جهان»
شعر او، خود را از محدودیت «زمان» و «مکان» کلاسیسیسم آزاد میسازد و سپس در سیّالیت سوررئالیسم رها میکند. این بن بست شکنی، استفاده بهینه از گستره زبان امروزین میباشد؛ چو همینگونه که اندیشه بشری از پویایی باز نمیایستد، گستره زبان نیز پهناور و عمیق میشود:
«یعنی در واقع / این چیزها هستند/ که ما را در تصرّف/ بی چیزگی خودشان/ بی چیز کرده اند.»
به انصاف که در معنایابی این سوررئالیسم، کسی از درخت اندیشه او میوه میچیند که ژرفارو در سوررئالیسم بوده باشد. در ذات روانکاوانه شعر او، درهم تنیدگی «آنیما» و «آنیموس» یونگی جای قابل توجهی را برای خود باز مینماید ؛ او در لختی کوتاه، این مهم را به زیبایی هرچه تمام تر بیان میدارد: «قرار است آخر/این زن/ از گوشه چشمم/ بیرون برود/ و مرد برگردد.» گاهی نیز به فراجنسیت روی میآورد: «آخر من که در این متن جنسیت ندارم.»جای جای شعر او، وجه و صورت نکوی نمایشنامه ای دیده میشود: «مدتی/ تو تاریکی زل زدم.»
آفرینشگری در ساخت واژگان و عبارات تازه و پرطراوت ازظرفیتهای شعر اوست.به چند مورد اشاره میشود: «اثرناک»،«بیرونْ بودگی»،«وطن_پارگی»،«هروره باد»،«به خود خیسیده»،«خاریده شده ام»،«زانوبوسی»، اخته فکریی.» همینطور دستکاری در ساختار، افقهایی نو از معنا را به روی مخاطب میگشاید که نمیتوان نادیده گرفت.مثلا او «سلول» را اینگونه ساختْ شکنی مینماید: «س ل و ل»
منتقد ادبی شعر امروز، باید به این نکته و دقیقه رهنمون شده باشد که دستکاری در ساختار، خود نوعی تأویل گرایی و تأویل نگری میباشد. این نوع نگاه، استفاده مطلوب از نقد هرمنوتیک را بهمراه دارد. مثالی دیگر: شاید کسی تا به حال اینگونه زیبا و ظریف، از دهان یک زبان-گرفته شعر نگفته باشد: «از از هرچه چشم خیره/ از از از هرچه مورّب کشیده تا عقرب کمان ابرو». انباشتگی نگاههای فلسفی در شعر او، شایسته توجه است: «یا غریزه ای/ که سیر نمیشود از جُستن» یا اینکه: «هایدگر میگفت/ پرسشگری یعنی پارسایی»
ذهن وی در ایماژیسم گرایی، دارای حدّت و تازگی خاصی ست:«حلقه حلقه دود کرده ام»/«عقرب کمان ابرو» او در آوردن تلمیحات کلاسیکی یک کیمیاگرست؛مثلا در نگاهی زیرچشمی به داستان تاریخی«منصور» میگوید : «مثل عمویم منصور»
آخر اینکه: برای این فرهیخته پرکار و گرامی آرزوی موفقیت بیش از پیش دارم.
انتهای پیام/