پلکی دگر بزن/ شعری در انتظار دهان توست | یکتاپرس
صفحه شعر یکتا پرس/ رضوان ابوترابی
با شعرهایی از: اورنگ خضرایی/ قیصر امین پور/ مصطفی خزایی/ الهه دهقان/ رکسانا فریدونی/ برتا نبی ئیان.
کد خبر: ۱۰۹۷۴۸
۱۸:۱۸ - ۲۳ آذر ۱۴۰۱

شعر

****************************************************

شعر

اورنگ خضرایی

وقتی مجال و حال
برای نوشتن یک شعر تازه نیست
جایی برای تماشای عشق
هست
با واژه ها که در دهان تو می چرخند
لبریز بی نیازی ام از دفتر و قلم...
پلکی دگر بزن
شعری در انتظار دهان توست

_______2__________
دشوار نیست چندان
چیدن گلی و زمزمه ای با آن
و جستجوی صورت فلکی را
در گوشه و کنار شب
تنها همین که بدانی
در گوشه ای از کائنات
روزگاری جوان بوده ای
بوی هزار زلف جوان
در تو جوانه می بندد
دشوار نیست
اندوه اگر چه همیشه هست

********************

شعر

قیصر امین پور

نه چندان بزرگم
که کوچک بیابم خودم را
نه آنقدر کوچک
که خود را بزرگ…
گریز از میان‌مایگی
آرزویی بزرگ است؟

_______2__________
قطار می‌رود
تو می‌روی
تمام ایستگاه می‌رود
و من چقدر ساده‌ام
که سال‌های سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستاده‌ام
و همچنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام!

__________3__________
حرف‌های ما هنوز ناتمام…
تا نگاه می‌کنی
وقت رفتن است،
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود
آی…
ای دریغ و حسرتِ همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!

*****************************

شعر

مصطفی خزایی

قطار خاموش
ایستگاه خالی
ما
چگونه جابجا شده ایم؟!

___________2___________

ماه

اثر انگشت توست
وقتی به آسمان اشاره می کنی

___________3_____________

سال هاست
که فراموش شده ام
شاید
شناسنامه ام را گم کنم
دنبال مزرعه ای باشم
بدون مترسک

__________4____________

تمامی راه ها
به تو خواهند رسید
تمامی بن بست ها
به من

**********************************

شعر

الهه دهقان

به خاطرات پناه می برم 
بین روزها ورق می خورم 
وهرچه قدر فکر می کنم 
دلیل خنده را 
درعکس های گذشته نمی فهمم
ما بی دلیل 
درقاب می خندیم 
وبه هزاردلیل 
بدون چهارچوب 
گریه می کنیم
________2___________
پا به شعرم گذاشتی 
موسیقی شکل گرفت 
تانگو ...
دستهایم را بگیر
آن قدر از خود بی‌خودم 
که صدا را ببوسم 
بپیچم دور خودم
چون شال گردنی که
مرا از زمستان 
عبور دهد

*********************************

شعر

رکسانا فریدونی

وقتش رسیده سر بِسِپارم به شانه ای                           
دیگر پر است گوش من از هر بهانه ای

هر روز پیش چشم خودم خاک می خورد
آیینه با غبار ندارد میانه ای 

چون شعر نا سروده به دل چنگ می زنی           
شاید که بغض مرثیه ،شاید ترانه ای 

ماهی ،که در تصّرف پیشانیِ شبی
عکسی ،که در اسارت تاریکخانه ای

گاهی نسیم ساحل و دست نوازشی         
طوفان که می شوی شرر تازیانه ای                

پاییز حجله بست برای جوانی ام                                
وقتش نبود ای که نخستین جوانه ایی

_______________2_________________

در عمق فاجعه از یک گناه مختصرم
خدا کند که از این خواب زودتر بپرم
نشسته ام لب بام و امید من به سقوط...
بگو که کم بگذارد زمانه سر به سرم
سکوت کردم اگر! باز در خیالاتم 
جنون شعر گرفتم، نترس بی خطرم 
شبیه حال نزارم دخیل ها زردند 
دمیده باد خزان در دعای بی اثرم
مگر دوباره ببینم بهار را در خواب 
اجاق پر ولعم! در تو سوخت خشک و ترم
تویی و چشم سیاهت که بیخ گوش من است
هزار سال سیاه است از تو بی خبرم
کجاست آخر ما؟ جاده ها کش آمده اند! 
کلافه ام چِقَدر! از سکوت همسفرم

*************************************

شعر

برتا نبی ئیان

حوالی خانه ی من هوا طوفانی ست
هوای شعرهایم
پس از رفتن "تو" سنگین است
باران هم رزم تازه ی من
این حریف تازه به دوران رسیده 
هرشب باچشم های من
عاشقانه هایی تلخ رقم می زند

__________2________________
محبوب من
تو شبیه هیچ کس نیستی 
در هیاهوی بهشت خیابانی پیدایت کردم/ که هوایش بارانی بود
در کوچه هایی که دهان‌ پنجره هایش
پُر بود از ترانه ی عشق 
و غزل از دهان هیچ خانه ای نمی افتاد!

*****************************************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Netherlands
۱۴:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۴
انتخابی مناسب وخوب و خواندنی ......واقعن که ....گاهی چه زوددیر می شود ....
درود برای عزیزان در یکتا پرس واحد ادبیات