« خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی» نویسنده: سعید نفیسی
کم کم رفت و آمدمن با مرحوم دهخدا بسیار شد. در آن زمان شروع کرده بود به تألیف و تدوین امثال و حکم معروف خود. هر هفته روزهای پنجشنبه، اول شب چند تن از ما در خانه آن مرحوم جمع می شدیم. در آن زمان خانه ای در خیابان خانقاه در زاوية کوچه ظهيرالاسلام کرایه کرده بود. درِ خانه به در هشتی کوچکی باز می شد که دست راست هشتی درِ اطاق نشیمن او بود که سه پله بالا می رفت و سه در رو به حیاط داشت. مرحوم عباس اقبال آشتیانی و مرحوم رشید یاسمی و مرحوم عبدالحسین هژیر و آقایان نصراله فلسفی و مجتبی مینوی و من مدت های مدید در همان خانه گرد می آمدیم و سه چهار ساعت اول شب را با او بودیم.
در همان زمان آقای مسعود فرزاد و بزرگ علوی و دکتر پرویز ناتل خانلری و مرحوم صادق هدایت نیز مرتبا با یکدیگر محشور بودند و حلقه ای داشتند. نام ما را گذاشته بودند «ادبای سبعه، و چون ایشان چهار تن بودند به شوخی نام حلقه خود را گذاشته بودند «ادبای ربعه» یعنی کلمه جعلی از «ربع» ساخته بودند.
مرحوم دهخدا پی در پی سیگار میکشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا میرسید می انداخت. از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد.
خدا میداند چند بار دیدم که در پی مداد خود میگردد و هرگز به یاد نمیآورد آن را کجا گذاشته است. روی هر کاغذ پاره ای که مییافت یادداشت میکرد. مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پارهای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی مینوشت. گاهی قوطی خالی کبریت را پاره میکرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد."
وصیت نامه علامه دهخدا تهران،که 9 مهرماه 1338 روی قوطی سیگارنوشته است: فیشهای لغت دردست آقای دکتر معین خواهد بود. از الف تا یاء نوشته شده است. هیچ چیز از آن نباید افزود و کاست !
منبع:تاریخ 7000 ساله ایران
انتهای پیام/