ورود زنان به ورزشگاهها از دید بسیاری از ناظران عادی میشود و از تب و تاب میافتد اما آیا پرونده موضوعی که سالها به عنوان یک مطالبه قلمداد میشد بسته خواهد شد؟
تکرار حضور زنان در ورزشگاهها و در جریان مسابقات مختلف فوتبال، باعث شده تا از جذابیت و داغی این سوژه در اخبار و گزارشهای رسانهای و نیز شبکههای اجتماعی کاسته شود و میرود تا تبدیل به امری عادی شود.
البته این باعث نشده تا مخالفان ورود زنان به استادیومها از خود واکنشی نشان ندهند. به عنوان مثال «حمیدرضا ترقی» عضو شورای مرکزی موتلفه چند روز پیش توئیت زده است: این نوع سوء استفاده، از اجازه حضور بانوان در استادیوم ورزشی با حضور مردان، نشان داد که عدهای زنان ظرفیت اخلاقی کافی برای رفتن به این محیطهای هیجانی را ندارند.
عضو شورای مرکزی موتلفه: این نوع سوء استفاده، از اجازه حضور بانوان در استادیوم ورزشی با حضور مردان، نشان داد که عدهای زنان ظرفیت اخلاقی کافی برای رفتن به این محیطهای هیجانی را ندارند
در مقابل، «هاجر چنارانی» در گفتوگویی رسانهای اظهار داشته در هفتههای گذشته مشاهده کردیم که در شرایطی عادی و فضایی مناسب بانوان وارد ورزشگاهها شدند و مشکل و حاشیهای نیز ایجاد نشد. وی با بیان اینکه «کاملا موافق حضور بانوان در ورزشگاهها هستم و به نظرم با آغاز این حضور کار بسیار درستی انجام شد»، اظهار امیدواری کرده این حضور در سایر مسابقات نیز ادامه داشته باشد.
چرا رفتن زنان به ورزشگاه تبدیل به مساله اجتماعی شد؟
هیچ وقت کاملا مشخص نشد که اصلا چرا رفتن زنان به ورزشگاه برای تماشای بازیهای فوتبال ممنوع است اما برای تماشای والیبال چنین ممنوعیتی وجود ندارد. هیچ وقت مسئولان ورزشی یا فرهنگی کشور به طور شفاف پاسخی به این ماجرا ندادند و این اواخر گفته میشد زیرساخت حضور زنان در ورزشگاه مهیا نیست.
«ابوالفضل اقبالی» پژوهشگر مطالعات اجتماعی در یک گفتوگوی زنده در فضای مجازی در این زمینه میگوید: درباره اینکه چرا این موضوع تبدیل به یک موضوع اجتماعی شده میتوان در سه سطح صحبت کرد؛ اولین سطح این است که جامعه ایرانی در حدود دو تا سه دهه اخیر، شاهد تغییرات فرهنگی و اجتماعی بوده است. با جریان توسعه سیاسی و گسترش مفاهیمی مثل آزادی مدنی و حقوق زنان و برابری اجتماعی، عرصهای برای پیگیری مطالبات حقوق شهروندی زنان گشوده شد. این تغییرات اجتماعی و فرهنگی که در جامعه ما رخ داد، زنان را به این سمت سوق داد که به دنبال حقوق و فرصتهای همسطح اجتماعی با مردان باشند؛ از حقوق در سطح خانواده تا حقوق و فرصتهای اجتماعی مانند دوچرخه سواری و حضور در ورزشگاهها و ... . این موضوع نسبتی با مسائل سیاسی و بینالمللی نیز برقرار میکند. در بُعد بینالمللی آن برخی میگویند فرایند کنونی یک جور اراده برای خلع سلاح کردن است. به طور مثال فیفا وارد موضوع شده و از ایران مطالبه میکند تا به مقصود برسد.
به گفته اقبالی، مساله ورزشگاه رفتنِِ زنان به تدریج تبدیل به یک مشکل میشود که برای حل آن، نهادهای مختلف درگیر میشوند زیرا ماجرا را با حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران گره میزنند و نهایتا به وضعیتی رسیدیم که برخی اعلام داشتند ایدهای برای حل آن نداریم.
این گزاره زیاد به گوش میرسد که با فشار مراجع بینالمللی، زنان توانستند از درهای بسته ورزشگاهها عبور کنند، این در حالی است که پیش از این هم همین فشارها وجود داشت اما عملا این مطالبه بیشتر بهرهبرداری تبلیغاتی و سیاسی میشد
این پژوهشگر مطالعات اجتماعی میافزاید: از مواردی مانند ممنوع بودن دستگاه ویدیو که در دهه ۶۰ با آن مخالفت و بعد آزاد شد تا و دستگاه ماهواره و صیانت اینترنت و حضور زنان در ورزشگاه به حکمرانی فرهنگی برمیگردد. گفته میشود حالا چون سرمایه اجتماعی را در سوپر مارکت و قصابی از دست دادهایم، حداقل در مسائل اجتماعی و فرهنگی خیلی فشار نیاوریم که سرمایه اجتماعی ریزش نکند. این به معنی انفعال است. در ابتدا میگوییم حرام است و بعد که فشارهای بین المللی اتفاق میافتد، آن را آزاد میکنیم. اینکه چرا زنان فقط برای رفتن به استادیومهای فوتبال با ممنوعیت مواجه میشوند برای من هم سوال است. ولی آنچه در ابتدا برای مخالفت بیان شد، مخالفت فقهی مراجع بود که گفته شد نگاه به بدن نامحرم حرام است. در حالی که فرم لباس بازیکنان در فوتبال با والیبال تفاوت چندانی ندارد. این یک دوگانگی سیاست است.
چطور الگوی خود را بسازیم؟
طی روزهایی که ورود زنان به ورزشگاهها به سمت عادی شدن میرود این گزاره زیاد به گوش میرسد که با فشار مراجع بینالمللی، زنان توانستند بعد از تجربه چند مسابقه ملی برای دیدارهای باشگاهی هم راهی استادیومها شوند و از درهای آن عبور کنند. این در حالی است که پیش از این هم همین فشارها وجود داشت اما عملا این مطالبه بیشتر بهرهبرداری تبلیغاتی و سیاسی میشد.
اقبالی در این زمینه اظهار میدارد: همان طور که حضور زنان در ورزشگاه تبدیل به مطالبه و مساله میشود و پس از کشوقوسهای مختلف بالاخره مجوز میگیرد، امتداد آن به این سمت میرود که شهروندان میگویند ما میخواهیم با خانواده و همسر و خواهر و برادر به ورزشگاه برویم و به صورت مختلط به تماشای بازیها بنشینم. در این شرایط مجبوریم با وجود مخالفتهای موجود در این زمینه به برخی از این مطالبهها که در ادامه مطرح میشود نیز جواب مثبت بدهیم.
این پژوهشگر مطالعات اجتماعی ادامه میدهد: فیفا پس از موضوع ورود زنان به ورزشگاه، بحث داوری زنان برای مسابقههای مردان را هم مطرح کرده و موارد دیگر نیز به مرور مطرح میشود. هیچ راهکاری برای این وجود ندارد، زیرا سلطه نهادهای بین المللی در حوزههای مختلف مثل بهداشت و علم و اقتصاد و ورزش پذیرفته شده است. وقتی ما به اعتبار مجلههای علمی بین المللی احترام میگذاریم، از سلطه نهادهای بین المللی در عرصه علمی آگاهی داریم. وقتی استانداردهای حوزه پزشکی خودمان را به استانداردهای جهانی نزدیک میکنیم، ناگزیریم بسیاری از این درخواستهای بین المللی را بپذیریم. مگر اینکه با اقناع جامعه، تصمیمی بگیریم که سرمایه اجتماعی را با خود همراه کنیم و برای فیفا خط قرمز بگذاریم که به طور مثال درخواستی مانند رقص وسط زمین نداشته باشد.
به گفته اقبالی، باید به این فکر کنیم که الگوی مشارکت زنان چه در ورزش حرفهای و هواداری چطور باید باشد و آیا تنها الگو، همین الگوی مردانه با همین زیرساختهای موجود است؟ یعنی آیا برای تماشای ورزشی مثل فوتبال، الگوی مناسبی جهت هواداری نمیتوان طراحی کرد؟ به نظر میرسد که این طور نیست و میتوان پاسخهای کارآمدتری به این نیاز داد. اگر این اتفاق رخ بدهد، به الگوهایی از هواداری فوتبال با شرایط مناسب برای زنان میرسیم که حداقل چالشهای حاضر را ندارد. از ابتدا نباید ممنوعیت فقهی را تنها راهکار قلمداد میکردیم و باید به این سمت میرفتیم که به الگوی دیگری برسیم که متناسب با نظر فقها باشد.
ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مطالعات اجتماعی: فیفا پس از موضوع ورود زنان به ورزشگاه، بحث داوری زنان برای مسابقههای مردان را هم مطرح کرده و موارد دیگر نیز به مرور مطرح میشود
در بحث ورود زنان به ورزشگاهها منفعل ظاهر نشویم
حذف روسیه از جام جهانی فوتبال به واسطه حمله به اوکراین یا رفتارهای سیاسی دیگر از طرف فیفا یا سایر نهادهای بین المللی ورزشی دیده شده، اما ماجرا اینجا است که ایران برای حضور در عرصههای بین المللی ورزشی باید برخی درخواستهای فرهنگی و ورزشی فدراسیونهای جهانی را بپذیرد و در عین حال نمیتوانیم از اصول فرهنگی خود کوتاه بیاییم و باید این دو را به موازات هم پیش ببریم و در موارد تلاقی، حداقل با رایزنی با فدراسیونهای جهانی، موضوع را به نوعی پیش ببریم که هر دو طرف رضایت داشته باشند. ولی این به معنی حذف یا کنار کشیدن از یک رقابت ورزشی نیست.
اقبالی در پاسخ به این سوال که آیا میتوان ورزشها را برای پیشگیری از دخالت بین المللی، به طور کلی حذف کرد، بیان میدارد: حذف ورزشها به طور کلی امکان پذیر نیست. یعنی نمیتوان گفت که برخی ورزشها را حذف کنیم و اصلا جمهوری اسلامی ایران هم چنین تصمیمی نمیگیرد. باید برنامه جامعی برای جوانان داشته باشیم که سرگرمی هم بخشی از این برنامه باشد. موضوع این است که ما معنی سرگرمی را بد فهمیدیم و این طور فکر میکنیم که سرگرمی یعنی پر کردن وقتهای خالی با مسائل جالب. در حالیکه چنین مفهومی از سرگرمی در نظام سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی نداریم. سرگرمی با تفریح متفاوت است. تفریح با رویکرد فعالانه نسبت به گذران وقت همراه است، اما سرگرمی یعنی ما بیکاریم و نمیدانیم چه کار کنیم و به طور مثال پاساژگردی میکنیم. موضوع پر کردن اوقات فراغت در کشور ما بد فهمیده شده است. در گذشته جامعه این طور نبود و برای همه ساعتهای خود برنامه داشت. وقتی فراغت با سرگرمی یکی دیده شود، دیگر نمیتوان ورزش را حذف یا فضای مجازی را فیلتر کرد.
وی ادامه میدهد: باید درباره حق شهروندی زنان در هواداری فوتبال تدبیر عاقلانه و عالمانهتری داشته باشیم. اقدام اشتباه این است که حرکت در این مسیر را با گامهای خسیسانه برداریم. اگر الگوی مشارکت و مداخله نسبت به حضور زنان دقیقتر باشد و زیرساختها نیز شکل بگیرد، با چالشهای مشابه مواجه نمیشویم. این چالشها زمانی ایجاد میشود که از نظر ایده و الگو و گزینههای موجود، دست خالی باشیم. اینکه به جای ۴ هزار نفر، به ۴۰۰ نفر از بانوان مجوز ورود به ورزشگاه داده میشود نیز انفعال و اشتباه است. چرا از ابتدا به ۴۰۰ یا ۵۰۰ نفر اجازه ورود داده میشود. این رفتار مثل این است که تعدادی از افراد را مثل فنر فشرده کرده و رها کنیم.