به گزارش سرویس بین الملل یکتاپرس؛ روزنامه لبنانی البناء در مقالهای به بررسی محاصره اقتصادی غرب علیه کشورهای منطقه به ویژه سوریه و لبنان پرداخته و استراتژی این دو کشور را در مقابله با این فشارها مورد مقایسه قرار دارد.
بر اساس این گزارش، به نظر میرسد تفاوت زیادی در نحوه مقابله با محاصره اقتصادی آمریکا و غرب میان سوریه و لبنان وجود دارد و راهی که لبنان در برابر این فشارها پیش روی خود میبیند بسیار دشوارتر از سوریه است.
در اینجا عواملی را بررسی میکنیم که موجب میشود سوریه محاصره را به فرصتی برای ایجاد اقتصاد مولد با دستیابی به خودکفایی و همکاری با کشورهایی که سیاستهای استعماری را رد میکنند و به حاکمیت و استقلال سوریه احترام میگذارند و در جنگ با تروریسم به سرکردگی آمریکا، در کنار سوریها ایستادند، تبدیل کند.
اما در اینجا میبینیم که برخی مقامات لبنانی تبدیل کردن محاصره به فرصت را رد میکنند و تسلیم شدن در برابر فشارهای آمریکایی -غربی را می پذیرند؛ چرا که برخی از مسئولان طبقه سیاسی لبنان از ترس تحریمهای آمریکا علیه آنها جرأت شکستن محاصره و استفاده از فرصتهای ارزشمند برای پیشبرد اقتصاد لبنان و حل بحرانهای مزمن را ندارند.
برای درک بهتر این موضوع لازم است به موارد زیر توجه کنیم:
- در وهله اول سوریه توسط یک رئیس جمهور که مستقیما توسط مردم انتخاب می شود و دارای قدرت تصمیم گیری و تنظیم سیاستهای داخلی و خارجی کشور است اداره میشود. به همین دلیل است که «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه اخیرا در مراسم تحلیفش در سخنان خود اعلام کرد که پس از انتخاب وی برای چهارمین بار به عنوان رئیسجمهور سوریه، این کشور از محاصره اقتصادی تحمیل شده علیه آن به عنوان فرصتی بزرگ برای پیشرفت کشور با تکیه بر خودکفایی استفاده خواهد کرد.
اما در لبنان هیچ رئیس جمهوری مستقیماً توسط مردم انتخاب نمیشود که دارای قدرت تصمیم گیری و تعیین سیاستهای داخلی و خارجی باشد. به همین دلیل است که «میشل عون» رئیس جمهوری لبنان به همراه بزرگترین فراکسیون پارلمانی این کشور یعنی جریان آزاد ملی و متحدان خود از حزب الله که دارای محبوبیت بالایی است توان انجام اصلاحات و تغییر را ندارد.
- نکته دوم آنجاست که در سوریه یک دولت ملی مرکزی وجود دارد که نماینده مردم است و بدون تبعیض با شهروندان برخورد میکند و سیاستهای کلی ترسیم شده توسط رئیس جمهور تحت نظارت پارلمان منتخب مردم به دور از هر گونه نمایندگی فرقهای اجرا میشود.
اما در لبنان هیچ دولت ملی وجود ندارد که با شهروندان خود به طور یکسان برخورد کند؛ بلکه دولت لبنان و موسسات اجرایی آن بر اساس مبانی فرقهای و تاریخی که قدرت قوه مجریه را محدود کرده و سیاستهای داخلی و خارجی را تحت تاثیر قرار میدهد عمل میکنند. در لبنان فرقههای مختلف با توجه به قدرت خود نمایندگی پارلمان را به دست میگیرند و بر همین اساس با مولفههای مختلف شهروندان برخورد میشود.
همین فرقهگرایی در لبنان موجب شده تا در اغلب موارد حساس مسئولان این کشور توان تصمیم گیری واحد را نداشته باشند و حتی گاهی می بینیم که رسیدن به توافق درباره مسائل کوچک نیز در لبنان دشوار است. به عنوان مثال مسئولان این کشور از سه دهه گذشته تاکنون هنوز توان تصمیم گیری و توافق درباره ساخت نیروگاهها را ندارند.
- مورد سوم این است که سوریه یک کشور مستقل از نظر ملی و سیاسی و اقتصادی محسوب میشود که وابسته به نظامهای سرمایهداری استعماری غربی نیست و با متحدان خود از موضع احترام متقابل و همکاری مشترک به گونهای که منافع همه را تامین کند تعامل دارد. بنابراین دولت سوریه تصمیمات این کشور را به طور مستقل و مطابق با نیازهای آن اتخاذ میکند.
اما می بینیم که چنین دولتی در لبنان وجود ندارد و استقلال سیاسی و اقتصادی در این کشور دیده نمیشود. از زمان تاسیس لبنان، این کشور در روابط اقتصادی و سیاسی خود وابسته به کشورهای استعمارگر غربی بوده و به همین دلیل توان تصمیم گیری آزاد و مستقل را ندارد. این موضوع را در دوره اخیر به وضوح مشاهده کردیم که کشورهایی مانند ایران و چین و روسیه به لبنان پیشنهاد دادند تا پروژههایی برای حل بحرانهای متعدد این کشور بدون هیچ گونه شروطی مشابه کشورهای غربی و بدون اینکه حاکمیت و استقلال لبنان تحت تاثیر قرار بگیرد در این کشور اجرا کنند.
اما دیدیم که دولت و مقامات لبنانی از ترس آمریکا جرات پذیرش این پیشنهادات منطقی که به حل بحرانهای متعدد لبنان از جمله بحران سوخت کمک میکند را نداشتند.
به همین دلیل است که سوریه هرچند هنوز هم از پیامدها و نتایج جنگ ویرانگر تروریستی علیه این کشور رنج میبرد اما همچنان به شکل یکپارچه با اشغالگران و گروههای تروریستی مبارزه میکند و با وجود اینکه اشغالگران آمریکایی بخش زیادی از ثروت سوریه را به غارت میبرند، اما دولت سوریه همچنان برنامههای اقتصادی خود را اجرا می کند و زندگی را به عرصه صنعت و کشاورزی بازمیگرداند. همچنین شاهد حمایتهای لازم دولت دمشق و ارائه خدمات اولیه به شهروندان در زمینههای مختلف بهداشت و آموزش و حمل و نقل عمومی و امنیت غذایی و ...هستیم.
این در حالی است که لبنان که به لطف حضور مقاومت و سلاح بازدارنده آن در برابر دشمن صهیونیستی درگیر هیچ جنگ و تجاوزی نشده اکنون قادر به ارائه خدمات اولیه مانند برق و سوخت و دارو و مواد غذایی به شهروندان خود نیست و اقتصاد این کشور در معرض خطر فروپاشی قرار دارد و کارخانهها و موسسات به دلیل ناتوانی از ادامه کار درهای خود را میبندند.
در حالی که سوریه در معرض فشارهای اقتصادی بیشتری نسبت به لبنان قرار دارد اما توانسته از ارزش ارز ملی خود محافظت کند. در حالی که این قدرت را در مسئولان لبنانی نمیبینیم. همچنین دولت سوریه با باندهایی که دست به بازی با نرخ دلار میزنند مقابله میکند و در تلاش برای بهبود زندگی مردم خود که سالها درگیر جنگ با تروریسم بودند است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت، بخش عمدهای از چالشهای لبنان نتیجه عدم وجود یک دولت ملی مستقل است و تا زمانی که نظام سیاسی این کشور بر مبنای تقسیم بندیهای فرقهای و وابستگی به دولتهای استعماری غربی باشد نمیتواند به ثبات و توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی برسد و بنابراین همچنان در برابر دخالتهای خارجی در امور داخلی خود آسیب پذیر خواهد بود.
تنها طرفی که بر اساس مواضع ملی در لبنان فعالیت میکند حزب الله است که دو بار این کشور را از چنگال اشغالگران صهیونیست نجات داده و سلاح بازدارنده آن اکنون مهمترین عامل محافظت از لبنانیها در برابر تجاوزات دشمن محسوب میشود.
به همین دلیل است که کشورهای استعمارگر غربی با راهاندازی جنگ اقتصادی علیه لبنان تلاش کردند تا یک کودتای سیاسی در این کشور به نفع سیاستهای استعماری خود و با هدف تضعیف مقاومت و متحدانش اجرا کرده و از هرگونه تغییر سیاستهای نظام لبنان که موجب دوری از وابستگی به غرب میشود جلوگیری کنند.
انتهای پیام/