باشتنی: برخی از اثرها فاقد ملاک ارزنده برای شاخص شدن هستند | یکتاپرس
در گفتگو با یکتاپرس:
مرضیه باشتنی، گفت: گاهی آثاری تریبون را به دست می گیرند، که فاقد ملاک های ارزندها برای شاخص شدن هستند
کد خبر: ۲۱۷۵۶
۱۳:۴۰ - ۰۳ فروردين ۱۴۰۰

مرضیه باشتنی

دکتر مرضیه باشتنی نویسنده ، شاعر و پژوهشگر هنر  درباره فعالیت های هنری خود با یکتاپرس گفتگو کرد.

ابتدای گفتگو، لطفا از خودتان برای ما بگویید .

 با عرض سلام و احترام من مرضیه باشتنی هستم. تحصیلات دانشگاهی ام را در ابتدا با لیسانس مهندسی کشاورزی آغاز کردم اما در ادامه با رتبه ۷ کنکور سراسری در مقطع کارشناسی ارشد و بعد از آن در مقطع دکترای پژوهش هنر در دانشگاه هنر تهران مشغول به تحصیل شدم. سال هاست در زمینه ادبیات و شعر و هنرهای تجسمی خصوصاً نقاشی و ویراستاری ادبی در حال فعالیت هستم.  از سنین کودکی حدودا ۹ سالگی سرودن شعر را آغاز کردم . بیشتر اشعارم در قالب شعر کلاسیک هستند.

کارهایی هم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان انجام داده ام. در کنار فعالیت های پژوهشی در زمینه هنر و ادبیات، هنر نقاشی را هم به صورت عملی دنبال می کنم. مدیریت یک خانه فرهنگ را هم برعهده داشته ام.

درباره آثارتان توضیح می دهید ؟

 با توجه به مطالعات علمی و پژوهشی که بر روی نگاره های مذهبی نقاشی های پشت شیشه و نقاشی قهوه خانهای انجام دادهام، حاصل آن در کتابی به اسم "عطر چای و رنگ، مطالعه تطبیقی بر روی نگاره های مذهبی نقاشی های پشت شیشه و نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای" ثبت شده. این کتاب تشابهات و تفاوت هایی که میان نگاره هایی با محوریت موضوعی مذهبی در این دو گونه از نقاشی وجود داشته، مورد تحلیل و پژوهش علمی قرار داده است.

در واقع در بسیاری از کتاب‌ها به خصوص در مورد نقاشی پشت شیشه، کمتر به تحلیل و پژوهش پرداخت شده و بیشتر به معرفی این هنر پرداخته شده و می‌دانیم این هنرتا حدودی فراموش شده و جا دارد که بیشتر رنگ و لعاب اصلی خودش را پیدا کند و بیشتر احیا شود که من تا حدودی قدم بسیار کوچکی در این زمینه برداشتهام و تلاش کردهام که نشان بدهم در این حوزه جا برای بررسی و تفحص زیادی وجود دارد. کتاب دیگرم که در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و به خصوص کودکانی که درگیر بیماری های خاص مانند سرطان هستند، در قالب شعر به نوعی تشریح این بیماری دیده میشود و امیدی که این کودکان باید برای بهبود داشته باشند. عنوان این کتاب "سارا شده قهرمان" است.

تعدادی مقالات میان رشته‌ای هم در ارتباط با نقاشی و باستان شناسی دارم که نمونه آن مقاله ای با درجه آی اس سی به نام "مقایسه تطبیقی میان نقاشی های دیواری چاتال هیوک و نقوش رنگی صخره ای ایران بر اساس کهن الگوهای ذهنی" است که در کتاب مجموعه مقالات اولین کنفرانس ملی دوسالانه باستان شناسی و تاریخ هنر ایران دانشگاه مازندران در سال ۹۸ به چاپ رسیده.

مقاله دیگری هم با عنوان" نقوش رنگی تازه کشف شده هومیان و جایگاه آن در زندگی کوچ روهای کوهدشت لرستان" که در مجله باستان پژوه در سال ۹۹ به چاپ رسیده است.

سالهاست که کار ویراستاری هم انجام می‌دهم و کتاب های علمی در زمینه هنر و ادبیات و مجموعه‌های شعر زیادی را ویراستاری کرده ام.

 

کتاب باشتنی

 

با چندین مجله و فصلنامه به عنوان ویراستار همکاری داشته ام. از نمونه های آن می توان به کتاب هایی مانند هنر نقاشی ایران از آغاز تا اسلام، کتاب معماری پیش از تاریخ ایران، جامعه شناسی آثار جلال آل احمد، مجموعه شعرهای مرگ پلنگ، شهری درون آینه، نخلی بی سر با طعم رطب، دوفصلنامه مجموعه مقالات مطالعات نظری هنر و بسیاری دیگر اشاره کرد.

به نظر شما دنیای ادبیات و هنرِامروز ما ، با ادبیات و هنرِ دنیا چقدر فاصله دارد؟

 از نظر من اگر ادبیات کلاسیک ایران را با آن گنجینه غنی و ارزشمند که هنوز نویسندگان ما از این منابع ادبی و از این گنجینه های ادبی تغذیه می کنند، الهام می گیرند و اثر خلق می کنند، از ادبیات دوره معاصر جدا کنیم و به طور خاص در مورد ادبیات امروزین ایران صحبت کنیم، ادبیاتی که امروزه در ایران با آن رو به رو هستیم اگرچه از نظر تعداد  و عنوان خیلی متنوع و فراوان هستند.

البته شاید بتوانم بگویم که فاصله زیادی بین ادبیات امروز ما با ادبیات جهان وجود دارد گرچه در دوره هایی از تاریخ معاصر ما ادبیاتی داشتیم که به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره، ادبیاتی پویا و فعال بود، ادبیاتی که تا حدودی پابه‌پای ادبیات ارزشمند خارج از ایران و دنیای غرب پیش می‌رفت و در حال آزمون و خطا بود، سعی می کرد خودش را در حیطه‌های مختلفی محک بزند، نثرهای مختلفی با محتواهای گوناگون به وجود آمده بود، در زمینه داستان، در زمینه شعر و ... علتش فضای جدیدی بوده که در جامعه ایجاد شده بود، مفاهیم مختلفی مثل آزادی و مطالبات مختلف سیاسی، حتی آموزشی و علمی، مطالبات مختلفی که در جامعه به سبب آشنا شدن روشنفکران و تحصیل کردگان در فرنگ، با دنیای غرب ایجاد شد و فضای جدیدی ایجاد کرد و مسلماً دستمایه های جدیدی را برای خلق اثر به وجود آورد، حتی بعد از انقلاب اسلامی و دوره هشت ساله جنگ تحمیلی، وارد شدن مفاهیم جدیدی مانند شهادت طلبی، استکبارستیزی و ... به شکلی دیگر در حال رشد و تکاپو بود. اما متاسفانه امروزه با نوعی رکود مواجه هستیم که نه تنها فاصله ما را از ادبیات جهان زیاد می کند، بلکه با ادبیات پیشین خودمان نیز فاصله داریم.

در حال حاضر جذاب ترین کتاب ها برای مخاطب ایرانی، ترجمه هایی از کتاب های پرفروش دنیا هستند و قشر کتابخوان ما به ندرت با چنین اشتیاقی به سراغ نویسندگان داخلی می روند. درجا زدن و تکراری بودن مفاهیم، تقلیدی بودن در برخی موارد از جمله علل آن است.

 

باشتنی

 

در زمینه هنر هم با چنین مشکلاتی روبه رو هستیم هرچند که نوع آن با ادبیات فرق دارد و از نظر من در هنر امروزین ایران و نسل جوانی که در این حیطه رشد کرده اند، بارقه های امید بیشتری دیده می شود. هنری که حدودا از دهه 40 به بعد با آن رو به رو هستیم، هنوز هم در حال تجربه آموزی از هنر دنیاست و خودش را بیش از ادبیات به روز رسانی می کند. یک علت این تفاوت میان پویایی در هنر با ادبیات، زبان متفاوتی است که با آن سروکار دارند.

برای مثال در زمینه نقاشی یا موسیقی، ما با یک زبان جهانی سروکار داریم که شاید به شکلی که در ادبیات نیاز به ترجمه هست، در هنرهای تصویری به چنین برگردانی از زبان مبدأ احتیاج نباشد. بنابراین دسترسی به هنر دنیا و به روز رسانی آن در ایران، سهل تر از ادبیات است که تا حد زیادی وابسته به حضور واسطه ای به نام مترجم است.

 در جامعه ایران کدام مشکلات را بر سر راه یک هنرمند یا نویسنده آزاردهنده تر می بینید؟

کسی که می خواهد به صورت حرفه ای و جدی به هنر یا فعالیت های ادبی اش بپردازد، مسلماً به دنبال فضای سالم و بی دغدغه ای برای ارائه آثارش می گردد. اگرچه هنر و ادبیات در آغاز امری فردی و درونی هستند، اما برای ادامه و بقای خود نیاز به مخاطب و دیده شدن دارند. وقتی امکان دیده شدن، بنا به هر دلیلی از خالق یک اثر گرفته شود، بی شک چشمه جوشان خلاقیتش خشک خواهد شد. متاسفانه این روزها به واسطه دنیای تبلیغات و جدیداً دنیای بسیار تأثیرگذار مجازی، شاهد آن هستیم که گاهی آثاری تریبون را به دست می گیرند، که فاقد ملاک های ارزندهای برای شاخص شدن هستند.

در تاریخ هنر، همواره نقش انکارناپذیر حامیان یا پاترون ها در جهت شکوفایی یا ماندگاری آثار یک هنرمند یا ادیب وجود داشته است ،در حالی که امروزه گاهی سیاست هایی پنهان و یا همانطور که عرض کردم، بده بستانهای مالی یا غیره اجازه نمی دهند آنکس که سزاوار است بر سکان این کشتی قرار بگیرد.. از طرف دیگر محدودیت موضوعی یا فرمی برای ارائه شدن در جامعه ای که هنوز با هنجارهای فرهنگی و اخلاقی گوناگونی دست و پنجه نرم می کند، دست هنرمند یا نویسنده را می بندد.

برای مثال در جوامعی مانند ایران هنرمند امکان مطالعه و تمرین بر روی آناتومی بدن انسان را ندارد بنابراین بخشی از پرورش توانایی هنری خود را از دست می دهد. یا نویسنده و شاعری که هر مفهوم یا هر تصویری را نمی تواند در اثر خود بگنجاند.

تعریف صلح از زبان شما؟

 از نظر من، صلح زمانی محقق می شود یا بهتر بگویم آرزوی من این است که اداره دنیا به جای قدرت طلبان، به دست حاکمان اندیشمندتری باشد و هرکس در جایگاهی که شایستگی و صلاحیت آن را دارد قرار بگیرد.

اگر دنیا در دست هنرمندان بود قطعا رنگ زیباتری بر آن میزدند چرا که یک هنرمند می داند که اثرش با وجود تضادها و کنتراست ها زیباست و می داند چگونه میان آن ها صلح ایجاد کند. شاید این آرزو در حد یک فانتزی باقی بماند اما من جهان را به مثابه بومی می بینم که تنها یک آفرینشگر و یک متخصص می تواند آن را سامان دهد.

و حرف آخر:

 حرف آخر اینکه: جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
سپاس از شما و یکتاپرس ،برای وقتی که در اختیار من قرار دادید.

انتهای پیام/ 

برچسب ها: اخبار روز

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: