آيدا حدادی، شاعر درباره موضوعات مختلف حوزه شعر با خبرنگار فرهنگ و هنر یکتاپرس گفتگو کرد.
خودتان را معرفی می کنید ؟
آيدا حدادي هستم . متولد مرداد 1360 داراي مدرك علوم آزمايشگاهی
از شما سه مجموعه شعر به چاپ رسیده ، توضیح می دهید؟
بله حتما . مجموعه اول "كافيست پرنده باشم "
كه همان روزهای اول تولد به خاطر بدقولي و بي انصافي ناشر هلاك شد . ناشری که ده ها مولف را قربانی کرد
جا دارد بگويم پیش از مجموعه اول جرات چاپ كتاب را نداشتم و يك استاد بزرگ و مهربان گفت بگذار حرف هایت چاپ شود تا بعد از آن مجبورشوی نگاهت را بهترو وسیع تر بکنی و نسبت به نوشتن حساس تر شوی.ایشان به من لطف داشتند و در زمانه ای که نگاه کسی بدون منت نبود بی هیچ چشمداشتی كمكم كردند.
مجموعه دوم " كمي زندگي به رگ هايم برسانيد
همه خود من است همه ي دردهايي كه در پس زنانگي يك زن پنهان مي ماند و شايد لبخند را روزهايي از آينه عاريه گرفته باشد.
روزهاي تنهايي بسياري دارد شعرهاي اين كتاب تجربه ي خوبيست تنهايي كه بداني از هر آنچه گريخته اي روزگاري رفيق شفيق تو مي شود و آنوقت طعم داشتن ها را مي داني و سفر در شعرهاي اين كتاب جايگاه بخصوصي دارد درست نقطه ي عطف من به زندگي، جايي كه دانستم نفسهايم آمدنم رفتنم براي چه بوده است و همانجايي كه تبديل ميشوم به بلور اصل و خدايي كه درون من نفس مي كشد.
و مجموعه سوم "خورشيد شب هاي من"
در این كتاب شوق و شور وصف ناشدني من براي انساني بزرگ است، كه زندگي را هر لحظه به من مي آموزد و علاوه بر شعرهاي من چند شعر ايشان با خط خودم نوشته شده است. من كنار اين خط خطي ها مشق نسخ و هما هم مي كنم گفتم حداقل كلمات ديگران را مي شود خوش خط نوشت و يك لبخند هديه گرفت. اين شد كه باز من آيداي پدرم و روي تن كلمات با خودكار خودم معناي ديگري به بودن هایم می دهم.
و کارهای تازه ؟
حالا هر از گاهي شعر مي نويسم سپيد روي تن اين روزگار سخت ،گاهي نسخ مي نويسم شعرهاي شما رو كه ببخشم لبخندي كه دلم خوش شود و شغلم كه شفا بدهد انسان را در اين روزهاي كرونايي، كه مردمم بسيار غمگينند و آرامش از كنارشان رفته است .
هر روز شادماني در كيسه هاي دارو مي ريزم تا شايد لابه لاي قرص هاي اعصاب آرامش واقعي را بيابد و خدايم اميد برساند.
به دل هايشان كه هر روز درس بزرگي بود و تمريني براي تسليم محض بودنمان و يادگرفتن سپردن همه چيز دست خودش. آرامش مطلق در تسليم واقعي و پذيرش است
و شعر را در چه تعریفی می گنجانی ؟
شعر رستگاري مطلق است آن هنگام كه كلمات با تو كنار مي آيند و مي نشينند كنار روزگارت و برق چشمانت همگير مي شوند
تشکر از جانب من است و از صمیم قلب ، بهترین ها را برای یکتاپرس و همکاران آرزو می کنم.
انتهای پیام/