به گزارش یکتاپرس مانی ، فیلسوف، شاعر، نویسنده، پزشک، نگارگر بنیانگذار و پیامآور آیین مانوی است. او از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی در نزدیکی تیسفون که در ایالت آسورستان قرار داشت که بخشی از شاهنشاهی اشکانی بود، زاده شد. او آیینی را بنیان نهاد که دیرهنگامی در سرزمین هایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت.
مانی در اواخر دوره اشکانی در شهر باستانی بابل در بینالنهرین متولد شد و برخی میگویند به واسطه خانواده مادری به یکی از شاخههای فرعی و بیاهمیت خاندان سلطنتی پیوند میخورد.
چرا مانی به دربار شاپور یکم ساسانی راه یافت؟
سقوط اشکانیان را دید، در خلیج فارس به کشتی نشست و به هند سفر کرد و چند سال بعد از مسیر خراسان به ایران برگشت. در زمان فرمانروایی شاپور یکم بود که به دربار ساسانی راه یافت و دومین شاه این سلسله، شاپور نزدیک شد. چرا شاپور یکم، مانی را - که ادعای پیامبری داشت و دین رسمی کشور را رد میکرد - پذیرفت و حتی به جمع نزدیکان خود راه داد؟
زرینکوب مینویسد:
شاه ساسانی مزداپرست بود و مزداپرست هم باقی ماند، اما «ظاهرا، چون مایل نبود به موبدان و هیربدان بیش از حد پر و بال بدهد نسبت به دعوت مانی تسامح نشان داد و حتی به او اجازه داد تا به موکب وی بپیوندد.» مدتی زیر سایه شاه بزرگ - تقریبا - هرچه خواست کرد، اما بعد که قدرت و نفوذش زیاد شد و با تبلیغات و دخالتهایش، یکدستی و امنیت کشور را تهدید کرد شرایط به ضررش برگشت.
بساطش را جمع کردند و او را از جمع مردان دربار بیرون انداختند. اما کسی اذیت و آزارش نکرد و او در سالهای سلطنت شاپور و بعد در دوران کوتاه حکومت پسر او هرمز از تعقیب موبدان زرتشتی که به خونش تشنه بودند در امان ماند.
حبس مانی در دوران بهرام یکم
اما شاه بعدی، بهرام یکم، تسلیم موبدان بود و به تسامح مذهبی هم اعتقادی نداشت. نوشتهاند:
«شاه مانی را پیش خواند، با او سخنان تند گفت و به حبس او فرمان داد» و سپس دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات این پیامبر خودخوانده برپا کرد.
دادگاهی که دشمنان مانی ادارهاش میکردند. «این مخالفان مانی را به بدعت و زندقه که در آیین مزدیسنان مجازاتش مرگ بود متهم میکردند و وجود مانی را برای دین و حتی برای دولت مایه خطر میدیدند.
کینه و نفرت شدید موبدان از مانی مخصوصا از اینجا پیداست که در روایات آنها، علاوه بر سایر اتهامات، او را کجپای (= احنف) هم خواندند تا سیمای او را تصویری از یک شیطان لنگ واقعی سازند... در هرحال مانی را بعد از این محاکمه مختصر و سری به زندان بردهاند و هم در آنجا کشتهاند.
روایات مانوی حاکی است که در زندان با مانی رفتار خشونتآمیزی کردهاند، دستوپایش را یک چند به زنجیرهای گران بستهاند و سرانجام هم نابودش کردهاند. به علاوه بعد از کشتن هم به اختلاف روایات سرش را بر دروازه شهر آویختهاند، پیکرش را مثله کردهاند و پوستش را هم از کاه آکندهاند و جای دیگر بر دروازه آویزان کردهاند.»
اعدام مانی
ماجرای اعدام او به چنین روزهایی از سال ۲۷۴ میلادی برمیگردد، هرچند جزییات این محاکمه و اعدام به درستی معلوم نیست و داستان مانی و فرجامی که در پایان برایش رقم خورد در تاریکیهای دانش تاریخ باقی مانده است.
آموزههای او - که تلفیقی از همه ادیان پیشین بود - بر اساس بدبینی نسبت به همه چیزهای مادی استوار بود و زهد و ریاضت را لازمه رستگاری روح معرفی میکرد. «برای مانوی دنیا چیزی جز آلودگی و تقید به ماده و شر نیست... و انسان که روح خود را در زندان ماده و در قید عالم ظلمت اسیر میبیند برای رهایی از شر میباید بکوشد تا عناصر نور را که در وجود او و در تمام عالم با ظلمت آمیخته است از قید ماده و ظلمت برهاند.»
مهارت های مانی
نگارگری
خط و خوشنویسی
شعر
موسیقی
پزشکی