روزهای سخت کرونایی / عکس | یکتاپرس
تا امروز بیش از ۵۴ هزار نفر به خاطر کرونا از میان ما رفته‌اند. این روزها زندگی برای همه ما سخت شده است.
کد خبر: ۵۵۷۸
۱۱:۰۸ - ۱۱ دی ۱۳۹۹

به گزارش گروه عکس یکتاپرس، بیش از یک سال از شیوع ویروس کرونا در جهان می‌گذرد و تاکنون صدها هزار نفر در سراسر دنیا بر اثر ابتلا به آن جان باخته‌اند. ایران هم از این همه‌گیری مصون نبوده و تا امروز بیش از ۵۴ هزار نفر به خاطر کرونا از میان ما رفته‌اند. این روزها زندگی برای همه ما سخت شده است، اما در همین شرایط جانکاه هم هستند کسانی که نه فقط به اقتضای شغل، که به حکم انسانیت، خود را همدرد دیگران می‌کنند، پا به پای آنها درد می‌کشند و گاه دردهای خود را فراموش می‌کنند. پرستاران همان کسانی هستند که در این سال سخت وقتی با این پرسش مواجه می‌شوند که کدام روز برایشان سخت‌ترین روز بوده است؟ کمی سکوت می‌کنند و به فکر فرو می‌روند تا شاید از میان انبوه تلخی‌هایی که دیده‌اند و تجربه کرده‌اند، گزیده‌ای بیابند. این تصاویر، حاصل همان چند ثانیه‌ها است؛ ثانیه‌هایی که انگار سکوت سنگینش، عمری را مرور می‌کند.

 

پرستار - اردیبهشت امسال پدرم باید شیمی درمانی می‌شد و کسی به جز من نمیتوانست پیش او برود.چون در بیمارستان کار می‌کنم و ممکن بود ناقل باشم. یک ماه پیش هم خودم درگیر بیماری کرونا شده بودم. نتوانستم سر عمل و در دوره‌های شیمی درمانی کنارش حضور داشته باشم. سخت بود که خانواده‌م را توجیه کنم که چرا نمی‌توانم کنار پدرم باشم. از یک طرف می‌خواستم از شغلم استعفا بدهم، از طرف دیگر می‌گفتم پس بیماران کرونایی چه می‌شوند؟ من هنوز هم پدرم را از دور می‌بینم و نمی‌توانم به او نزدیک شوم.

 

 

پرستار - تلخ‌ترین خاطره من مربوط به دختری ۲۶ساله است، خودش و پدرش به علت کرونا در یک سالن بستری شده بودند. پدر این بیمار به دلیل وخیم‌شدن بیماری فوت شد. دختر او مدام از من می‌پرسید که چرا پدرم نیامد؟ کاری کنید که من او را ببینم. نمیدانستم چه جوابی به او بدهم. به او گفتیم پدرت به بیمارستان دیگری منتقل شده است. مادر او روز تشییع جنازه همسرش، با ظرف سوپی به بیمارستان آمده بود تا همه چیز را طبیعی جلوه دهد. همه ما اشک می‌ریختیم. بعد از دو روز وضعیت بیماری این دختر هم شدید شد و فوت کرد.

 

پرستار - در شغل پرستاری همه روزها سخت است، مخصوصا در دوران کرونا؛ تا امروز روز آسانی نداشتیم.

 

پرستار- یکی از سخت‌ترین روزهای من مربوط به زمانی است که به کرونا مبتلا شدم؛ ساعت ۹ صبح اعلام کردند که باید بستری شوم، اما به خاطر حجم بالای کار و کمبود نیرو تا ساعت سه بعدازظهر کارهای بخش را انجام دادم.بیشتر نگران خانواده و فرزندانم بودم. همسرم به ماموریت رفته بود و کسی نبود که از فرزندانم مراقبت کند. ممکن بود فرزندانم نیز ناقل باشند و بیماری را به دیگران منتقل کنند. اضطراب بسیار زیادی را تحمل کردم.

 

کمک بهیار- پدربزرگم و مادر همسرم در عرض دو هفته فوت کردند. در همان دوره همسر و پدرم هم کرونا گرفته بودند. چون در بیمارستان کار می‌کنم به شدت عذاب وجدان داشتم و مدام فکر می‌کردم شاید من ناقل بوده‌ام.

 

پرستار- من فرزند ۱۹ ماهه‌ای دارم که مجبور شده‌ام از ۱۸ ماهگی شیر دادن به او را قطع کنم. هروقت او را در آغوش می‌گیرم عذاب می‌کشم؛ چون همیشه نگران هستم که ناقل باشم و بیماری را به او منتقل کنم.

 

پرسنل بیمارستان - اسفند سال گذشته که اوایل شیوع بیماری بود و ما هم در حالت آماده باش بودیم، پدر همسرم را از دست دادیم، اما من نتوانستم در مراسم هفتم و چهلم او شرکت کنم.

 

پرستار- مدتی پیش زوج میانسالی را به دلیل ابتلا به کرونا در یک اتاق بستری کرده بودیم. یک هفته بعد از بستری شدن آنها، همسر مرد که قرار بود مرخص شود، عصر همان روز به دلیل تشدید بیماری فوت کرد. سعی کردیم برای جلوگیری از وخیم شدن حال مرد، این موضوع را به او اطلاع ندهیم، اما دو روز بعد مطلع شد و حال وخیمی پیدا کرد. یک هفته بعد متوجه شدیم که او هم فوت شده است.

 

 

 

عکاس: منا هوبه‌فکر

 

انتهای پیام/

 

 

 

 

منبع: ایسنا
برچسب ها: کرونا ، پرستار

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: