به گزارش خبرنگار سیاسی یکتاپرس؛رئیس دولت اصلاحات سالیان گذشته خود به مناقشهای درون جریانی تبدیل شده و دیگر جایگاه اولیه را در میان احزاب اصلاحطلب ندارد که دلیلش را میتوان در افول پایگاه اصلاحطلبان در بدنه اجتماعی آن از 88 تا 96جستجو کرد.
اصلاحطلبان بعد از سال 96 زمانی که نتوانستند پاسخگوی مطالبات اقتصادی مردم باشند و دولت مورد حمایت خود را آماج انتقادهای مردمی دیدند و از سوی دیگر توان عبور از بحران را در دولت روحانی نمیدیدند و اینگونه بود که برگ برنده خود را در کنشهای سیاسی آینده در خطر دیدند. همچنین عملکرد فراکسیون امید هم نتوانسته بود ارزش افزودهای برای جناح اصلاحات بیاورد اکنون دست خود را برای ورود به عرصه سیاست خالی دیدند و انتقادها را روانه خاتمی کردند.
این فضا میان اصلاحطلبان تا جایی پیش رفت برخی نزدیکان خاتمی مانند موسوی لاری از شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان کنارهگیری کردند و به جمع منتقدان پیوستند.
غلامحسین کرباسچی دبیرکل کارگزاران اسلامی نیز از منتقدان سرسخت شرایطی بود که خاتمی را مسبب آن میدانستند. او میگوید: سازوکارهای بیخاصیت و ناکارآمد سبب از دست رفتن سرمایه اجتماعی یک جریان سیاسی میشود. به اعتقاد او بازگرداندن امید و اعتماد به جامعهای که با آن شور و حرارت در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ پای کار اصلاحطلبان میایستند کار سادهای نیست.
محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در اظهارنظری خاتمی را محور گفتمان اصلاحطلبی معرفی میکند به ساختار اجرایی و راهبردی تصمیمات در شورای عالی نیز منتقد است و معتقد است جای نبود راهبرد مناسب را نمیتوان با چهره کاریزماتیک رئیس دولت اصلاحات پر کرد.
عطریانفر با اشاره به در نظر گرفتن جایگاه احزاب اصلاحطلب میگوید: مدیریت و راهبری عملیاتی ساختار اجرایی، علیالقاعده از تکالیف ذاتی شخصیت کاریزما نیست بلکه جزو تکالیف مهم احزاب است، اینها باید با هم همفکری و توافق کنند و مدیریت ساختاری را پیش ببرند.
حکیمی پور دبیرکل حزب اراده ملت هم گلایههایی را به سیستم اصلاحطلبی وارد میکند او اساسا ساختار اصلاحات را نقد کرده و آن را نیازمند آسیبشناسی جدی میداند.
دبیرکل حاما بیان میکند: خاتمی بعد از پایان دوره ریاست جمهوریاش حرف جالبی زد و گفت که «سیاستمداران مهمان تاریخ و فرهنگیان میزبان تاریخ هستند، من اساساً اشتباه به سیاست آمده بودم؛ چون شخصیتم فرهنگی است و باید به جایگاه میزبانی خود برگردم»، برای همین هم بنیاد باران را تأسیس کرد اما متأسفانه رفتارهایش با گفتارش سازگاری ندارد، یعنی با تحریک دیگران خودش را درگیر سیاست میکند. الان هم خاتمی باید تکلیفش را با سیاست مشخص کند که یک کنشگر سیاسی است یا نه! اگر هست کجاست؟ میخواهد در قالب مجمع روحانیون کنشورزی کند یا فراتر از آن در محور جریان اصلاحات باشد؟ متأسفانه مشخص نیست خاتمی بالاخره میخواهد چهکار کند.
حکیمی پور در ادامه نقد خود به خاتمی اضافه میکند: از خاتمی خواستم تمام سرمایههایش را در جبهه اصلاحات نگهندارد. او باید بپذیرد آمادگی قبول مسئولیت جبهه اصلاحات را دارد یا خیر، باید متوجه باشد وقتی در این جایگاه قرار گرفت الزامات و تبعات آن را هم بپذیرد، اینکه یک جایی موضعی بگیرد و بعد که اتفاقی نیفتاد خودش هم به جمع گلایهکنندگان ملحق شود و بگوید "چرا اینگونه شد؟" حوزه مسئولیت گُم و مسئله لوث میشود. آیا خاتمی نمیدانست در مجلس دهم و فراکسیون امید و شورای شهر چهکسی باید پاسخگو باشد؟
دبیرکل حاما نسبت به مناسبات پشت پرده اصلاحات هم نگران است و میگوید: متأسفانه از مناسبات پشتپرده در جریان اصلاحات سر در نمیآوریم، اگر قرار است در این جریان تصمیمی گرفته شود باید صفرتاصد آن شفاف باشد تا برخی مناسبات پنهان به نام کل جریان اصلاحات تمام نشود، این مسئله خیلیها را دلخور کرده و موضوعی کهنه در جریان اصلاحات است.
این جریان سیاسی خود را در یک حالت گذار دیگر می بیند. احزاب سیاسی همچون کارگزاران حالا سعی می کنند که لیدری این ماجرا در دست بگیرند. البته جریان اصلاحات پیشتر یک جدال درون جناحی در مورد گفتمان مورد نظر خود داشته و دارد. این جریان میان انتخاب راهبرد ایدئولوژیک رادیکالی که پیشتر از سال 92 سیاست کلی این جریان بود و راهکار جریان کارگزاران که به نوعی عمل گرایی و کاندیدای اجاره ای را مد نظر خود قرار دارد، اختلاف نظر دارد اما به نظر می رسد در ابتدا انحلال ساختار کهنه و انداختن همه مشکلات بر گردن آن از جمله هدف اصلی این جریان قرار گرفته است.
انتهای پیام/