ناتوانی اروپا در کنشگری مستقل | یکتاپرس
مذاکره زمانی معنا پیدا می‌کند که اختلاف‌نظری وجود داشته باشد؛ چرا که اصولاً پیش‌فرض مذاکره، وجود اختلاف است.
کد خبر: ۱۷۸۲۷۱
۱۹:۰۰ - ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴

ناتوانی اروپا در کنشگری مستقل

تعویق دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا و دلایل آن مهمترین موضوع امروز در روابط دو کشور است. در ارزیابی دلایل این تعویق به چه عواملی می‌توان اشاره کرد؟

در حال حاضر سه دلیل برای تعویق مذاکرات مطرح می‌شود؛ مسائل لجستیکی، مسائل محتوایی در مذاکرات و تغییرات در تیم امنیت ملی ترامپ. اگر منظور از مسائل لجستیکی، هماهنگی‌ها و آماده‌سازی‌های اولیه برای برگزاری مذاکرات توسط دولت عمان باشد، قاعدتاً پیش از اعلام موافقت طرف‌ها برای دور بعدی مذاکرات، همه این مسائل مدنظر قرار گرفته و سپس اعلام شده که قرار است دور جدیدی از مذاکرات برگزار شود؛ مگر آن‌که یک رویداد غیرقابل پیش‌بینی رخ داده باشد که امکان برگزاری مذاکرات را از بین برده باشد. با توجه به اینکه چنین رویداد غیرمنتظره‌ای از لحاظ لجستیکی اتفاق نیفتاده، بنابراین مسائل لجستیکی نمی‌تواند دلیل تعویق مذاکرات باشد.

ترامپ با توهمات یا ساده‌اندیشی‌ برای پایان دادن به جنگ‌ها و منازعات بین‌المللی، وارد عرصه شد. اما این توهمات به صخره سخت واقعیت برخورد کرد.دلیل دوم، مسائل محتوایی در مذاکرات است که در اخبار هم گاه‌به‌گاه به آن اشاره می‌شود؛ مبنی بر اینکه اختلاف‌نظرهایی پدید آمده است. اگر مسائل محتوایی به معنای اختلاف‌نظر میان طرف‌های مذاکره باشد، طبعاً مذاکره زمانی معنا پیدا می‌کند که اختلاف‌نظری وجود داشته باشد؛ چرا که اصولاً پیش‌فرض مذاکره، وجود اختلاف است.

مگر اینکه مثلاً بحث پیش‌شرط در مذاکرات مطرح باشد و طرف‌ها پیش‌شرط‌هایی برای تداوم مذاکرات تعیین کرده باشند اما با توجه به رویکردی که تاکنون از طرف ایرانی و طرف آمریکایی مشاهده شده، به نظر می‌رسد که وجود چنین پیش‌شرطی در شرایط فعلی دور از ذهن باشد. بنابراین این عامل نیز نمی‌تواند عامل تعیین‌کننده‌ای برای تعویق مذاکرات باشد.

دلیل سوم که تغییرات در تیم امنیت ملی آمریکا است، به نظر می‌رسد دلیل اصلی تعویق مذاکرات باشد. از آن‌جایی که یکی از مهم‌ترین افراد در تیم امنیت ملی ترامپ یعنی « مایکل والتز» از این پست برکنار شده است، یکی از مهم‌ترین پرونده‌های سیاست خارجی دولت ترامپ، یعنی مذاکره با ایران نیز موقتاً تعلیق شده تا وضعیت در تیم امنیت ملی تثبیت شود. در حال حاضر این پست به صورت موقت در اختیار روبیو، وزیر خارجه، است و بنابراین باید منتظر ماند و دید چه کسی به عنوان مشاور امنیت ملی آینده آمریکا منصوب خواهد شد.

توافق جدید نیازمند واقع‌بینی آمریکا و کنشگری ایران است/ناتوانی اروپا در کنشگری مستقل

برخی تغییرات در تیم سیاست خارجی و کابینه دولت دونالد ترامپ را در تعویق و نیز آینده مذاکرات موثر می‌دانند؛ این تغییرات را می‌توان سیگنال مثبت یا منفی نسبت به مذاکرات دانست؟

برای بررسی این‌که آیا این اظهارات سیگنال مثبت است یا منفی ابتدا باید به این نکته توجه کرد که برکناری مایکل والتز را باید محصول یا ناشی از فقدان دستاورد بزرگ دولت ترامپ در حوزه سیاست خارجی در صد روز اول قدرت گرفتن او بدانیم. ترامپ با توهمات یا ساده‌اندیشی‌ برای پایان دادن به جنگ‌ها و منازعات بین‌المللی، نه در صد روز بلکه حتی در روز نخست ورود به کاخ سفید، وارد عرصه شد. اما این توهمات به صخره سخت واقعیت برخورد کرد و دولت او نتوانست دستاورد جدی یا قابل ملاحظه‌ای در زمینه‌هایی مانند جنگ غزه، موضوع یمن، جنگ روسیه و اوکراین و حتی مسئله هسته‌ای ایران داشته باشد.

راهبرد مهار همراه با تعامل گزینشی، راهبرد بنیادین آمریکا در ارتباط با ایران بوده و دیپلماسی اجبار، تاکتیک عملی واشنگتن در چارچوب همان راهبرد محسوب می‌شود.به نظر می‌رسد علت اصلی برکناری والتز، بیش از آنکه ناشی از مواضع تند او در سیاست خارجی یا آن بهانه‌ موسوم به "سیگنال‌گیت" باشد، مربوط به فاصله زیاد میان تصورات و توهمات ترامپ از مسائل بین‌المللی با واقعیت‌های پیچیده و چندلایه این مسائل است. ترامپ از طریق قربانی کردن اطرافیان یا مشاورینی مانند والتز، تا حدی در صدد ترمیم این ناکامی‌ها برآمده است. حالا اینکه آیا این وضعیت به نفع ایران است یا به ضرر ایران، کاملاً به فرد جایگزین یعنی مشاور امنیت ملی آینده آمریکا بستگی دارد. بنابراین باید منتظر ماند و دید چه کسی برای این سمت انتخاب خواهد شد.

گفتارها و رفتارهای متناقض در دولتمردان آمریکایی بر اساس یک استراتژی یا تاکتیک خاص انجام می‌شود یا ناشی از سردرگمی است؟

به نظر می‌رسد راهبرد کلی آمریکا در قبال ایران در چهار دهه گذشته، سیاست مهار یا "containment" بوده و در کنار آن، مواردی از تعامل گزینشی یا "selective engagement" بوده است. نمود عینی این راهبرد را می‌توان در دیپلماسی اجبار یا "coercive diplomacy" نسبت به ایران دید؛ به این معنا که همزمان از تهدیدات و برخی مشوق‌ها برای وادار کردن ایران به عقب‌نشینی در حوزه‌های مورد چالش با آمریکا، از جمله مسئله هسته‌ای، استفاده شود. بنابراین می‌توان گفت راهبرد مهار همراه با تعامل گزینشی، راهبرد بنیادین آمریکا در ارتباط با ایران بوده و دیپلماسی اجبار، تاکتیک عملی واشنگتن در چارچوب همان راهبرد محسوب می‌شود.

ترامپ طبعا آشنایی چندانی با این مفاهیم، راهبردها و تاکتیک‌ها ندارد و سیاست خارجی را عمدتاً از دریچه رویکرد معاملاتی و به‌صورت ساده‌سازی‌شده می‌نگرد. اما در عمل با پیچیدگی‌ها و موانع واقعیت‌ها مواجه می‌شود و همین نگاه ساده‌انگارانه به مسائل بین‌المللی موجب آشفتگی در مواضع وی و مشاورانش در قبال ایران شده است. این‌که ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست یابد، شاید در سطح سیاست اعلامی یک گزاره پذیرفته‌شده باشد که مخالفتی با آن وجود ندارد. اینکه اما این هدف چگونه باید محقق شود، با پیچیدگی‌ها و اختلاف‌نظرهای جدی هم در درون تیم سیاست خارجی و امنیت ملی ترامپ، و هم در تعامل با طرف‌های دیگر از جمله ایران و دیگر کنشگران بین‌المللی، مواجه خواهد شد.

نه لزوما؛ احتمالاً در چند روز آینده شاهد از سرگیری مذاکرات با میانجی‌گری عمان خواهیم بود اما چند نکته و توصیه را می‌توان در این رابطه مطرح کرد. نکته اول اینکه، ایران متأسفانه ابزار تأثیرگذاری بر روندهای چانه‌زنی داخلی دولت ترامپ را در اختیار ندارد و از این‌رو صرفاً باید سیاست صبر و انتظار را در پیش گیرد تا وضعیت تیم امنیت ملی ترامپ مجدداً تثبیت شود.

یکی از ضروری‌ترین اقدامات ایران در این مقطع، تداوم تعامل مثبت و همکاری‌جویانه با سایر بازیگران بین‌المللی مؤثر بر موضوع هسته‌ای است.نکته دوم این است که سناریوی نسبتاً مطلوب برای ایران آن است که فردی مانند استیو ویتکاف به عنوان مشاور امنیت ملی منصوب شده و خود نیز رهبری مذاکرات با ایران را به‌عهده بگیرد. گرچه بروکراسی امنیت ملی آمریکا تأثیر مهمی در شکل‌گیری سیاست خارجی و امنیتی این کشور در قبال ایران دارد اما حضور یکی از چهره‌های وفادار و نزدیک به ترامپ مانند ویتکاف، می‌تواند زمینه تعدیل تأثیرگذاری کنشگران ضدایرانی—مانند لابی اسرائیل یا مؤسساتی همچون بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها—را در این ساختار فراهم کند.

نکته سوم اینکه، یکی از ضروری‌ترین اقدامات ایران در این مقطع، تداوم تعامل مثبت و همکاری‌جویانه با سایر بازیگران بین‌المللی مؤثر بر موضوع هسته‌ای، از جمله اروپا، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و البته روسیه و چین است. به نظر می‌رسد روسیه و چین در مجموع سیاست «نظاره‌گری تأییدی» را نسبت به دیپلماسی میان ایران و آمریکا در پیش گرفته‌اند و تعامل ایران با این بازیگران می‌تواند بر همین اساس تنظیم شود. اما در رابطه با اروپا اگرچه برداشت آنها این است که از معادله هسته‌ای ایران تا حد زیادی کنار گذاشته شده‌اند اما اروپایی‌ها هنوز نتوانسته‌اند نقش و جایگاه مستقلی از امریکا در موضوع هسته‌ای ایران برای خود تعریف کنند و شاهد این ادعا هم تعویق دیدار دیپلمات‌های ایران با دیپلمات‌های سه کشور اروپایی بعد از اعلام خبر تعویق مذاکرات ایران و امریکا است.

در طول مذاکرات ایران و آمریکا شاهد حضور بازیگرانی چون اروپا و آژانس بین المللی انرژی اتمی هستیم که گاهی نقش تخریبی هم ایفا می‌کنند، در این زمینه باید چه استراتژی در پیش گرفت؟

با وجود اینکه اروپا ملاحظات خاص خود را در رابطه با ایران به‌ویژه در زمینه موشکی و پهپادی دارد اما تلاش می‌کند ایران را به یکی از کارت‌های بازی خود در تعامل با ترامپ تبدیل کند. در رابطه با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اگرچه این نهاد می‌تواند نقش مهمی در مرحله راستی‌آزمایی تعهدات ایران در هرگونه توافق احتمالی آینده ایفا کند، اما یکی از دلایل کنشگری بیش از حد و اغراق‌آمیز رافائل گروسی مدیرکل آژانس در هفته‌های اخیر، ممکن است به برخی جاه‌طلبی‌های شخصی او برای ارتقای جایگاه خود در عرصه بین‌المللی بازگردد. با توجه به پایان دوران مسئولیت گوترش، گفته می‌شود گروسی یکی از نامزدهای احتمالی برای پست دبیرکلی آینده سازمان ملل است.

با وجود اینکه اروپا ملاحظات خاص خود را در رابطه با ایران به‌ویژه در زمینه موشکی و پهپادی دارد اما تلاش می‌کند ایران را به یکی از کارت‌های بازی خود در تعامل با ترامپ تبدیل کند.در شرایط کنونی مخرب‌ترین کنشگر، اسرائیل است. به میزانی که مذاکرات ایران و آمریکا با امیدواری ادامه یابد و چشم‌انداز روشنی برای دستیابی به یک توافق احتمالی پدید آید، نقش مخرب اسرائیل در سه سطح—واشنگتن، منطقه و داخل ایران—افزایش خواهد یافت. ایران امکان خنثی‌سازی عملی اقدامات مخرب اسرائیل و لابی‌های طرفدار آن در واشنگتن را ندارد اما با تعامل با بازیگران منطقه‌ای می‌تواند مانع از کاهش تمایل یا همراهی کنونی کشورهای عربی با دیپلماسی و مذاکرات ایران و آمریکا شود.

در سطح داخلی نیز، لازم است مقامات نظامی، امنیتی، و سیاسی کشور تمام حفره‌ها و خلأهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی، و زیرساختی بالقوه که ممکن است هدف نفوذ یا خرابکاری اسرائیل قرار بگیرند، به‌دقت شناسایی کرده و تمهیدات لازم برای خنثی‌سازی اقدامات احتمالی را طراحی و اجرایی کنند.

علاوه بر افراد، اماکن و تأسیسات دخیل در برنامه‌های هسته‌ای، موشکی و پهپادی ایران و نیز زنجیره تأمین قطعات و مواد مورد نیاز صنایع نظامی—که همواره از اهداف بالقوه اسرائیل بوده‌اند—زیرساخت‌های حیاتی مانند تأمین آب و برق کشور نیز، به‌ویژه با نزدیک شدن به فصل گرم سال و با توجه به چالش‌های اساسی در این حوزه، باید به‌درستی مورد مراقبت و حفاظت قرار گیرند.

فکر می‌کنم ایران و آمریکا پس از وقفه کوتاهی مجدداً به مذاکرات باز خواهند گشت اما رسیدن به یک توافق هسته‌ای جدید نیازمند کنار گذاشتن برخی ساده‌انگاری‌ها و پیشنهادات توهم آمیز از سوی امریکا،کنشگری فعال دیپلماتیک ایران با همه بازیگران موثر بر موضوع هسته‌ای، رسیدن به راه حل‌های فنی و دیپلماتیک خلاقانه، کنترل نقش مخرب اسرائیل در منطقه و داخل ایران و تداوم اعتمادسازی و روابط با بازیگران منطقه‌ای که دارای روابط نزدیک و خوب با امریکا (به‌ویژه عربستان سعودی) است. به خصوص با توجه به سفر قریب الوقوع ترامپ به عربستان سعودی چه بسا بتواند به پیشبرد مذاکرات ایران و امریکا کمک کند.

انتهای پیام/

منبع: ایسنا

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: