پل سزان(PAUL CÉZANNE)_(۱۸۳۹- ۱۹۰۶میلادی) نقاش فرانسوی و پیرو سبک امپرسیونیسم بود. و یکی از تاثیرگذار ترین نقاشان تاریخ هنر که به عنوان «پدر هنر مدرن» شناخته میشود.
شزان در زمان حیات خود با کم لطفی منتقدان روبرو می شد چنانکه اجازه نمایش آثارخود در گالری های سنتی را نداشت. اما در سال های آخر عمر توانست هنر خود را به ثبت برساند و به رسمیت شناخته شود. که تاسف بار بود. سبک خاص او چنان منحصر به فرد و بوی تازگی می داد که روی هنرمندانی مانند هانری ماتیس و پابلو پیکاسو تاثیر به سزایی گذاشت.
او در جوانی سعی کرد با معرفی کردن خود به عنوان پسری روستایی با تحصیلات کم به نوعی از پرخاشگری و حمله دیگر هنرمندان خبره و ماهر ذر امان باشد و از همین بود که توانست در سال۱۸۶۰ سبک خود را couillard (دلیرانه،بی باک)بنامد و سال ها برای تکامل آثار خود زحمت بکشد.
درباره او نوشته شده است:
«در پایان سال ۱۸۶۰شروع به استفاده از رنگ های روشن تر بخصوص در نقاشی مناظر خود کرد. بعد به لستاک در ۵۰ کیلومتری (۳۰ مایل) غرب مارسی نقل مکان کرد و قبل از بازگشتش به پاریس، در آنجا بر روی نقاشی منظره تمرکز کرد. سپس تغییر مسیری دیگر هنر او را بیشتر متحول کرد. سزان تا پاییز سال ۱۸۷۲ در پونتوآز در نزدیکی پاریس و سپس در اور-سور-اواز در کنار پیسارو فعالیت می کرد. در مکالمه ی خود با یک روزنامه نگار در سال ۱۸۷۰، سزان توضیح داد که "من همانگونه که می بینم و احساس می کنم نقاشی می کنم، من حس هایی بسیار قوی دارم".
سرانجام سزان توانست نقاشی خود با نام خانه ی مرد حلق آویز شده (۱۸۷۳) را در اولین نمایشگاه هنرمندان مستقل در آوریل سال ۱۸۷۴در پاریس به نمایش گذاشت. و سه سال بعد۱۸۷۷نیز با۱۶ اثر در نمایشگاه شرکت کرد. پس از آن نمایشگاه های مستقل دهه ی ۱۸۷۰فرصتی را برای هنرمندان با ذهنیت های مشابه فراهم آورد تا یکدیگر را ملاقات و در رابطه با کارهای خود صحبت و حتی مباحثه کنند.
ماری کسات(هنرمند) در رابطه با شخصیت سزان اینگونه می نویسد:"اولین باری که او را دیدم، سزان شبیه به قاتلانی بود با چشمانی وحشی، قرمز و از حدقه بیرون زده، با ریشی شدیدا نوک تیز و حرف زدن هیجانی که ظروف را به سر و صدا می انداخت." پس از شناخت بیشتر سزان، کسات می نویسد که او دارای "مهربان ترین و لطیف ترین طبیعت است".
سزان که دیگر به تکامل رسیده بود توانست با استفاده از ضرب قلم مو هایی کوچک و سبک به تدریج نقاشی را به وسیله ی تاش هایی مکرر شکل دهد. او پالت رنگی خود را با هدف ایجاد هارمونی رنگی انتخاب می کرد. وسواس و پرداختن بیش از اندازه ی او به موضوعاتی خاص بود؛ چنان که نزدیک به ۶۰ بار کوه سنت ویکتور در شرق اکس-آن را نقاشی کرد. این نقاشی ها کاملا گویای پیشرفت سزان به سمت هدف خود بودند».
انتهای پیام/