گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ هشت سال قبل در چنین روزی گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی و از مهمترین و اثرگذارترین نویسندگان جهان درگذشت.
گابریل خوزه گارسیا مارکز، زاده ی ۶مارس۱۹۲۷در دهکده ی آرکاتاکا درمنطقه ی سانتامارا در کلمبیا، رمان نویس ، نویسنده، روزنامه نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود.
او به عنوان نویسنده سبک ادبی رئالیسم جادویی در مجموعه ی آثارهای خود با پیوند دادن افسانه و تاریخ همه چیز را ممکن و باور پذیر کرد. و دلیل رویکرد به این سبک را چنین عنوان کرد: «شیوه نگارش من و لحنی که در آثارم به کار میبرم، همان شیوه و لحنیست که مادربزرگم برای گفتن قصههایش به کار میبُرد. او چیزهایی را تعریف میکرد که بسیار فراطبیعی و افسانهای بودند اما جوری این قصهها را تعریف میکرد که همه چیز واقعی به نظر میرسید و باورپذیر بود.»
وی با انتشار«صد سال تنهایی» (در سال ۱۹۶۷) ادبیات آمریکای لاتین را به دنیا معرفی کرد. و با همین رمانِ « صد سال تنهایی» که به ۲۵ زبان ترجمه و ۵۰ میلیون نسخه از آن به فروش رسید و رمان «عشق در سال های وبا» یکی از پرخوانندهترین و محبوبترین نویسندگان جهان شد. انتشار این رمان ها موجب شد آثار نویسندگانی مانند خولیو کورتاسار و ماریو بارگاس یوسا هم در جهان مطرح شوند.
مارکز بعد از اتمام رمان «صد سال تنهایی» چنان از نظر مادی مشکل داشت که به علت هزینه پُست مجبور شد این رمان را در دو پاکت جداگانه و با فاصله زمانی زیادی از هم برای ناشر بفرستد. و چاپ همین کتاب برای او شهرت و استقلال مادی به همراه داشت. « صد سال تنهایی» آنقدر تاثیر گذار بود که جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۸۲ با متن «شعبده باز کلام و بصیرت» به او تعلق گرفت.
مارکز در سال ۱۹۹۹ که به بیماری سرطان مبتلا شده بود، درمان شد و سلامت خود را به دست آورد اما بعد از مدتی دوباره این بیماری عود کرد، و او اینبار از پذیرش درمان خود داری کرد.
سرانجام در در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، در ۸۷ سالگی، در مکزیکوسیتی درگذشت و جسد وی فردای آن روز در مکزیکوسیتی سوزانده و بخشی از خاکستر جسد وی به زادگاهش کلمبیا منتقل شد.
گفتارهایی ماندگار از مارکز:
*__آه انسانها، از شما چه بسیار چیزها که آموختهام. من یاد گرفتهام که همه میخواهند درقله کوه زندگی کنند٬بی آنکه به خوشبختی آرمیده در کف دست خود نگاهی انداخته باشند.
*__خداوندا ٬اگر تکهای زندگی میداشتم ٬ نمیگذاشتم حتی یک روز از آن سپری شود بیآنکه به مردمانی که دوستشان دارم ٬نگویم که “عاشقتان هستم”
*__تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
*__تنهایی آدمها بزرگ است، خیلی بزرگ، شایدم به وسعت یک دریاست، اما برای پر کردنش یک لیوان محبت کافیست!
*__ خاطراتی هست که آدم هایش رفته اند این خاطرات غم انگیز است ولی آن خاطرات که آدم هایش حضور دارند اما شبیه گذشته نیستند بسیار دردناک تر است.
*__ بزرگ ترین موفقیت زندگی ام این بوده که با چشم های خودم ببینم که چه طور فراموشم می کنند.