در جهان امروز، جغرافیای سیاسی و اقتصادی به سرعت در حال تحول است و بازیگران اصلی در تلاشاند تا قواعد بازی را به نفع خود تغییر دهند. در این میان، ائتلاف غیررسمی چین، ایران، روسیه و کره شمالی، نمایی تازه از یک شبکه استراتژیک ضدنفوذ ارائه میدهد که بر بازتعریف مسیرهای تجاری، سرمایهگذاری و همکاریهای نظامی متمرکز است. این اتحاد، با عبور از مرزهای سنتی، به دنبال به چالش کشیدن هژمونی غرب و ایجاد بستری تازه برای نظام جهانی است.
اندیشکده «موسسه تحقیقات سیاست خارجی» مطلبی را به قلم «آنتونیا کولیباسانو» عضو ارشد برنامه اوراسیا این اندیشکده با عنوان «جنگ کریدورهای تجاری؛ افزایش رقابت بین ائتلاف چین، ایران و رسیه با غرب» منتشر کرده که بخش اول از ترجمه آن منتشر شده و بخش دوم و پایانی متن کامل این گزارش در ادامه آمده است:
توسعه کریدورهای تجاری جدید را می توان به عنوان یک گام استراتژیک در پیشبرد یک جنبش جهانی گستردهتر برای مقابله با سلطه غرب در نظر گرفت. این بحثها حول موضوعاتی مطرح میشود که خواستار مشارکت بیشتر جنبش عدم تعهد، نقش بیشتر برای همکاری جنوب-جنوب و بریکس هستند. اگرچه بریکس هنوز نتایج اقتصادی قابل توجهی ارائه نکرده، اما به طور مؤثری به عنوان یک آهنربای سیاسی عمل کرده و کشورهای مشتاق برای کشف مزایای اقتصادی بالقوه، فراتر از نشستهای سیاسی جذب این گروه شدهاند.
توسعه کریدورهای تجاری جدید را می توان به عنوان یک گام استراتژیک در پیشبرد یک جنبش جهانی گستردهتر برای مقابله با سلطه غرب در نظر گرفت.
ترکیه، به ویژه، از سال ۲۰۱۸ در اقدامی که هدف آن نشان دادن قدرت منطقهای رو به رشد این کشور همراه با رویکرد سیاست خارجی چند بعدی آن بود برای پیوستن به بریکس علاقه نشان داده است. اخیراً، در سپتامبر ۲۰۲۴، گزارشهایی مبنی بر درخواست رسمی ترکیه برای پیوستن به بریکس منتشر شد و مقامات روسی این درخواست را تأیید کردند. با این حال، مقامات ترکیه دچار ابهام هستند و اعلام کردهاند که این روند بدون تایید درخواست رسمی ادامه دارد و از نوامبر ۲۰۲۴، وضعیت عضویت ترکیه نامشخص است. عدم تعهد ترکیه به غرب در تحریم روسیه و قرار دادن خود به عنوان مذاکره کننده کلیدی بین روسیه و غرب در مورد اوکراین، اتحاد این کشور با غرب را به چالش کشیده است، حتی اگر این کشور عضو ناتو باشد.
در عین حال، ترکیه و چین با توسعه تجارت، سرمایه گذاری دوجانبه و دیدارهای سطح بالا در سالهای اخیر بیشتر به هم نزدیک شده اند. علاوه بر این، کنسرسیوم چینی متشکل از شرکت «کشتیرانی اقیانوس آرام چین»، هلدینگ «بازرگانان چین اینترنشنال»، و «سی آی سی کپیتال» ۶۵ درصد از سهام بندر «کومپورت» ترکیه را در سال ۲۰۱۵ به دست آورد که مهمترین سرمایه گذاری چین در یک بندر دریای سیاه ترکیه است که در آن زمان بخشی از ابتکار کمربند و جاده و اکنون عملا بخشی از کریدور میانی است.
اقدام متعادل کننده استراتژیک ترکیه بین روسیه، چین و غرب، همراه با موقعیت آن در امتداد مسیرهای تجاری حیاتی شرق-غرب، پیامدهای مهمی برای کریدورهای جایگزین دارد. نقش ترکیه میتواند ظرفیت این مسیرها را برای تسهیل جریانهای تجاری غیرغربی، در راستای اهداف گستردهتر ائتلاف چین، ایران، روسیه و کره شمالی، تقویت کند. با توجه به روابط پیچیده ترکیه با ایالات متحده، آنکارا از مدت ها قبل از روابط خود با روسیه و اکنون روابط رو به گسترش خود با چین برای تقویت نفوذ استراتژیک خود با واشنگتن استفاده کرده است. ترکیه با مشاهده دور شدن آمریکا از اوراسیا و خاورمیانه که آنکارا آن را تضعیف حضور آمریکا در منطقه میداند، این فرصت را پیش روی خود میبیند تا از روابط خود با چین و روسیه نه تنها برای منافع اقتصادی بلکه برای اطمینان از همسویی خود با قوی ترینقدرتهای نوظهور منطقه استفاده کند.
توسعه کریدور میانی ب، مسیری که از طریق دریای سیاه به اروپا می رسد می تواند نقش اساسی در باز نگه داشتن قفقاز جنوبی برای رشد مورد حمایت غرب، حتی در بحبوحه تعامل آن با روسیه و چین، ایفا کند. این پتانسیل بر دو عامل استوار است. اولاً، تا زمانی که آسیای مرکزی، به ویژه قزاقستان، پذیرای همکاری با غرب در پروژههای زیربنایی باشد، قفقاز جنوبی از این فضای باز بهره خواهد برد. دوم، گسترش کریدور میانی ب با خط مهار غربی که از دریای بالتیک تا دریای سیاه و آدریاتیک را در بر میگیرد، همسو میشود. این ابتکار که به عنوان ابتکار سه دریا نیز شناخته میشود، با هدف ارتقای زیرساخت ها برای اهداف اقتصادی و نظامی است و از زمان شروع جنگ در اوکراین اهمیت فزایندهای پیدا کرده است.
اتحاد چین، ایران، روسیه و کره شمالی نه تنها قلمرو، بلکه نفوذ قوی تری بر تعریف کریدورهای تجاری «آزاد و باز» به دست خواهد آورد که نتایجی با عواقب بالقوه برای تجارت دریایی نه تنها در منطقه بلکه در سراسر جهان خواهد داشت.
این تمرکز استراتژیک در حال حاضر سرمایهگذاری قابلتوجهی در تأسیسات بندری کلیدی مانند «گدانسک» و «کنستانتا»، همراه با توسعه یک خط راهآهن بین آنها را ایجاد کرده است. با نگاهی به آینده، این تلاشها ممکن است از تبدیل «دانوب» به یک کریدور تجاری با پتانسیل دوگانه برای لجستیک نظامی حمایت کند. همزمان، «ویا کارپاثیا»، یک شبکه بزرگراهی فراملی که دریای بالتیک را به دریای اژه و دریای سیاه وصل میکند تا حملونقل شمال به جنوب و تجارت منطقهای را تقویت کند، اولویت بالایی برای طرح سه دریا باقی مانده است. در حالی که بسیاری از پروژهها بودجه اتحادیه اروپا را دریافت میکنند، سرمایهگذاری خصوصی قابل توجهی را نیز جذب میکنند و نشان میدهد که بازگشت سرمایهگذاری در این پروژه بالاتر از سایر پروژههای زیربنایی معمول است. موفقیت در این نگاه متکی بر غرب، به ویژه دولت ایالات متحده برای مقابله با چالش ناشی از اتحاد غیررسمی چین، ایران، روسیه، و حمایت شمالی، و چشمانداز آن به تدوین استراتژیهای متقابل است. اما هه این موضوع بستگی به این دارد که آیا دریای سیاه یک منطقه دریایی باز میتواند باقی بماند یا خیر. اگر جنگ اوکراین در ماههای آینده تشدید شود و روسیه بخشهای بیشتری از خط ساحلی اوکراین را در اختیار بگیرد، اوضاع کاملاً متفاوت از سناریویی است که روسیه مجبور به عقبنشینی میشود و اجازه دهد اوکراین منطقه اقتصادی انحصاری خود را بازبس گیرد. در مورد اول، اتحاد چین، ایران، روسیه و کره شمالی نه تنها قلمرو، بلکه نفوذ قوی تری بر تعریف کریدورهای تجاری «آزاد و باز» به دست خواهد آورد که نتایجی با عواقب بالقوه برای تجارت دریایی نه تنها در منطقه بلکه در سراسر جهان خواهد داشت.