گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ رمان ایتالیایی با عنوان اصلی الطلیانی، نوشتهٔ دکتر شکری المبخوت، برندهٔ بوکر عربی ۲۰۱۵ با ترجمهٔ دکتر مریم نفیسیراد به همت انتشارات آده در شهریور ۱۴۰۳ منتشر شد.
در این رمان، نویسنده در مقام یک روزنامه نگار و مبارزی آرمانگرا به روایت داستانِ انقلاب تونس و بهار عربی میپردازد. رمان ایتالیایی رمانی چندلایه است که در ظاهر به روایت زندگی پر از چالش جوانان پرداخته اما در لایههای زیرین خود، به مفاهیم عمیقی مثل عشق، خیانت، آرمانگرایی، سرخوردگی، فساد، و مبارزه برای آزادی میپردازد.
شکری المبخوت که خود رییس دانشگاه منوبه است و سال ها برای رپزنامههای مختلف قلمفرسایی کرده با نگاهی منتقدانه،به بررسی تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی برزندگی افراد و جامعه میپردازد وسوالاتی مهم را در مورد ماهیت قدرت، آزادی، و عدالت مطرح میکند.
این رمان اثری ارزشمند و خواندنی است که بدونِ اغراق، تصویری واقعگرایانه و در عین حال شاعرانه از تحولات سیاسی و اجتماعی تونس و تأثیر آن بر زندگی افراد و جامعه ارائه میدهد. شخصیتپردازی قوی، نثر زیبا، و درون مایههای عمیق، از نقاط قوت این رمان هستند.
برشی از رمان: دو روز قبل از انتشار ضمیمه، نامهای از طرف مدیریت دانشگاه به صندوق پستی زینه در اداره ی پست بابمناره رسید و به او اطلاع داده شدکه قرار است دفاع از پایاننامهاش چهارشنبه شانزده سپتامبر در تالار صلاح قرمادی برگزار شود. زینه اولش میخواست از خوشحالی پرواز کند.
اما بهسرعت در استرس همیشگی خود فرورفت. نوشتن دو یا سه صفحه برای معرفی تحقیقاتش به کمیته، همانطور که استادراهنما درخواست کرده بود، تبدیل به بحرانی شد که نیاز به اعصاب آهنین عبدالناصر داشت.
هر روز یک پیشنویس جدید به ایتالیایی نشان میداد تا نظرش را بداند. در ابتدا میگفت از چیزی که شنیده خوشش آمده و بعد چون زینه اصرار داشت که نقدش کند، شروع به نقد همهچیز میکرد. حتی با آنچه زینه میخواست بشنود شوخی میکرد، اما زینه فقط مضطربتر میشد.
هربار که ایتالیایی به شنیدن ارائهی شفاهی آخرین پیشنویس زینه مینشست، به نزاع ختم میشد.ایتالیایی از او خواست که شخص دیگری را برای شنیدن پیدا کند. زینه عصبانی شد و گفت که او هرگز کمکش نکرده است، هرگز. ایتالیایی کارهایی که برایش کرده بود به او یادآوری کرد و گفت که اضطرابش بیشازحد است.
سرانجام در روز دوشنبه، دو روز قبل از دفاع، از نجلا دعوت کرد برای گوش دادن به ارائه بیاید. از عبدالناصر هم
خواست که مطمئن شود در آن روز سرنوشتساز زود به خانه میآید.
انتهای پیام/