به گزارش یکتاپرس حکایت طرح سراسری آبلهکوبی به فرمان «امیرکبیر» برای ریشهکن کردن آبله میان کودکان، حواشی جالبی داشت.
جامعه ایرانی در دوره قاجار از لحاظ بهداشتی وضعیت چندان مطلوبی نداشت و مردم اغلب با بیماریهای فراوانی مانند کچلی، سرخک، آبله، طاعون، وبا و... و. دستوپنجه نرم میکردند. بیماریهایی که اغلب کودکان به آن مبتلا میشدند و با عوارض آن در بزرگسالی زندگی میکردند؛ عوارضی مانند نابینایی، ناشنوایی و آبلهرویی که همگی آنها عواقب اجتماعی داشت و باعث اضافه شدن باری بر دوش جامعه میشد. در میان این بیماریها آبله بیشتر در میان کودکان رایج بود و تبعات آن تا بزرگسالی آنها را همراهی میکرد. در دوران قاجار وضعیت بهداشت چندان مناسب نبود و صابون تنها ماده شوینده بود. ویلم فلور در کتاب «سلامت مردم در ایران قاجار» نوشته است : «تا سال ۱۳۰۰ شمسی فقط ۳ مغازه در محلههای عودلاجان، سنگلج و حسنآباد صابون میفروختند. استفاده از مواد شوینده در میان گروههای مختلف مردم چندان فراگیر نبوده و بیشتر در دسترس طبقات فرادست جامعه بوده است. »
عناد جامعه پزشکی قاجار
اما چرا مردم در مقابل آبلهکوبی، با وجود تبعات ناگوار بیماری آبله، مقاومت به خرج میدادند و به مرگ عزیزان راضی میشدند، ماجراهای جالبی دارد. نخستین گروه مخالفان آبلهکوبی عطارها بودند. سالهای زیادی بود بهواسطه این بیماری و درمانهای سنتی، کسبوکار عطاران رونق داشت و با اجرای آبلهکوبی تصور میکردند کارشان از سکه میافتد. «مادام کارلا سرنا» جهانگرد ایتالیایی، که در دوره ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده بود، در سفرنامهاش با عنوان «آدمها و آیینها در ایران» به این موضوع اشاره میکند و میگوید که در ایران حکیمها هم آبلهکوبی مخالفت میکنند.
دعانویسها، رمالها و فالگیرها از دیگر مخالفان آبلهکوبی بودند که در میان مردم شایعه میکردند اگر آبله بکوبید، اجنه به بدنتان وارد میشود. اما بخش جالبتر این مخالفتها مذموم شمردن تلقیح ماده حیوانی به بدن انسان بود. در کتاب حاجی بابای اصفهانی آمده که حکیم ایرانی به جیمز موریه میگوید: «با غدهای که از جگر گاو میگیرند آبله میکوبند. حاجی میدانی؛ آبلهکوبی یعنی پیوند. هیچ آدم با گاو پیوند میشود!؟ »
جادوی ارواح خبیثه
بیاعتمادی به پزشکان اروپایی یکی از دلایل مقاومت مردم در برابر طرح آبلهکوبی بوده است، چرا که در ایران از ابتدای کار کسی به آبلهکوبی آشنا نبود و امیرکبیر ابتدا از طریق علم و اطلاعات پزشکان اروپایی اقدام به آبلهکوبی مردم میکند. مادام کارلا سرنا در سفرنامه خود مینویسد : «ایرانیان پزشکان فرنگی را ارواح خبیثه تصور میکنند، چرا که فکر میکنند آنها جادو میکنند. »
بیمهارتی آبلهکوبها در انجام کار هم از دیگر دلایل مخالفت مردم با این طرح بود. آبلهکوبها کودکان را تلقیح میکردند، ولی بعد از مدتی کودکان دوباره آبله میگرفتند و مردم به این نتیجه میرسیدند که این ماجرا هیچ تاثیری ندارد. البته ناآگاهی مردم از علم پزشکی از عمده دلایل مخالفت با شرکت در طرح آبلهکوبی بود.