زوج داروساز داوطلب تزریق واکسن ایرانی | یکتاپرس
«شده بودیم تازه عروس و داماد جمع داوطلبان و توجه و لطف همه دوستان به ما بود. وقتی همسرم زودتر از من روی صندلی تزریق واکسن نشست، دوست مستندسازی که حاشیه و متن ماجرای واکسیناسیون داوطلبان را با دوربینش ثبت می‌کرد، پرسید: نگران نیستی؟ در جواب گفتم: نه
کد خبر: ۲۲۳۹۰
۱۰:۴۵ - ۱۰ فروردين ۱۴۰۰

زوج داروساز داوطلب تزریق واکسن ایرانی

به گزارش گروه اجتماعی یکتاپرس، همین‌که در اولین سال زندگی مشترکت تصمیم بگیری به نمایندگی از 85 میلیون نفر، خط شکن اعتمادسازی برای واکسن ایرانی کرونا شوی، یعنی دنبال معنای دیگری از زندگی هستی که فراتر از حساب و کتاب‌های معمول است. همین‌که در اولین سال‌های فارغ‌التحصیلی‌ات در یکی از بهترین رشته‌های دانشگاهی، تمام نقشه‌هایت برای آینده درخشان علمی را کنار بگذاری و اولویتت این شود که در نقش حلقه تکمیل‌کننده تحقیقات دانشمندان ایرانی ظاهر شوی، یعنی شاگرد خوبی در کلاس خدمت به وطن بوده‌ای. و همه اینها، توصیف زوج جوان داروسازی است که با داوطلب شدن برای فاز اول مطالعات بالینی اولین واکسن ایرانی کرونا، نامشان را برای همیشه در کتاب قهرمانان ایران ثبت کردند.

بعد از پایان موفقیت‌آمیز فاز اول مطالعات بالینی واکسن کووایران برکت و شروع فاز دوم و سوم این مطالعات، به سراغ دکتر «فاطمه انصاری»، 26 ساله و دکتر «سید محمد نظری»، 27 ساله، دو کارشناس بخش تحقیقات شرکت داروسازی در شهر اصفهان رفتیم تا برایمان از ماه عسل خاص و به‌یادماندنی‌شان در جمع 56 نفری داوطلبان فاز اول این واکسن بگویند.

*بدون شک شما از خاص‌ترین چهره‌های حاضر در جمع 56 نفری داوطلبان خط شکن اولین واکسن ایرانی کرونا بودید؛ زوج جوان داروسازی که به عبارتی نماینده خانواده بهداشت و درمان کشور در این گروه داوطلبی به حساب می‌آمدند. برای شروع این گفت‌وگو خوب است برگردیم به آن نقطه اولیه و برایمان از لحظه‌ای بگویید که جرقه پیشقدم شدن برای این کار بزرگ در ذهنتان زده شد.

دکتر فاطمه انصاری: همه‌چیز از پیام یکی از دوستان هم‌دانشگاهی در فضای مجازی شروع شد که گفته بود: «واکسن کووایران برکت وارد فاز مطالعات بالینی شده. افرادی که تمایل دارند داوطلب فاز اول این مطالعات شوند، باخبر باشند که ثبت‌نام شروع شده.» همان موقع با همسرم تماس گرفتم تا موضوع را مطرح کنم. مکالمه خیلی خوبی بود. هر دو خوشحال بودیم چنین حرکتی در کشورمان شروع شده و در آستانه تولید واکسن کرونا هستیم. نظر همسرم هم کاملاً مثبت بود و وقتی گفتم می‌خواهم داوطلب تزریق واکسن ایرانی شوم، نه‌تنها مخالفت نکرد بلکه خودش هم برای این کار اعلام آمادگی کرد و گفت: «خیلی بهتر است که در کنار هم این اتفاق را تجربه کنیم.» به‌این‌ترتیب هر دو ثبت‌نام کردیم.

می‌خواستیم برای واکسن ایرانی، اعتمادسازی کنیم

*به همین سادگی؟! مگر می‌شود یک زوج جوان اینطور بی‌مقدمه تصمیم بگیرند همزمان برای مشارکت در یک موضوع ناشناخته پیشقدم شوند؟

دکتر انصاری: ما دلایل زیادی برای این کار داشتیم. من و همسرم هر دو داروساز هستیم و در شرکت داروسازی در قسمت تحقیقات و فرمولاسیون فعالیت می‌کنیم. خود من، مسئول مطالعات بالینی داروهای جدید هستم. بنابراین خیلی برایمان جذاب بود که می‌دیدیم دانشمندان کشورمان اقدام به تولید واکسنی کرده‌اند که چشم تمام دنیا به آن است. علاوه‌براین احساس وظیفه می‌کردیم به سهم خودمان قدمی برداریم که این واکسن هرچه زودتر مراحل مطالعاتی را طی کند و به تولید انبوه برسد تا همه هموطنان‌مان بتوانند در برابر ویروس کرونا واکسینه شوند. همه اینها را بگذارید کنار این نکته که وقتی افرادی از دل خود جامعه بهداشت و درمان کشور برای تزریق واکسن جدید ایرانی داوطلب شوند، می‌تواند در اعتمادسازی عمومی نسبت به این واکسن بسیار مؤثر باشد.

2 دقیقه‌ای تصمیم گرفتیم داوطلب شویم!

*آقای دکتر! ماجرا برای شما چطور رقم خورد؟ از اینکه همسرتان تلفنی گفت می‌خواهد داوطلب تزریق واکسنی شود که تازه وارد مطالعات بالینی شده، شوکه نشدید؟

دکتر سید محمد نظری: نه. اصلاً. راستش را بخواهید، من هم از وقتی خبر موفقیت دانشمندان ایرانی در تولید واکسن کرونا را شنیده‌بودم، دوست داشتم داوطلب تزریقش شوم اما این پیشنهاد را با همسرم مطرح نکرده‌بودم. این موضوع برای ما، عجیب نیست. ما به واسطه رشته تحصیلی و زمینه فعالیت‌مان، دائماً در حال مطالعه و رصد تولیدات جدید در حوزه دارو و واکسن هستیم. در ماجرای کرونا هم مدام اطلاعات مربوط به واکسن‌های تولید کشورهای دیگر را بررسی می‌کردیم تا ببینیم هرکدام در چه وضعیتی هستند، از چه ویروسی استفاده کرده‌اند (ویروس ضعیف‌شده یا کشته‌شده)، چه عوارضی داشته‌اند و...

وقتی اطلاعات اولیه درباره واکسن کرونای ایرانی منتشر شد، دیدیم شرایط قابل قبولی دارد. بنابراین دیگر مانعی برای داوطلب شدن وجود نداشت. به همین دلیل مکالمه من و همسرم و همفکری تا تصمیم‌گیری‌مان برای داوطلب شدن، 2 دقیقه بیشتر طول نکشید! در این میان، فقط یک نگرانی داشتیم؛ اینکه واکنش مدیریت شرکت داروسازی محل کارمان نسبت به این موضوع چه خواهد بود. به هر صورت ما نسبت به شرکت تعهد داشتیم و اگر در فهرست نهایی قرار می‌گرفتیم، حداقل باید یک ماه از فضای کار دور می‌شدیم و این موضوع ساده‌ای نبود.

دکتر «فاطمه انصاری» و دکتر «سید محمد نظری» در حاشیه سمینار داروسازان Iran pharma سال2019

*و مدیریت شرکت چه واکنشی نشان داد؟

دکتر فاطمه انصاری: قرار شد من با مدیرعامل شرکت صحبت کنم. با ترس و لرز و نگرانی به دفترشان مراجعه کردم و گفتم: ما قصد داریم برای مطالعات بالینی اولین واکسن ایرانی کرونا داوطلب شویم. تمام جملاتم را از قبل آماده کرده‌بودم که هرطور شده ایشان را راضی کنم. حتی می‌خواستم درخواست مرخصی بدون حقوق کنم اما رفتار ایشان همه بافته‌های ذهنی مرا به هم ریخت. آقای دکتر اخوان که خودشان داروساز هستند، از تصمیم ما استقبال کردند و گفتند: «شما در این زمینه کاملاً مورد حمایت ما هستید. بالاخره یک نفر باید از این فداکاری‌های فرزندان کشور حمایت کند. بنابراین نگران شرایط کاری‌تان نباشید.»

خلاصه آقای دکتر طوری خیال ما را راحت کردند که انگیزه‌مان برای مشارکت در مطالعات بالینی واکسن کووایران برکت، هزار برابر شد. به نظرم ایشان هم با این حمایت، سهمشان را در پیشبرد طرح واکسن ایرانی کرونا ادا کردند. البته شرکت داروسازی ما قبل از آن هم با تدبیر آقای دکتر، در مقطع حساس ابتدای شیوع کرونا وسط میدان آمده و کمک حال مردم شده‌بود.

دوران کرونا و خدمت‌هایی که کمتر دیده شد...

*مشتاقیم بدانیم شرکت شما چه خدمتی در دوران کرونا به مردم ارائه کرد؟

دکتر انصاری: در اسفندماه سال گذشته که موضوع ضدعفونی دائمی دست‌ها و سطوح برای جلوگیری از ابتلا به کرونا مطرح شد و حجم تقاضا در این زمینه یک‌دفعه بالا رفت، به‌طور طبیعی در کشور با کمبود مواد ضدعفونی‌کننده مواجه شدیم. کارخانه‌های داروسازی با توجه به ماهیت کارشان، همیشه به میزان زیادی الکل دپو دارند. در چنین شرایطی، دکتر اخوان که همیشه دغدغه کشورش را دارد، گفتند: «می‌توانیم بخشی از الکل ذخیره‌مان را برای تولید مواد ضدعفونی‌کننده به کار بگیریم تا حداقل نیاز مردم شهر خودمان (اصفهان) را در این شرایط برطرف کنیم.»

از همان موقع، کار ما 2 شیفته شد و از 8 صبح تا 9 و 10 شب سر کار بودیم. الکل موجود در شرکت ظرف 3، 4 روز فرموله و تبدیل به الکل موردنیاز مردم شد و در سطح گسترده در شهر توزیع شد. آقای دکتر به این هم اکتفا نکردند و شخصاً با سرکشی به داروخانه‌های شهر، بررسی می‌کردند آیا مواد ضدعفونی‌کننده به همه نقاط شهر رسیده یا نه و خودشان به مشکلات توزیع رسیدگی می‌کردند.

دکتر انصاری در جشن «روپوش» در دانشگاه شهید بهشتی(جشن روپوش، جشنی در رشته داروسازی است که با دادن روپوش به دانشجویان و آموزش رفتار و اخلاق حرفه ای، اجازه رسمی برای حضور در داروخانه به آنها داده می شود)

اگر هیچ‌کس زمان جنگ داوطلب نمی‌شد، می‌دانی چه بلایی سر ایران می‌آمد؟

*برگردیم به ماجرای داوطلبی. فکر می‌کنم بعد از گذر از خوان محل کار، یک گردنه سخت‌تر پیش رو داشتید و آن، جلب رضایت خانواده‌ها بود. درست است؟

دکتر انصاری: بله. پدر و مادر من هم وقتی خبر داوطلبی‌مان را شنیدند، به‌طور طبیعی نگران شدند که نکند خدای نکرده این واکسن عوارض داشته‌باشد و دچار مشکل شویم. اما با آنها صحبت و خیالشان را راحت کردیم که واکسن تولید دانشمندان ایرانی، استاندارد بالایی دارد و جای هیچ نگرانی نیست. اما صرفنظر از این موضوع، به مادرم گفتم: حتی اگر درباره این واکسن درصد پایینی از خطر هم وجود داشته‌باشد، بالاخره عده‌ای باید برایش داوطلب شوند تا شرایط برای سلامتی و نجات دیگران فراهم شود. زمان جنگ را مگر یادتان نیست؟ اگر آن زمان گروهی از جوانان داوطلب نمی‌شدند و در مقابل دشمن نمی‌ایستادند، نمی‌توانستیم از خودمان دفاع کنیم و پیروز شویم.

من تلخی زهر کرونا را با تمام وجود چشیده‌ام

می‌دانید، ما استرس دائمی برای سلامت عزیزان را از ابتدای کرونا با تمام وجود حس کردیم. پدربزرگم، مادرم و پدر همسرم به شدت بیمار بودند و ما مدام نگران سیستم ایمنی ضعیف بدن آنها در مقابل این ویروس بودیم. عاقبت هم پدربزرگم را که عزیزترین فرد زندگی‌ام بعد از پدر و مادرم بود، در اثر ابتلا به کرونا از دست دادیم. بنابراین با تمام وجود درک می‌کنم ابتلای یکی از اعضای خانواده به کرونا و خدای نکرده فوت او به این دلیل، چقدر سنگین است و چطور می‌تواند زندگی باقی اعضای خانواده را مختل کند. با فوت پدربزرگم، نگرانی ما برای مادرم و پدر همسرم بیشتر شد. و نه فقط برای آنها که برای جانبازان، بیماران ریوی و تمام بیمارانی که روز و شب خودشان و خانواده‌شان با استرس این ویروس سر می‌شود، نگران بودیم و هستیم. بنابراین دلمان می‌خواست کاری کنیم واکسن ایرانی کرونا زودتر به ثمر برسد و در اختیار همه مردم قرار بگیرد تا تمام جامعه ایران در برابر این ویروس ایمن شوند. مادرم را هم با همین صحبت‌ها راضی کردم.

ما همان «بچه‌های مردم» هستیم!

دکتر نظری: به‌طور طبیعی، همه خانواده‌ها در مواقع خطر دلشان می‌خواهد دیگران وسط میدان بروند و بچه‌های خودشان در امنیت و آرامش باشند. خانواده‌های ما هم در ماجرای واکسن کرونا، از سر نگرانی و دلسوزی می‌گفتند: بگذارید اول دیگران - بچه‌های مردم - داوطلب شوند و واکسن بزنند، بعد شما تزریق کنید. در جوابشان گفتیم: پدر و مادر آن بچه‌ها هم همین را به آنها می‌گویند. ما همان «بچه‌های مردم» هستیم که باید برویم خط را بشکنیم و به خاطر دیگران داوطلب شویم. اتفاقاً ما باید برای تزریق واکسن پیشقدم شویم که می‌دانیم قرار نیست هیچ اتفاق بدی بیفتد.

در بهترین بودن دانشمندان ایرانی تردید نکنید

*وقتی از استاندارد بالای واکسن تولیدی دانشمندان ایرانی می‌گفتید، هدفتان فقط آرامش دادن به پدر و مادرتان بود یا واقعاً به این موضوع باور داشتید؟

دکتر انصاری: این باور قلبی و اعتقاد علمی و تخصصی ماست. دانشمندان ایرانی واقعاً فوق‌العاده و جزو بهترین‌های دنیا هستند. ما دانشمندان طراز اولی داریم که اگر مشکل کمبود امکانات سد راهشان نشود، حرف اول را در دنیا می‌زنند. در همین دوران کرونا و در جریان تولید داروی «فاویپیراویر»، گوشه‌ای از دانش و تخصص آنها برای همه اثبات شد. وقتی یکی از پزشکان فوق تخصص ریه در ایران اعلام کرد در درمان بیماران مبتلا به کرونا از به‌کارگیری داروی فاویپیراویر نتیجه مثبت گرفته، بعد از بررسی موضوع، تولید این دارو در دستور کار محققان کشور قرار گرفت.

تا آن موقع فقط یک کشور برای تولید ماده اولیه این دارو اقدام کرده‌بود. اما یکی از اساتید خود ما در دانشگاه شهید بهشتی شروع به کار روی این پروژه کرد و با اینکه در شرایط عادی، فرایند سنتز یا تولید ماده اولیه یک دارو حداقل 2 تا 3 سال زمان می‌برد، ایشان موفق شد ظرف 15 تا 21 روز ماده اولیه داروی فاویپیراویر را تولید کند. در مرحله بعد هم، یکی دیگر از اساتید موفق شد در مدت 2 هفته آن ماده اولیه را تبدیل به قرص فاویپیراویر کند. بعد از موفقیت‌آمیز بودن مطالعات بالینی، داروی فاویپیراویر تولید ایران در چرخه درمان بیماران مبتلا به کرونا به کار گرفته شد. بنابراین ما وقتی داوطلب تزریق واکسن ایرانی شدیم، اصلاً نگران این نبودیم که نتوانسته باشیم این واکسن را فرموله کنیم چون به کار دانشمندان کشورمان باور داشتیم. تنها دغدغه ما این بود که آیا توانایی تولید انبوه این واکسن را داریم و می‌توانیم به‌زودی شاهد واکسیناسیون همه مردم ایران باشیم؟

زوج داروساز در کنار دکتر «حسینی»، از مسئولان ارشد پروژه واکسن کووایران برکت

*خب بالاخره از میان بیش از 60 هزار داوطلب، شما در فهرست نهایی 56 نفری داوطلبان فاز اول قرار گرفتید. وقتی از این موضوع باخبر شدید، چه احساسی داشتید؟

دکتر انصاری: ما خیلی برای این کار اشتیاق داشتیم. قبل از انجام آزمایشات، به شوخی به همسرم می‌گفتم: اگه در آزمایشات من مشکلی وجود داشت و نتونستم واکسن تزریق کنم، تو هم نرو. اما اگه آزمایشات تو مشکل پیدا کرد، من حتماً واکسن تزریق می‌کنم.

دکتر نظری: من هم همین را به همسرم می‌گفتم (با خنده). اما اصل ماجرا این بود که دوست داشتیم هر دو واکسن را تزریق کنیم. به همین خاطر وقتی تماس گرفتند و گفتند در فهرست اولیه قرار گرفته‌ایم و باید برای انجام آزمایشات از اصفهان به تهران برویم، خیلی خوشحال شدیم. آنطور که از طرف تیم تحقیقاتی و اجرایی گفته‌بودند قصد داشتند ما را جزو نفرات اول قرار دهند و بعد از انجام تزریق، به‌عنوان زوج داروساز داوطلب واکسن ایرانی، مصاحبه‌ای هم با ما انجام دهند و در رسانه‌ها پخش کنند اما هرچه منتظر شدیم، دیگر تماس نگرفتند!

نگران شده‌بودیم که نکند مشکلی پیش آمده باشد و ما را کنار گذاشته باشند. اینطور بود که خودمان شروع به پیگیری کردیم. دیگر کارمان شده بود که هر روز 8 صبح با شماره‌ای که داشتیم، تماس می‌گرفتیم و می‌پرسیدیم: چرا با ما تماس نمی‌گیرید؟ نکند قرار نیست در فهرست داوطلبان نهایی قرار بگیریم؟ نکند... اما تمام دغدغه تیم اجرایی، بعد مسافت محل زندگی ما (اصفهان) تا تهران و معطلی چند روزه احتمالی‌مان از زمان انجام آزمایشات تا رسیدن نوبت تزریق واکسن بود. وقتی خیالشان را راحت کردیم که منزل پدر من در تهران است، گفتند همین فردا برای انجام آزمایشات به تهران بیایید.

وقتی مردم در حمایت از دانشمندان ایرانی سنگ تمام می‌گذارند

*واقعاً دلیل اینهمه اشتیاق و اصرار شما چه بود؟ راستش را بخواهید در چند ماه اخیر، نظرات منفی و به‌اصطلاح آیه یأس خواندن نسبت به واکسن ایرانی کم نبوده که برخی از درون جامعه پزشکی هم با این موج همراه شدند. این نگاه مثبت و امیدوار شما درباره واکسن ایرانی از کجا نشأت می‌گیرد؟

دکتر انصاری: همان‌طور که اشاره کردم، من در شرکت داروسازی، مسئول مطالعات بالینی داروهای جدید هستم و با سختی‌های این فرایند کاملاً آشنایی دارم. همین حالا ما برای مطالعه بالینی یک کرم خیلی ساده که در نهایت ممکن است عوارض موضعی خفیفی داشته‌باشد، 6 ماه است درگیر جذب داوطلب هستیم؛ افرادی که رضایت بدهند کرمی که نمی‌شناسند، روی پوستشان آزمایش شود. با اینکه این افراد در کل دوره آزمایش، بیمه هستند و در آخر مطالعه، مزد و پاداش مشارکت در این کار را دریافت می‌کنند، باز هم پیدا کردن داوطلب کار آسانی نیست.

بنابراین ما بزرگی و سنگینی مطالعات بالینی اولین واکسن ایرانی کرونا را کاملاً درک می‌کردیم و به همین دلیل دلمان می‌خواست در این کار بزرگ مشارکت کنیم تا مطالعات بالینی زودتر انجام شود و واکسن ایرانی به مرحله تولید انبوه برسد و واکسیناسیون عمومی در ایران شروع شود. وقتی به تهران آمدیم و شنیدیم بیش از 60 هزار نفر از طریق تماس با سامانه 4030 برای تزریق واکسن کووایران برکت داوطلب شده‌اند، واقعاً خوشحال شدیم که در جامعه ایران چنین اعتمادی به کار دانشمندان و محققان داخلی وجود دارد. وجود همین داوطلبان نشان می‌دهد برخلاف افرادی که تا صحبت کارهای بزرگ مثل تولید همین واکسن به میان می‌آید، فوری می‌گویند: «ما که تکنولوژی و امکاناتش را نداریم، ما که نمی‌توانیم، ایران کجا و واکسن کرونا کجا؟...»، عده زیادی هم هستند که کاملاً به دانش و تخصص دانشمندان کشور اعتقاد و اعتماد دارند.

مژده قرآن دلم را قرص کرده‌بود

*و بالاخره روز موعود رسید و انتظار شما برای تزریق واکسن تمام شد. آن لحظه که واکسن ایرانی کرونا به شما تزریق می‌شد، چه احساسی داشتید؟ به چه چیزی فکر می‌کردید؟

دکتر انصاری: من آنقدر ذوق داشتم که تیم اجرایی وقتی گفتند: «اول کدام‌تان تزریق را انجام می‌دهید؟» فوری دویدم و روی صندلی نشستم تا من اولین نفر باشم. در لحظه‌ای که واکسن به من تزریق می‌شد، به روزی فکر می‌کردم که این واکسن تولید انبوه شده و همه مردم ایران با تزریقش در برابر ویروس کرونا ایمن می‌شوند و با این فکر، تمام وجودم پر از هیجان و شوق بود. واقعاً هیچ نگرانی و استرسی نداشتم. می‌دانید، وقتی داوطلب شدم، برای آرامش درونی‌ام استخاره گرفتم. مضمون آیه‌ای که در جواب استخاره آمد، این بود که: «این مسیر، مسیری روشن و بسیار خوب است.»

همین برای دلگرم شدن من کافی بود. بعد از آن هر فراز و نشیبی که در جریان داوطلبی‌مان پیش آمد، مدام به خودم یادآوری می‌کردم و اطمینان می‌دادم که در هر صورت، مسیری که در آن قرار گرفته‌ایم، مسیر روشنی است. بنابراین مشارکت در مطالعات بالینی واکسن ایرانی کرونا بیش از هر چیز برای من مایه افتخار بود. خوشحال بودم از این طریق توانسته‌ام خدمتی به کشور و مردمم انجام دهم. این واقعاً تجربه خوبی است که انسان احساس کند بالاخره یک جا توانسته مهره سازنده‌ای باشد و به حرکت رو به جلوی کشورش کمک کند.

*آقای دکتر! شرایط برای شما کمی متفاوت بود. شما شاهد تزریق واکسن ناشناخته به همسرتان بودید. برای ایشان نگران نبودید؟

دکتر نظری: اتفاقاً دوست مستندسازی که حاشیه و متن تزریق واکسن داوطلبان را با دوربینش ثبت می‌کرد هم انتظار داشت خیلی نگران باشم. در آن لحظه از حس و حالم که پرسید، گفتم: واقعاً استرس ندارم چون هم می‌دانم دانشمندان‌مان چه کرده‌اند و چه واکسنی تولید کرده‌اند و هم از عوارض احتمالی چنین واکسنی که از ویروس کشته‌شده تولید شده، باخبرم که نهایتاً ممکن است درد و خارش در محل تزریق و تب خفیف و بی‌حالی باشد. بنابراین دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. علاوه‌براین، خطر احتمالی پیش‌بینی‌نشده‌ای هم اگر وجود داشت، ما آگاهانه برایش داوطلب شده‌بودیم.

*لحظه تزریق واکسن برای خود شما چطور بود؟ چه حسی داشتید؟

دکتر نظری: آن لحظه برای من یک لحظه شاد بود. می‌دانید، ما هم درواقع جزو کادر درمان کشور هستیم اما به دلیل اینکه در یک سال گذشته نتوانسته بودیم کار خاصی برای مقابله با کرونا انجام دهیم، ناراحت بودیم. در لحظه تزریق واکسن حس کردم بالاخره توانستم یک کاری برای کشورم و مردمم در این مبارزه انجام دهم. و حس بسیار خوبی بود.

*به نظر می‌رسد حضور شما در جمع داوطلبان، حسابی باعث قوت قلب آنها شده بود. دست است؟

دکتر انصاری: خب شرایط به نحوی بود که بچه‌ها سئوالات زیادی داشتند و از یک جا به بعد با توجه به مشغله کادر درمان و تیم تحقیقاتی، خجالت می‌کشیدند به آنها مراجعه کنند. اینطور مواقع پیش ما می‌آمدند و سئوالشان را مطرح می‌کردند. ما هم تلاش می‌کردیم با توضیحات‌مان به آنها آرامش بدهیم. برای مثال، یکی از داوطلبان می‌گفت همسرش باردار است و تنها دغدغه‌اش این بود که نکند بعد از تزریق واکسن، ویروسی که وارد بدنش شده، به همسر و فرزندش سرایت کند. برایش توضیح دادیم واکسن کووایران برکت از ویروس کشته‌شده ساخته شده و این نوع ویروس، قابلیت حرکت و سرایت ندارد. همین توضیحات، خیال او را راحت کرد.

از فوتبال و بازی مافیا تا تماشای فیلم‌های جشنواره در قرنطینه

*شما با توجه به بعد مسافت میان تهران و اصفهان، تمام مدت قرنطینه 28 روزه را در تهران ماندید و اغلب این مدت را هم در هتل محل اقامت داوطلبان گذراندید. شنیده‌ایم جمع 56 نفری داوطلبان فاز اول که حالا تبدیل به یک گروه دوستانه شده، برای اینکه این دوره به خوبی سپری شود و به همه خوش بگذرد، حسابی سنگ‌تمام گذاشتند! برایمان از آن روزهای قرنطینه و تفریحات و سرگرمی‌ها و خاطرات به‌یادماندنی‌اش بگویید.

دکتر نظری: بله. خوشبختانه همه اعضای این گروه 56 نفری، افراد خوش‌مشرب، بگو و بخند و اهل کارهای دسته‌جمعی بودند که از همان ابتدا تلاش کردند به‌جای انتقال استرس به همدیگر، باروحیه باشند و کاری کنند که نه حوصله خودشان سر برود و نه به دیگران بد بگذرد. زمان ناهار و شام با بچه‌ها دور هم می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم و با توجه به اینکه هرکس کارشناس رشته‌ای بود، سعی می‌کردیم از تجربیات همدیگر استفاده کنیم. البته از بازی و تفریح هم غافل نبودیم. بچه‌ها آنقدر شاد و پرانرژی بودند که حتی من که اهل فوتبال نبودم را هم به زور به زمین ورزش می‌بردند و بازی‌ام می‌دادند (با خنده). بساط بازی شهروند و مافیا هم شب‌ها به راه بود...

با وجود کادر درمان، به دیگران نگویید «قهرمان»

*خانم دکتر! پس سهم خانم‌ها چه می‌شود؟ اینطور که پیداست، تفریحات دوران قرنطینه فقط مختص آقایان داوطلب بوده...

دکتر انصاری: نه. اینطور نیست. درست است که ما خانم‌ها بیشتر در محوطه بازهتل قدم می‌زدیم و آخر شب‌ها دور هم جمع می‌شدیم و صحبت می‌کردیم اما ما هم تفریحات خودمان را داشتیم. مافیا بازی می‌کردیم یا در لابی هتل جمع می‌شدیم و فیلم می‌دیدیم. اتفاق جذابی که افتاد هم این بود که 2 فیلم «منصور» و «مصلحت» را که فیلم‌های جشنواره فجر امسال بودند، برایمان نمایش دادند.

به‌طور کلی آن گروه 56 نفری و بهتر بگویم با احتساب کادر درمان، آن گروه 100 نفری، جمع بسیار خوبی بود که در پایان دوره تبدیل به یک خانواده شد. در آن دوره من مدام به فکر تیم درمانی حاضر در هتل بودم. گاهی ساعت 12 شب به همسرم می‌گفتم: من چند دقیقه می‌روم ایستگاه پرستاری تا یک چای برای این دوستان ببرم و چند دقیقه‌ای با آنها صحبت کنم و خداقوت بگویم. واقعاً شرایط سختی داشتند. آن‌ها علاوه‌بر انجام شیفت‌های خودشان در بیمارستان، به نوبت در هتل محل اقامت داوطلبان هم حضور پیدا می‌کردند و امور مربوط به تزریق واکسن و مراقبت از آنها را انجام می‌دادند. بنابراین اگر قرار است به کسی بگویید «شجاع» و «قهرمان»، باید به کادر درمانی بگویید که وارد عرصه مطالعات بالینی واکسن کرونا شدند.

خلاصه اینکه گروه دوست‌داشتنی داشتیم و در آن جمع، همه هم حسابی به ما لطف داشتند. با توجه به اینکه مدت زیادی از ازدواج‌مان نمی‌گذرد، شده بودیم تازه عروس و دامادهای جمع و خیلی به ما محبت می‌کردند. طوری شده بود که خودمان به شوخی می‌گفتیم: انقدر که دوست مستندساز گروه در جریان دوره تزریق واکسن از ما فیلم گرفت، در مراسم عروسی‌مان نگرفته بودند...

وقتی شرکت در مطالعات بالینی واکسن کرونا، جایگزین سفر ماه عسل شد

*راستی از ازدواج‌تان برایمان بگویید. به نظر می‌رسد داوطلبی برای تزریق واکسن ایرانی کرونا، اولین تجربه مهم زندگی مشترک‌تان بوده.

دکتر انصاری: ما سال 96 عقد کردیم و شهریور ماه پارسال بدون برگزاری مراسم عروسی، زندگی مشترک‌مان را شروع کردیم. راستش را بخواهید، ترجیح دادیم هزینه‌های مراسم عروسی صرف کارهای مهم‌تری شود. یک روز به زیارت امامزاده ابراهیم (ع) در اصفهان معروف به امامزاده «ردان» رفتیم و بعد از آن سر خانه و زندگی‌مان رفتیم. خیلی دوست داشتیم بعد از ازدواج و به‌عنوان سفر ماه عسل به زیارت کربلا یا خانه خدا برویم اما اینطور قسمت شد که به جای آن به مطالعات بالینی اولین واکسن ایرانی کرونا ملحق شویم و باید بگویم این دوره هم یک‌جور سفر معنوی برای ما بود.

خانواده ما حالا ستاد داوطلبان واکسن ایرانی است...

*یکی از دغدغه‌های شما در جریان داوطلب شدن برای تزریق واکسن ایرانی، اعتمادسازی عمومی نسبت به این واکسن بود. بعد از این تجربه، در این زمینه موفقیتی کسب کردید؟

دکتر فاطمه انصاری: بله. بعد از تزریق و پایان دوره قرنطینه، سیل تماس‌های خانواده و اقوام شروع شد که همگی از حال ما بعد از تزریق واکسن ایرانی کرونا می‌پرسیدند؛ به‌ویژه آنهایی که از کرونا وحشت دارند یا نگاه مثبتی به داروهای ایرانی ندارند. وقتی به همه آنها اطمینان می‌دادیم که حال ما کاملاً خوب است و واکسن هیچ عوارضی در بدن‌مان ایجاد نکرده و من فقط به مدت یک روز حالتی شبیه سرماخوردگی و درد ناحیه تزریق داشتم، خیالشان راحت می‌شد.

همین سلامتی ما هم به لطف خدا باعث شد خانواده‌هایمان کاملاً به واکسن ایرانی اعتماد کنند و پدر و خواهر من و مادر و خواهر همسرم برای تزریق واکسن در فازهای بعدی داوطلب شوند. خواهر همسرم دوز اول فاز دوم واکسن کووایران برکت را تزریق کرده و در حال حاضر در قرنطینه است. جالب است بدانید حتی خواهرم که یک نوزاد دارد هم داوطلب شد اما چون در دوران شیردهی است، قرار شد در نوبت بماند تا ان‌شاءالله در فاز سوم بتواند واکسن را تزریق کند.

سفرها و دید و بازدیدها، ما را از کرونا عقب می‌اندازد

*در پایان این گفت‌وگو می‌خواهم بدانم شما که برای به ثمر رسیدن واکسن ایرانی کرونا و فراهم شدن زمینه واکسیناسیون عمومی و ریشه‌کن شدن ویروس کرونا سلامتی‌تان را به خطر انداختید، وقتی با موج گسترده سفرهای نوروزی و بی‌خیالی گروهی از مردم در انجام دید و بازدید و گردش و تفریح مواجه شدید، چه حسی پیدا کردید؟

دکتر انصاری: تنها واکنش من، بغض بود. در مقابل افرادی که بی‌توجه به شرایط خاص کرونایی و با توجیهاتی مثل «ما که کرونا نمی‌گیریم» بار سفر بستند، واقعاً چیزی برای گفتن نداشتم. ما به کنار. ما واقعاً کاری انجام ندادیم. اما با دیدن ترافیک سفرهای نوروزی، یاد زحمات کادر درمان در یک سال گذشته می‌افتم و واقعاً دلم می‌سوزد. اگر همه مراعات می‌کردیم، الان در وضعیت بهتری بودیم. می‌بینم بعضی‌ها با شنیدن آمار روزانه با خوشحالی می‌گویند: خوبه، هنوز آمار فوتی‌هایمان 2 رقمی است! در جوابشان می‌گویم: شما بگویید 10 فوتی. این یعنی 10 خانواده داغدار و متلاشی شده‌است. هر فوتی، یک حق‌الناس بزرگ است که شاید هرکدام از ما، عاملش بوده باشیم. بنابراین به افراد سهل‌انگار می‌گویم صرف اینکه خودتان مبتلا نمی‌شوید، نمی‌تواند دلیلی بر درست بودن شیوه رفتارتان باشد. شاید با مسافرت، مهمانی و گشت و گذارتان، ناقل ویروس کرونا شده باشید و باعث مبتلا شدن فرد یا افراد دیگر شوید.

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری فارس
برچسب ها: واکسن کرونا

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: