به گزارش یکتاپرس اسطورهها آئینههایی هستندكه فرهنگ ملتها را از زمان های گذشته تا به حال در دسترس ما قرار میدهند. در این میان اسطورههای هند دارای جایگاه ویژهای هستند، اگر چه این اسطورهها برگرفته از هنر و فرهنگ آریایی و ایرانی میباشند. هندیان و ایرانیان دارای میراثهای مشتركی هستند كه تأثیر این میراث را بر اسطورهها و آئینها هم چنان میتوان مشاهده كرد و در این قلمرو شباهت نقش مایههای مختلف تزئینی و نمادی و جنبههای متعدد اساطیر بخصوص اهمیت ستایش خورشید را نباید فراموش كرد و این نقوش بصورت نقش برجستههایی بر روی نمای زیارتگاه ها و معابد هند قابل مشاهده است .
مضامینی همچون گردونة خورشید یا گردونة سوریا از نوع ایرانی به هند منتقل شده وبا وجود اینكه این نقش مایهها اغلب متحول شدهاند منتهی عناصر هنر هخامنشی و ساسانی در هنر هند باستان چهره نموده است. در این مقاله در ابتدا اشاره ای به تقدس خورشید در ادیان مختلف شده ، سپس به نقش خورشید و مهر در سرزمین شبه قاره پرداخته شده است. در انتها نیز به نمونه هایی چند از این اسطوره در هند و ایران اشاره خواهد شد .
مقدمه
اسطورهها آئینههایی هستندكه تصویرهایی را از ورای هزارهها منعكس میكنند و آنجا كه تاریخ باستان شناسی خاموش میمانند اسطورهها به سخن درمیآیند و فرهنگ آدمیان را از دور دستها به زمان میآورند و افكار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما میگذارند.
اسطورههای خاورمیانه و خاور دور ثمرة فرهنگهای گوناگون هستند كه در فاصلة زمانی دراز به نگارش درآمدهاند. قدیمیترین اسطورههای خاورمیانه كه از آن مردم هند است بیشتر تصویرگر فرهنگ اقوام آریایی است كه در حدود هزارة دوم پیش از میلاد به هند مهاجرت كردند، و بعدها برخی از این اسطورهها را هندوها اقتباس كرده و به رنگی دیگر درآوردند كه نمونة آن اسطورة خورشید و مهر است.
از آنجایی كه مسائلی چون اتفاقات تاریخی، تجارت و اعتقادات مذهبی باعث ورود هنر ایران به ویژه هنر دورة هخامنشی، پارتی و ساسانی به هند شده است، از این رو عناصر هخامنشی در هنر باستان چهره نموده است. اسطورههای هندی همچون دین هند و مجموعهای گوناگون از اعتقادات دینی میباشد،تركیبی از چند اسطوره را به نمایش میگذارد. دین و اصولاً تفكر دینی رد هند با تلقی دین در فرهنگ ادیان سامی كاملاً متفاوت است وطبعاً اعتقاد به خدا نیز در این ادیان با باورهای رایج از خالق سازگار نیست، بهترین منابع برای آشنایی هر چه بیشتر بااین ادیان و باورها، متن وداها خصوصاً كتب ریگ ودا میباشد.
رابطه فرهنگی و مذهبی تمدن های باستانی ایران و هند سبب شده است كه شباهتهایی در نقش مایههای مختلف تزئینی و نمادین و جنبههای متعدد اساطیر و علی الخصوص اهمیت ستایش خورشید و آتش بوجود آید و این نقوش به صورت نقش برجستههایی بر روی نمای زیارتگاههای هند دیده می شود، نقش های تركیبی نظیر گردونة چهار اسبی خورشید و یا گردونة سوریا از انواع ایرانی به هند منتقل شده، اگر چه این نقش مایهها اغلب متحول شدهاند. كهنترین خدایان و داها نیروها و عناصر خود طبیعت بودند، چون آسمان، زمین، آتش، نور، باد، آب و بالاخره خورشید.
تقدیس خورشید در میان اقوام مختلف
تقدس خورشید در اقوام متعددی بوده و در برخی از فرهنگها نشانههای این اعتقاد باقی مانده است.در بین النهرین «شمس یاشاماش» ایزد خورشید را میپرستیدند، این ایزد در دستش شیئی را نگاه میداشت كه به تیغة اره همانند بود و سوار برگردونهاش به سوی باختر میراند. در مصر خورشید، عنوان بزرگترین خدا را داشت و بنام رع (Re) مشهور بود. «قوم سلت EOL یعنی ستاره خورشید را پرستش میكردند و خدای خورشید فنیقیان همانند نام ستاره خورشید در لغت قوم سلت EL میباشد. قوم اینكا دارای معبد خورشید بوده كه دیوارهایش پوشیده از ورقههای طلا بوده و الان در سرزمین پرو واقع است. همچنین هرم خورشیدی بسیار با شكوهی از تمدن قوم از تك در مكزیك باقیمانده است.»
توجه به خورشید در نزد ایرانیان باستان امری معمول بود و تقدس خورشید به صورت آشكارا ظاهراً تا زمان روی كار آمدن ساسانیان ادامه داشت. این تقدیس به صورت وسیعی در ادبیات فارسی هم منعكس شده است. احترام به خورشید در قرآن مجید هم دیده میشود و حتی اسم یكی از سورههای مباركة قرآن به این نام است.
خورشید و مهر
«از زمانی كه بشر به زندگی كشاورزی روی آورد و دریافت كه نورو حرارت خورشید سبب باروری زمین و پرورش گیاهان و موجب گرم كردن و نیرو بخشیدن به انسان میشود. خورشید به جای ماه ستایش شد .خورشید باگرما و نور خود در روز باعث نابودی دیوها و پلیدی ها میشد خورشید مظهر گرما، نور،خشكی و تابستان بود. ازگلها و گیاهان، نیلوفر آبی (لوتوس) و گل آفتابگردان، از درختان نخل و سرو و كاج نمادهای خورشید هستند. از عناصر، آتش و از رنگها سرخ و زرد و از فلزات طلا منصوب به خورشید هستند. شكل هندسی مربوط به خورشید دایره است.»
«سنت پرستش مهر به دورانهای بسیار كهن برمیگردد. در هند دوران و دایی نام او بصورت «میتره» بامفهوم پیمان و دوستی ظاهر میشود و یكی از خدایان گروه فرمانروا است و با «ورونه» جفت جاویدانی را تشكیل میدهند كه از سوی مردم به یاری خوانده میشوند در سنت هندی نیز میترا گردونهای درخشان و اقامتگاهی زرین دارد. میترا در سنت دینی زردتشتی در مقامی پایین تراز اهورامزدا قرار میگیرد و آفریدة اومحسوب میشود تا از آفرینش او پاسداری كند. او خدای پیمان است و وظیفة مهم او نظارت بر همة پیمانهاست. او ایزد فروغ و روشنایی و از بزرگترین ایزدان آیین زردتشتی محسوب میشود.»
«میتره ـ ورونه زوج خدایی جوان هستند كه چشمان آنها خورشید میباشد. منزلگاهشان زرین و در آسمان است. آنان شهریاران و فرمانروایان مطلق كیهان اند. این زوج خدا پدید آورندة آذرخش و باراناند.البته باید گفت كه مهرو خورشید متفاوت است، مهر یامیترا پیش از خورشید ظاهر میشود و همراهی او با خورشید باعث شده است كه بعدها مهر معنی خورشید پیداكند.»
خدای خورشید (سوریا)
در هند خدای خورشید بانام سوریا شناخته میشود و یكی از مهمترین خدایان و دایی محسوب میشود. این خدا از یكسو تجلی عظمت آتش الهی است و از دیگر سوی منبع و منشاء نور، گرما. حیات و معرفت است. اشراف سوریا به جهان با برجهای دوازده گانة خورشید در طول سال نسبت دارد. سوریا مركز عالم خلقت است كه درمرز سپهرهای متفاوت قرار گرفته است. برفراز خورشید، افلاك غیر متجلی و غیر ظاهر قرار دارند كه حوزة حكمرانی حاكم اعظم كائنات است و تحت آن كرات و سپهرهای ظاهر (چون ماه و زمینو دیگر سیارات) واقع شدهاند. پس جایگاه خورشید حد اتصال دو مرتبة وجود (متجلی و نامتجلی) است و او نمایندة هر دو وادی به شمار میرود. خورشید برای انسان بدوی قویترین عنصر وجود و مهربان ترین قوای طبیعت بوده و قاعدتاً میبایست جزو اولین خدایان و معبودان برای او بوده باشد. حیات و بقای انسان بدوی به حضور خورشید متكی بوده و لذا خورشید كه منشاء نور، قدرت روحانی و قوای فكری و نیروهای طبیعی بوده نزدیكترین پدیده به ذات جاودانی الهی شمرده میشد.»
«هر آنچه كه از آغاز تا انجام بوده و خواهد بود از خورشید نشأت گرفته .درجة تقدس خورشید گاه به مرتبةفرد اولیه میرسد و با قربانی كیهانی یكی میشود. پروردگار تولید نسلها به خورشید تبدیل میشود و همة موجودات زنده از او متولد میگردند، او توسط انوار تابناك خود به غذا و غلات جان میبخشد، وقتی كه خورشید طلوع میكند به ربع شرقی وارد میشود و بقای موجودات را به شعاع های خود تضمین میكند، آنگاه جهات غرب و جنوب و شمال و بالا و پایین را و هر آنچه كه در میان آنهاست منور میسازد.»
«خورشید روح جهان است ،منور بودن خورشید به نیروها بینایی تشبیه شده و او را چشم میترا، وارونا، آگنی و دیگر خدایان دانستهاند. سوریای هندی (خدای خورشید) گاه با هورای ایرانی كه چشمان اهورامزدا است مطابقت دارد. البته خورشید حیات بخش گاه نیز با صفت نابودكننده بیان شده، «در آخرالزمان خورشید همة جهان را خشك و از هستی ساقط میكند.»
صفات ظاهری سوریا
«در آئین هندو سه خورشید خدائی ودائی یعنی سوریا، سوینزی و یرسوت تبدیل به یك خدا و جذب سوریا میشوند.»1سوریا در آئین هندو خیرخواه انسان و نماد او صلیب شكستهای است كه نشانة بخشندگی است. او را كشندة اهریمنان میدانند. در خصوص صفات ظاهری خدای خورشید اشارات زیادی است و اكثر شمایلها و تصاویر آنان بر اساس تجویز همین متون شكل مییابند.
«خدای خورشید گیسوان و ریشی طلایی دارد. تمام وجود او حتی نوك ناخنهایش مشعشع و تاباناس.تچشمانش قهوهای رنگ است او مرتبه ای ورای تمام شیاطین دارد. پس هر كه وی را بشناسد و صفات او را دریابد خود به مرتبهای رفیع تر از جایگاه كل شیاطین ارتقاء مییابد. گردن او به شكل صدف لاكپشت است او با دستبند و تاجی زرین خود را آراسته و ازتلألوی آن زوایای آسمان منور میگردد.»
خورشید دو بازوی بلند و یك بازوی كوتاه دارد (منظور شعاعهای خورشید است) او چكمههای بلند به پا دارد و كمربند مرصع به كمر بسته. سوار برارابه ای از طلا در دل تاریكی سیر میكند و فانی و جاوید را در مكانهای مناسب خویش قرار میدهد. ارابة سوریان یك چرخ دارد و توسط چهار یا هفت اسب مادیان كشیده میشود و گاهی نیز یك اسب هفت سر كه در شعاع های نور محصور گشتهاند، ارابة سوریا را پیش میبرند و سوریا برگل نیلوفری بر فراز این ارابة زرین مینشیند.
«ارابه ران خورشید آرونا به معنی سرخ فام نام دارد … او در جلوی سوریا بر روی ارابه میایستد و جهان را از شدت خشم سوزندة خورشید در امان نگه میدارد. سوریا در معابدی كه به معابد خورشید شهرت دارند عبادت میشود وفور سنگ درهند و رواج هنر حجاری موجب گشته كه اكثر تندیسها در سنگهای موجود در مناطق مختلف ساخته شوند و به همین خاطر اكثر تندیسهای بجای مانده از سوریا از سنگ هستند.»
نامهای خورشید
«مشهورترین نام های خورشید عبارتند داز: سوریا یعنی درخشنده و از ریشة Surya كه آن هم از ریشه Sur یا Swar به معنی درخشش و تابش اخذ شده است و نام دیگر خورشید آدی تیا یعنی گسترةازلی و نیز به مفهوم منبع و منشاء نیز آمده است».
نمادهای سوریا
گردش نظام كائنات از دیرباز در نمادهای باستانی خاورمیانه رواج داشته است. یكی از نمادهای غیر شمایلی در هند چرخ دارما است كه به طور انتزاعی به معبود اشاره دارد. چرخ یا دیسك خورشیدی مظهری از خداوند است. «مادامی كه چرخ كائنات بر محوراصلیاش كه همان قانونمندی ازلی هستی است استوار باشد خللی در نظام هستی رخ نمیدهد».12 این صفحة مشعشع در هنگام مقابله با نیروهای تاریكی و ضد یزدانی به سلاحی مهلك تبدیل میشودو در این حالت چون تیغة برنده شمشیری جاودانی كه همان لبة تیز عقل مطلق است میدرخشد و سر از تن نیروهای جهل جدا میكند.
«در برخی موارد این آلت به چرخی با شش شعاع تبدیل میشود. این چرخ از گردش گردونة حیات، سپری شدن زمان، طی شدن روز، ماه و سال و ظهور و افول ادوار هستی حكایت میكند.»
شش شعاع این چرخ اشاره به شش جهت (چپ، راست، پیش، پس،بالا و پایین) دارد كه همگی حول یك نقطه و محور كه همان نقطه اتكاء هستی است در گردش میباشند. اگر مركز چرخ جابجا شود و محور آن از جای خود حركت كند نظام كائنات فرو میریزد. به اعتقاد بودائیان چرخ از پنج اصل تركیب شده است كه همان پنج عنصر (خاك، زمین، آب،آتش و باد) تلقی میشوند.»
چلیپا یا گردونة مهر
نماد دیگر خورشید پرستی و میترائیسم در اعتقاد آریائیان همان چلیپا یا گردونة مهر است، كه به اعتقاد پیشینیان دربردارنده نیروهای آسمانی بوده و كاربردی وسیع دارد. این نشانه در هر منطقهای مفهومی خاصی داشته است در ایران و هند و نزد قوم آریایی مظهر و نشانه خورشید بوده است. آنان معتقد هستند كه هر شاخه از این علامت جایگاه یكی از عناصر چهارگانه است. بدین ترتیب چهار عنصر با هم و با چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ میكنند. این نشانه در ایران به شاهین و فروهر نیز بسیار نزدیك است.مركز این نشان، نماد مركزیت و وحدت الهی است و این هما گردونهای است كه مهر بر آن مینشیند و چهار اسب سفید نامیرای مینوی آنرا میكشند.
دیگر نمادهایی كه نشان خوشید بودهاند:
ـ«حلقه در آئین میترائیسم حلقه خود نمای از چرخ است. مقدس و نشانة پیمان ناگسستنی و اتحاد و وابستگی است. از سوی دیگر حلقه كه نشان ویژه میترا بوده بیگمان از هالة نور خورشید گرفته شده است. دایره ای ازنور كه ایزد مهررا محاط میساخت. زیرا وی ایزد نور و روشنایی بود.»
ـزیگزاك: زیگزاكهای پیاپی نمادی برای اشعههای خورشید هستند.
ـ گل لوتوس: این گل را اصلاحاً گل خورشید نیز میگویند. این گل متعلق به مهر و سمبل آفتاب و نیروی آنكه نگهدارنده زمین است.
سرو: درخت سرو یا كاج ویژة خورشید است. درختی همیشه سبز و با طراوت. نشانة بهار و در عین حال مظهر و جنبة مطرح و مثبت زندگی است.»
چند نمونه از آثار بجای مانده از نقش خدای خورشید
« یك نمونه از این نقشها، پیك رغولدیس بودا است در بامیان.در زیر یكی از طاقهای این دیوار تزئینات وسیعی بكار رفته كه موضوع آن مستقیماً ارتباط دارد با خدای خورشید. در این نقش خدای خورشید برگردونه ای است كه چهار اسب بالدار آنرا میكشند و اسبان دو به دو در طرفین بحالت نیمرخ قرارگرفته اند . هاله بزرگی دور خدا را فرا گرفته و شعاع های كوتاهی دارد كه این یادآور هالههای شعاع دار ایرانی است. هم چنین شمشیر دراز و نیزه ای كه خدا در دست دارد و شنل بزرگ او كه در قسمت سینه بسته میشود و نیز چهرة اطرافیان او كه همگی ریشدار و حالت جدی دارند همه جزئیاتی از هنر ساسانی را نشان میدهند.»
«نمونة دیگر نقش برجستهای از ماتورا است كه خدای سوریا را سوار بر گردونة خود نشان میدهد هم چنین تندیس مرمر سفید سوریا در عبادتگاه برهمنی خیرخانه در منطقه كابل كه مربوط است به قرون پنجم و ششم میلادی نمونة دیگری از این نقشها میباشد. در این نمونة اخیر نیز باز تاثیر هنر ایرانی بوضوح میتوان مشاهده نمود، از آن جمله لباس و جامة خدا و دستیاران او، و حتی حالت كسی كه به خدای خورشید تاجی رااهداء میكند از سنت ایرانی مایه گرفته است.»
در ایران نیز نماد خورشید در نقش برجسته ها به صورت گردونة مهر یا خورشید (چلیپا) دایره، چرخ و یا گل لوتوس و هم چنین نقوش حیوانی و گیاهی چندی نیز هستند كه به عنوان نماد خورشید شناخته میشوند از آن جمله شیر، بزكوهی، عقاب یا شاهین، گاو … و نیز سرو و كاج میباشند. «اگر چه در ایران یك نمونه نقش برجسته نیز وجود دارد كه نشانگر موجود مافوق طبیعی باگرزی در دست و هالهای دور سرش، روی گل نیلوفر ستاره مانندی كه نماد كهن آفتاب پرستی است ایستاده و این همانا مهر خدای خورشید است كه در نقش برجستههای طاق بستان به چشم میخورد. این نقش برجسته مربوط است به سلطنت اردشیر دوم و از آنجایی كه اردشیر دوم جانشین عادی و طبیعی شاپور دوم نبود، به همین دلیل مهر كه به معنی عهد و پیمان بود، در پیكر نگارة او حضور دارد تا بدین گونه بازگوكنندة پیمان اردشیر دوم و شاپور دوم باشد تا در زمان مناسب تاج و تخت به شاپور سوم منتقل شود.
نتیجهگیری
اسطورههای هیچ ملتی را نمیتوان از بافت تاریخی آن جدا كرد و برای شناخت این مهم داشتن اطلاعاتی دربارةتحولات فرهنگی و نفوذهای گوناگونی كه دست اندركار بودهاند لازم است. میدانید كه آریائیان در هزاره دوم و اول پیش از میلاد بر هند و ایران استیلا یافتند و این قوم جدید به هند و ایرانی معروف شد.
اسطورههای هندی بازتابی هستند از روش زندگی آنان كه چادرنشین و جنگجو بودند، از طبیعت لذت میبردند و در عین حال از دشمنی و بدخواهی آشكار آن در هراس بودند و بدین گونه كهنترین خدایان آن نیروها و عناصر خود طبیعت بودند. این خدایان از لحاظ شكل و انگیزه به انسانها شباهت دارند. اگر چه در قالب عناصر طبیعی چون خورشید و ماه و باد و باران و … تجلی پیدا میكند
از طرف دیگر حوادث تاریخی، تجارت و مهاجرت نیز از مواردی هستند كه منجر به انتقال هنر ایرانی به هند شده و از آنجایی كه ازگذشتههای بسیار دور رابط فرهنگی و مذهبی عمیقی بین ایران و هند برقرار بوده، در نتیجه انتقال نقش مایه های تزئینی و نمادی از ایران به هند باعث غنیتر شدن هنر هندی گشته و سبب شده هنرهندی از یكسوی نشانگر مجد عظمت پیكر تراشی ایرانی باشد و از دیگر سوی نشان دهنده احساس ذاتی و عمیق هنرمند هندی به زندگی و اشیاء زنده و با روح پیرامونش كه ترجیح میداده طبیعت را از نزدیك تجربه كند.