به گزارش گروه اجتماعی یکتاپرس؛ یادداشتی از الیاس اسد، کارشناس ارشد مدیریت ورزشی و داور ملی فوتبال
المپیک توکیو در حال برگزاری است و به مانند سایر رویدادهای ورزشی بزرگ حواشی متعددی در پی داشته است؛ از این حواشی کشور ما نیز بی نصیب نمانده که منجر به فعالیت گستردهای در فضای مجازی توسط مردم کشورمان شد. از حمله به صفحه اینستاگرام بازیکن والیبال لهستان تا حضور دو ورزشکار سابق کشورمان در زیر پرچمی غیر از ایران.
پدیده مهاجرت نخبگان علمی، ورزشی، هنری و سرمایهگذاران برای ما تازگی ندارد و سالهاست که افراد زیادی به دلایل مختلف در کشورهای دیگر پناهنده شده اند. اما در این میان گذشته از خروج سرمایه هایی که در این کشور رشد کرده اند مهاجرت ورزشکاران به دلیل شکافی که در جامعه ایجاد می کند اهمیت خاصی مییابد. نکته ای که قابل توجه است؛ در هنگام ورود قانونی به یک کشور درخواست پناهندگی توسط بازپرسی ویژه و با قوانینی سخت و پیچیده رسیدگی میشود؛ اما ورزشکاران زیادی داشتیم که در کشور میزبان به ناگهان ناپدید شده و مدتی بعد خبر از پناهندگی آن ها در رسانه ها منتشر شده است.
سوالی که پیش می آید؛ آیا میتوان با ویزای توریستی هم به این راحتی پناهنده شد؟ آیا پناهندگی طبق تعریف سازمان ملل واجد شرایطی نیست که جان و مال فرد درخواست دهنده در کشور مبدا مورد تهدید باشد؟ آیا باز باورکنیم که سیاست در ورزش دخالت نمی کند؟ آیا حل این معضل فقط در چارچوب ورزش و متولیان آن میتواند انجام گیرد؟
علیرغم تبلیغات و بیانیهها و مقرراتی که دخالت سیاست در ورزش را نکوهش میکنند اما میز بازی به گونهی دیگری چیده میشود. در واقع جدایی سیاست نه تنها در ورزش بلکه در هیچ یک از شئون زندگی اجتماعی نه تنها نامعقول بلکه نشدنی است. وقتی قوانین مالی و رسانهای که شاکلههای اصلی برگزاری رویدادهای ورزشی است تحت تاثیر سیاست قرار میگیرد باید ما نیز همچون سایر کشورهای قدرتمند و مستقل حضوری قوی و فعال در این عرصه داشته باشیم.
چگونه است که شرکت نایکی از دادن کفش به فوتبالیست های ایرانی در جریان جام جهانی 2018 روسیه خودداری میکند، فیفا از پرداخت پول های فدراسیون فوتبال ایران ناتوان است، کنفدراسیون فوتبال آسیا در موارد متعددی حق تیمهای ایرانی را نادیده میگیرد، تیمهای بزرگ فوتبال از مواجهه با تیم ملی ایران به دلایل غیر فوتبالی امتناع میکنند و ما کماکان باور کنیم سیاست در ورزش دخالت نمیکند؟
تحریم مسابقات المپیک 1980 شوروی به بهانه اشغال خاک افغانستان توسط آمریکا و بعد از آن متقابلا تحریم مسابقات المپیک 1984 لس آنجلس توسط شوروی نمونه آشکاری از برخورد سیاسی قدرت های جهان در عرصه ورزش بود که نه تنها کشور خودشان بلکه حضور کشورهای متحد با خودشان را نیز تحت الشعاع قرار داد. همچنین به عقیده تحلیلگران سیاسی-اجتماعی تحریم های ورزشی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی یکی از عوامل اثرگذار در سقوط این رژیم نژادپرست بود.
از این رو با توجه به اهمیت بسیار بالای ورزش قهرمانی نزد افکار عمومی بسیار سادهانگارانه است که فکر کنیم سیاستمدارانی که دارو و غذا را از مردم دریغ میکنند و اگر فرصتی پیدا کنند دست به ترور و ایجاد ناامنی میزنند، از این بخش اثرگذار غفلت کنند. ورزش قهرمانی به سبب توجه رسانهای گسترده ابزاری قوی در جهت ایجاد حس امید و انگیزه در بین مردم یک کشور است و بالعکس گرفتن این قهرمانان سبب یاس و نارضایتی و سرخوردگی در بین مردم میشود. بنابراین جذب ورزشکاران کشورهای هدف و در واقع دریغ کردن آنها از ملتی که سرمایهگذاری بر این قهرمانان از جیب آنها خرج شده است منفعتی چند جانبه نصیب خودبرترپندارهای جهان میکند و رنگ و لعابهای راست و دروغی که از زندگی در آن سوی آبها در ذهن ما ایجاد شده است وسوسهی نیرومندی برای تن دادن به خروج از زیر پرچم کشور در نظر تعدادی از ورزشکاران ایجاد کرده است.
رد پای سیاست در ورزش به وضوح دیده می شود که به راحتی این خروج عضلهها و مغزها و مهارتها را تسهیل میکنند و به ماهیگیری رسانهای از آن ورزشکار میپردازند.
اما روی دیگر ماجرا ورزشکارانی است که به دلایل مختلف تصمیم به مهاجرت میگیرند. شاید اگر پای درد دل آن ها بنشینیم بتوانیم دید بهتری از این قاب ناخوشایند داشته باشیم. گذشته از انگیزههای مالی که گاهی حق و گاهی زیادهخواهی است، برخی قوانین و ضعفهای مدیریتی در کشیدن ماشهی نهایی این تصمیم دخالت دارند. دولتها وظیفه دارند که از آحاد مردم حمایتهای مادی و معنوی در عرصههای مختلف داشته باشند.
ورزشکاران نیز در کنار حق معقولی که باید از این سفره داشته باشند نیاز به اسپانسرهایی دارند که هزینههای حرفهای و اغلب سنگین آنها را پوشش دهند و این امر باید تسهیل شود. در کنار آن انجام حمایتهای معنوی مختلف و نظاممند میتواند عشق به میهن و پیوند عاطفی عمیقتری را برای ورزشکاران ایجاد کند که میتوان با ایجاد بودجه برای سفرهای تفریحی و آموزشی و انگیزشی به اقصی نقاط ایران خاطرات خوش و حس مفید بودن و همچنین آورده مالی پایدار برای ورزشکاران داشته باشد. رسانه ها نیز باید به شکلی هوشمند این حمایتها را پوشش دهند تا ضمن دلگرم شدن مردم از حمایت از ورزشکاران عزیزشان از استفاده تبلیغاتی سیاستمدارن جلوگیری شود.
اما یکی دیگر از معضلات ورزش ما تقابل با نمایندگان رژیم صهیونیستی است که نیاز به دیپلماسی فعال سیاستمداران ما و سایر کشورهای مسلمان دارد که راه چارهای برای فرار از متحمل شدن جریمه هایی که ورزشکاران و مربیان را آزار می دهد بیابند. ورزشکاران این حقیقت را مد نظر قرار دهند که در راه مبارزه با ضدارزشها و ظلمهای مزمن دولتهای غربی، هزاران نفر جان و مال و عزیزان خود را فدا کردهاند تا به دنیا پیامی ارسال کنند.
پیامی که به خوبی میتوان از ظرفیت ورزش استفاده کرده و آن را به شکلی موثر منتقل کرد. از ورزشکاران انتظار میرود خود را سرباز وطن بدانند و یادشان باشد در این کشور و با پول این مردم رشد کردهاند.
تختی در دلها ماند برای منش پهلوانی و انسانیتش و نه مدالهایش.
افتخار واقعی حضور در دل مردم است. این موهبت نصیب ورزشکاران شده است که با حمایت خود سهم موثری در پایان ظلمی داشته باشند که مسببان آن زنان و کودکان و مردان بیگناه را به راحتی میکشد و اموال و زمینهای آنها را تصاحب میکند.
با ورزش می توان صلح را گسترش داد.
انتهای پیام/