به گزارش گروه اجتماعی یکتا پرس، تقریبا همهی کودکان از یک سالگی شروع به یادگیری مطالب مختلف میکنند. کودکان قبل از اینکه بتوانند کلمهای بهزبان بیاورند، به روشهای مختلف و از طریق سؤالکردن با دنیا ارتباط برقرار میکنند. هنگامیکه کودک رشد میکند، تقریبا هر دو دقیقه، سه سؤال میکنند. اگر در ازای کنجکاوی کودک به او لبخند بزنید، صبورانه به پرسشهایش پاسخ دهید و حتی با او گفتوگو کنید، کودک میآموزد که چگونه از تجربه، تلاش و شکست به موفقیت برسد. آلبرت اینشتین میگوید: «من هوش فوقالعادهای ندارم، فقط زیادی کنجکاو هستم.» با ما باشید تا دربارهی تقویت حس کنجکاوی خود بیشتر بدانید.
کودکان به طور غریزی کنجکاو هستند و هر پدیدهی جدیدی در اطراف آنها، باعث برانگیختن حس کنجکاوی کودک خواهد شد. کودک دوست دارد با حواس پنجگانهای که دارد، وقایع پیرامون خود را درک کند. به همین علت است که هر چیزی را که میبیند، تمایل دارد لمس کند و یا به سمت دهان ببرد تا مزهی آن را بداند! و یا با شنیدن هر صدایی، به سمت صدا رفته و دوست دارد علت آن را کشف کند. بدون وجود حس کنجکاوی ، کودک نمیتوانست محیط اطرافش را بشناسد و با آنها ارتباط برقرار کند.
کنجکاویهای مختلف بهخاطر علاقهی ما برای درک نوآوریهای جدید، مانند جستوجو در فیسبوک یا صفحات وب.
کنجکاوی همدلانه؛ به این معنی که تلاش کنیم دیگران را درک کنیم و از نگاه آنها دنیا را ببینیم.
کنجکاوی عرفانی؛ تلاش برای درک بیشتر دنیای اطراف که سبب میشود کشف کنیم، بپرسیم و ارتباط برقرار کنیم.
کنجکاوی برای حل مسائل به ما ایده میدهد و کمک میکند تا خلاقانه فکر کنیم. پروفسور جورج لووناستاین (George Loewenstein)، کنجکاوی را بهعنوان شکاف اطلاعاتی معرفی میکند و میگوید: «کنجکاوی شکاف بین چیزی است که ما میدانیم و چیزی است که دوست داریم بدانیم. کنجکاوی همان احساس تجربهی چیزی است که نمیدانیم و به ما مسیرهای رسیدن به موفقیت را الهام میکند.
اینترنت و فناوریهای دیجیتال اختلاف بین آرزوها و لذتبردن از آنها را کاهش داده و فاصلهی بین سؤال و جوابها را از بین برده است؛ این فناوریها مدام در حال پیشرفت هستند. تا زمانیکه اهمیت سؤالکردن را درک نکنیم، هیچوقت شانس پیداکردن جوابهای بیشتر را نخواهیم داشت. از گالیله تا اینشتین، پیکاسو تا استیو جابز، دنیای ما همواره توسط کنجکاوترین افراد به نحوی شکل داده شده است تا محل بهتری برای زندگی باشد. جیمز کامرون (کارگردان و برندهی جایزهی اسکار) میگوید: «کنجکاوی قدرتمندترین چیزی است که شما دارید.»
اگر بتوانید دقت خود را افزایش بدهید و به چیزهایی که معمولا کسی به آن دقت نمیکند، توجه کنید، واقعا عالی است. توجه به آنچه دیگران نمیبینند، میتواند نتایج شگفتانگیزی داشته باشد.
حدود ۱۵ دقیقه در جایی که مردم منتظرند یا در صف ایستادهاند، بمانید. این مکان میتواند یک کافیشاپ، ایستگاه اتوبوس، پارک یا فرودگاه باشد. به هر آن چیزی که آنجا میبینید (از زمان، مکان، افراد و اتفاقاتی که میافتد) توجه کنید.
از کارهایی که مردم انجام میدهند و تصور میکنند کسی آنها را نمیبیند، فهرستی تهیه کنید. بهعنوان مثال، ارتباط بین یک کودک با والدینش میتواند نمونهی خوبی باشد.
یک صفحهی جدید از دفتر یادداشت یا بخش یادداشت گوشی خود انتخاب کنید و روی آن بنویسید: «ناامیدیها». هر بار که در کاری دچار ناامیدی شدید، به این صفحه نگاه کنید.
فهرستی از مواردی که مردم برای انجام آن تلاش میکنند، تهیه کنید. این موارد میتواند شامل حمل کیف خرید، بازکردن شیشه، بازکردن گرهی هندزفری یا تلاش برای حرکت در مسیر جهتهای راهنما در بیمارستان یا فروشگاه باشد.
چه نوع ناامیدی را مشاهده کردید؟
اگر میتوانستید یکی از این مشکلات را حل کنید، کدامیک را انتخاب میکردید و چرا؟
حداقل یک برنامهی اجرایی برای حل این مشکل بنویسید:
ناامیدی؛
مشکل؛
راهحل.
برای خودتان توضیح دهید که استفاده از راهحل شما، چه تغییری در زندگی مردم ایجاد خواهد کرد. مشکل کجاست و چگونه میتوان آن را برطرف کرد؟ حل مشکلات بزرگتر جامعه که راه حل های خلاقانه را میطلبد، برای شما یک فرصت عالی است.
یکی از بزرگترین مشکلاتی را که دوست دارید حل کنید بنویسید.
حال توضیح دهید که دیگران چگونه تلاش کردهاند تا آن را حل کنند.
در مرحلهی بعد، راهحل خلاقانهتر خود را با جزئیات بنویسید.
اگر شخصی را میشناسید که میتواند در اجراییکردن راهحلتان به شما کمک کند، راهحل خود را با او درمیان بگذارید
مشکل چیست؟
راهحل چیست؟
چه تفاوتی بین راهحل شما و آنچه قبلا انجام شده، وجود دارد؟
دلایل موفقیتآمیزی راهحلتان چیست؟ بزرگترین مانع برای عملیشدن این ایده چیست؟
همهی فناوریهایی که این روزها میبینیم (مثل آیفون iphon) از پرسش «چه میشد اگر» متولد شدهاند. بهعنوان مثال، چه میشد اگر از شر صفحهکلید خلاص میشدیم؟ به محصولات و خدماتی که هر روز از آنها استفاده میکنید نگاه کنید و دربارهی هرکدام از آنها با پرسش «چه میشد اگر» فکر کنید.
از خودتان سؤال کنید و به سؤالات شکلگرفته در ذهنتان پاسخ دهید. چه میشد اگر هرکدام از این فناوریها، بزرگتر، کوچکتر، سریعتر، قدرتمندتر، پایدارتر یا دارای خیلی ویژگیهای دیگر بودند.
بهترین ایدههای خود را ثبت کنید.
از خودتان بپرسید.
چه مشکلاتی را با ایجاد تغییرات برطرف کردید؟
چطور با استفاده از آن تغییرات توانستند برای محصول، خدمات یا شرکت ارزش ایجاد کنند؟
مبتکران اغلب به جداکردن قطعات وسایل مختلف از هم، علاقه دارند. این کار را میتوان در مورد تجربیات مختلف نیز انجام داد. یکی از تجربیاتتان را درنظر بگیرید و آن را به بخشهای مختلف تجزیه کنید. بهعنوان نمونه، رفتن به دندانپزشکی را درنظر بگیرید.
انتهای پیام/