به گزارش گروه سیاسی یکتاپرس، نوید عمیدی مظاهری، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) در یادداشتی نوشت:
رفتن، رسیدن است..
مقدمه
کارزارهای انتخاباتی همواره محل بروز و ظهور کاندیداهایی است که معمولاً سعی دارند تا خود را ناجی وضع موجود در برابر افکار عمومی نشان دهند. اساساً احزاب و جناحهای مختلف سعی دارند تا با معرفی یک شخص -که معمولاً میتوان آن را تیپ ایدهآل آن گروه به شمار آورد- افکار عمومی را به سمت برنامهها و سیاستهای مدنظر خویش هدایت کنند. فارغ از آنکه در انتخاباتها، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری، قرار گرفتن منتخب مردم و یک حزب به عنوان رئیس قوه مجریه، زمینهساز اجرایی شدن بسیاری از برنامهها و سیاستهای مدّ نظر افراد و احزاب را در سطح کشور فراهم میآورد، اما نفس شکلگیری تصویری از وی برای افکار عمومی میتواند عاملی برای بروز همبستگی، محبوبیت و عدم محبوبیت سلایق مختلف در جامعه گردد.
در این میان، اما، سؤال مشخص آن است که یک کاندیدای انتخاباتی چگونه میتواند در افکار عمومی به عنوان چهرهای محبوب شناخته شده و اساسا یک فرد برای محبوبیت و جلب توجه و حمایت عمومی چه مسیر و رویکردی را باید در دستور کار خود قرار دهد؟ به ناچار، برای جلب اعتماد عمومی صرفاً باید برنامهریزیهای رسانهای برای بهبود تصویر خویش ساخت؟ این نوشته با مبنایی متفاوت نسبت به آنچه امروزه در گرو همراهسازی عمومی است، قصد دارد تا با نگاهی انتقادی خارج از هیاهوها و چهارچوبهای رسانهای به یک کاندیدای مطلوب برای افکار عمومی بپردازد. کاندیدایی که نه برای خود بزک شده باشد و نه برای مخاطبانش!
بدیهی است که همواره مسیرها و تکنیکهای فراوان تبلیغات و اثرگذاری بر افکار عمومی و فعالیتهای رسانهای برای جلب اعتماد و توجه عمومی پیشرویِ کاندیدای انتخابات باز بوده است. هرچند که این دستورالعملها، در بسترها و موقعیتهای جغرافیایی مختلف توانسته است در ظاهر نیز موفق عمل کند و سالها در ایران و در میان سیاستمداران نیز محبوب بوده و هست، اما آفتها و مشکلات فراوانی نیز گریبانگیر آن است که به نظر میرسد مسیر و رویکردی دیگر باید نصب العین سیاستمداران و کارگزاران نظام اسلامی قرار گیرد. هرچند که در این میان، بی شک رسانهها مهمترین ابزار برای اعمال این تکنیکها و سیاست ها به شمار میروند. قدرت رسانهها تا جایی در این فرآیند پیش رفته است که خود را به کاندیدا و عرصه سیاست تحمیل کرده و سیاستمداران را در مدار رفتار و مناسبات خود قرار میدهند. از همین رو بسیاری از کنشها و رفتارهای سیاستمداران در افکار عمومی برساختی از عمق حضور رسانهها در سیاست تلقی میگردد. این مسئله باعث گردیده است با مفهومی جدید از حضور رسانهها در سیاست و سیاستمداران با عنوان «رسانهای شدن سیاست» مواجه گردیم.
رسانهای شدن سیاست
هاروارد[1] در کتاب «رسانهای شدن فرهنگ و جامعه» معتقد است، استفاده از مهارتهای رسانهای باعث شده است تا استفاده سالانه از نظرسنجیها برای سیاستمداران و احزاب، آنها را تحت فشار قرار دهد تا به نحوی عمل کنند که مطلوب افکار عمومی واقع شوند. او نتیجه اصلی رسانهای شدن سیاست را، تبدیل شدن رسانهها به «صنایع افکارسازی» میداند. از همین رو، رجحان رسانهها به حضور میدانی در سیاست، عاملی نیز برای «شخصی شدن سیاست» فراهم آورده است. تأثیر این اتفاق باعث گردیده تا سیاستمداران به ارائه شخصیتهای عمومی خود در جامعه و برای افکار عمومی بپردازند. در واقع، اینکه یک کاندیدا و سیاستمدار چه تصویری از خود برای افکار عمومی بسازد، به مدیریت رسانهای او باز میگردد. برای مثال، جرج بوش، شخصیت خود را پایبند به ارزشهای خانوادگی و میهن پرست، مرکل زنی مقتدر شبیه سایر مردم و ژاک شیراک، تجسمی از یک روشن فکر را بازنمایی کردند.[2] در ایران نیز شخصیتهای سیاسی سعی در نشان دادن تصویری از خود برای افکار عمومی داشتند. تصویری که آن را باید اغلب «برساخت» رسانهها دانست. در میان رؤسای جمهور، میتوان شخصیت هاشمی رفسنجانی را تصویرگر «توسعه»، خاتمی را منادی «آزادی»، احمدی نژاد را فریادگر «عدالت» و روحانی را نماد «اعتدال و تعامل با دنیا» دانست.
در غالب نمونههای ذکر شده، کاندیدای انتخاباتی تلاش کرده تا «برساختی» از شخصیت خود برای افکار عمومی شکل دهد. به بیان دیگر، آنچه تصویر میشود، بیش از آنکه مطابق با واقع و حقیقت اشخاص باشد، مطلوب جامعه و افکار عمومی است. به همین دلیل است که کاندیداهای مختلف سعی میکنند تا در کارزاهای متعدد انتخاباتی و به کمک رسانهها و اقدامات مختلف خود، تصویر مورد پسند و محبوبی را برای افکار عمومی جامعه بسازند. اشخاص، بیش از آنکه خود را برای مسئولیت و وظیفه مورد نظر آماده کرده باشند، برای تمهید جامعه جهت اعتماد به خویش آماده میکنند. بیش از آنکه خود را برای وظیفهای«ساخته» باشند، خود را برای افکار عمومی «برساختهاند». حلقه مفقوده امروزه سیاست ایران را نیز باید در همین نکته جُست.
هرچند که میتوان برای یک کاندیدای مطلوب ویژگیها و دستهبندیهای متعددی ذکر نمود، اما براساس آنچه گذشت، برای این دو دسته (کاندیدای برساختشده و کاندیدای ساختهشده) سه ویژگی مهم را بررسی میکنیم:
کاندیدای برساخت شده
این دسته از کاندیداها که عمده شخصیتهای سیاسی را نیز تشکیل میدهند، آنچه در واقع نیستند را برای افکار عمومی تصویر میکنند. آنها را پیش از هرچیز باید ساخته و پرداخته رسانهها دانست، نه ساخته واقعیت و تواناییهای خود. سه ویژگی اصلی این دسته عبارتند از:
توجه به دیگری: افراد و سیاستمداران امروزی بیش از آنکه به «خود» توجه نمایند، توجه به «دیگری» داشته و برای آنان خود را برمیسازند. اینان به دنبال سخن و موضعی میگردند که عموم مردم را با خود همراه کنند. خواه این حرف مورد پذیرش وی یا به صلاح مملکت باشد یا نباشد. یک نمونه، اظهار نظر برخی از کاندیداهای جریان انقلابی در انتخاباتهای گذشته درباره برجام است. در واقع این حمایت از برجام در آن برهه زمانی به عنوان نمونه موفق در ذهن مردم تلقی میشد و از همین رو، به دلیل همراهی افکار عمومی، برخلاف عقیده و واقعیت بیرونی، آن را یک موفقیت نامید.
اسیرِ رسانه: این افراد اعمال خود را تابعی از فضای رسانهای و مشاوران رسانهای خود قرار میدهند. به بیانی دیگر، سیاست رسانهای آنان مقدم بر تمام سیاستها و رویکردها دیگر است. همواره به دنبال آن هستند که رسانهها چه چیزی را برای آنان تجویز میکنند، تا سخن، شعار و حتی گفتمان خود را بر پایه آن بنا نهند. اینکه در بحبوحه انتخاباتی با فلان سلبریتی، خواننده یا هنرمند دیدار کند تا رأی بیشتری کسب کند، براساس تجویز رسانهها و در یک کلام مصرف رسانهای است. در چنین شرایطی، فرد بیش از آنکه بر مبنای فکر و اندیشه خویش عمل نماید، بر پایه توصیههای مشاوران رسانهای خویش عمل مینماید. بدیهی است که توجه به کار رسانهای و کنش رسانهای نه تنها مطرود نمیباشد، بلکه لازم هم هست، اما مسئله اسیر شدن در چنگال سیاستهای رسانهای است تا فارغ بودن و بهره بردن از آن.
این دسته از کاندیداها گفتمانهای سیاسی خود را نیز تابعی از نظر رسانهها میدانند. آنچه در ایران امروز در سالهای اخیر نیز قابل مشاهده بوده است. اگر آرای عمومی با آزادی به دست آید، آزادی را فریاد میزنند و اگر «اعتدال» راه رسیدن به پاستور باشد، آن را فریاد میزنند و اگر با پوشیدن لباس «استضعاف و عدالت» همراهی عمومی فراهم میشود، رخت استضعاف در بر میکنند. در چنین شرایطی است که باید از مرگ گفتمانها نیز سخن گفت.
جنجالی و ناکارآمد: گروهی معتقدند سیاست امروز ایران «سیاست حرف و شعار» است. یکی از پیامدهای دیگر چنین شرایطی، اضمحلال گفتمانی است که در بلندمدت نیز شاهد ناکارآمدی در عرصه سیاست خواهد شد. چنین شرایطی فضای بیاخلاقی، بیقیدی و بیاعتمادی عمومی را نیز فراهم میآورد. این رویکرد و البته آسیب را به خوبی در کاندیداهای دو انتخابات اخیر میتوان مشاهده کرد. کاندیدایی که تنها با شعار و وعده بر سر کار آمده باشد، در ادامه نیز با حرف درمانی تلاش میکند تا تصویری مطلوب از خود در میان افکار عمومی جامعه پدید بیاورد. تصویری که بتواند بی عملیها را پنهان نماید. این تاکتیک، هرچند میتواند در کوتاه مدت اثراتی در پی داشته باشد، اما در بلند مدت سرمایه اجتماعی را نابود خواهد کرد. این ویژگی را میتوان یکی از اصلیترین رفتارهای انتخاباتی این جنس از کاندیداها دانست. انتخاباتهای ریاست جمهوری آمریکا به خوبی نمایانگر جنجالی کردن مسائل در عرصه سیاست است.
کاندیدای ساخته شده
منظور از کاندیدای ساخته شده کاندیدایی است که خود را برای عمل به وظیفه اصلی خویش در عرصه سیاست آماده ساخته است. کاندیدایی که سعی کرده است تا پیش از ساختن کشور، خویش را بسازد و قبل از شعار دادن برای عمل به آنچه بر عهدهاش واگذار شده است تواناییاش را تحصیل کرده باشد. این جنس از کاندیدا فارغ از بازیهای رسانهای، نه به دنبال مطرح کردن خویش و نه به دنبال سخن گفتن بر اساس میل جامعه عمل میکند. به عبارت دیگر، به جای آنکه رسانهها او را بسازند، او خود را برای خدمت به کشور ساخته و پرداخته میکند. او دقیقاً در نقطه مقابل کاندیدای پیشین است:
توجه به خود: برخلاف گروه اول، این کاندیدا به خویش توجه دارد تا به دیگران. در واقع او بیش از آنکه به دنبال سخن گفتن و عمل کردن بر پایه «میل عمومی» باشد، برپایهی «صلاح عمومی» سخن میگوید. از سویی دیگر، نه به دنبال مقصر کردن دیگران برای مشکلات، که وظیفه خویش را برای حل مشکل مییابد. از زاویهای دیگر، کاندیدای ساخته شده خود را مسئول میداند و نه دیگران. او برای آنکه مسیر اصلاحی را در کشور درپیش گیرد، بیش از همه با نگاه به ظرفیتها و تواناییهای خویش در مسیر بهبود قدم برداشته و خویش را معطل دولت گذشته و فلان نهاد ناکارآمد و غیره نمیکند.
فهم رسانه و آزاد از آن: امروزه به همان اندازه که فهم رسانهای در سیاستمداران و سیستم رسانهای کشور وجود ندارد، افتادن در دام رسانهای برای هرگونه فعالیت رسانهای نیز بلای جان کشور شده است. کاندیدای خوب در عین توجه به موقعیتها و بسترهای رسانهای، خود را اسیر و وامدار آنان نمیکند. کاندیدایی که با قرارگفتن در برابر رسانههای دنیا نتواند به خوبی از حق هستهای ایران در جهان با زبان رسانه دفاع کند، به اندازه کاندیدایی که درگیر و دار رسانهای شدن است، خطرناک خواهد بود.
خاموش و کارآمد: حلقه مفقوده سیاست امروز را باید کارآمدی دانست. امروزه، اغلب سیاستمداران ما بیش از آنکه کارآمد باشند، به کمپینهای تبلیغاتی و نمایشهای رسانهای پرداخته و تلاش میکنند بدین وسیله خود را موجه نشان دهند. اما کاندیدای ساخته شده، فارغ از جنجالهای رسانهای و تلاش برای بازنمایی کارآمدی از خود، به حوزه ماموریتی و وظیفهای خویش عمل میکند و در نهایت نیز به عنوان فردی کارآمد نزد عموم مردم تلقی خواهد شد. نگاهی به دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری و دوران بسیار کوتاه شهید رجایی به خوبی این ویژگی را نمایان میسازد. نمونههایی مانند شهید سلیمانی با آنکه هیچگاه در قامت یک سیاستمدار ظاهر نگشت، نیز مؤید این نکته است.
جمعبندی
در نهایت باید گفت ردای ریاست جمهوری، بیش از آنکه به تن برساختههای رسانهها اندازه باشد، قواره تن آنهایی است که خاموش و بدون هیاهوی رسانهای، به دنبال خدمت به مردم و به حرکت درآوردن چرخهای کشورند. در یک کلام، کاندیدای درست را پیش و بیش از آنکه رسانهها بخواهند به افکار عمومی نشان دهند، باید افکار عمومی به رسانهها نشان دهند!
[1] Stig Hjarvard
[2] رسانه ای شدن فرهنگ و جامعه، پژوهشکده فرهنگ و ارتباطات، صص 106-126
انتهای پیام/