یادداشت: سامان سپنتا
بیا قراری برای سکوت بگذاریم مجموعه شعری از خانم ساغر شفیعی ست در فرم سپید. این کتاب دربردارنده ی شعرهای کوتاه شاعر از تیرماه سال 84 تا مردادماه سال 92 است.
شعرهای این مجموعه اغلب وجهی غنایی دارند و بیشتر نمایانگر عواطف شخصی شاعرند. در ادامه به تحلیل و بررسی چند شعر از این مجموعه می پردازیم:
«خون بند آمد
زبان من هم
کسی دیگر از زخم چیزی نگفت»
ایجاز اساس شعر است زبان در روشن ترین و فشرده ترین صورت خود وقتی با تخیل و عاطفه پیوند می خورد کلام گوینده را به ساحت شعر نزدیک می کند. در این سروده ی کوتاه، خون و زبانی که بند آمده اند هر یک خبر از زخمی می دهند: الف) زخمی که خون علامت اوست. ب) زخمی که کلام نشانه ی آن است و سطر سوم بر تنهایی شاعر در بیان این دو زخم گواهی می دهد.
یکی از شگردهای برجسته کردن کلام، اغراق است خلق تصویری اغراق گونه، گاه وجه اندیشگی کلام را برجسته می کند و گاه مثل شعر زیر وجه عاطفی آن را:
«عبور از این کوچه سخت است
از دکمه های آکاردئون
نت های دوره گرد
مثل شیشه خرده زمین می ریزند»
گاه می توان با کمترین کلمات و بدون کاربرد فعل، تصویری شاعرانه آفرید در چنین شکلی از بیان، اگر شاعر دچار ابهام مخل نشود حجم بزرگی از معنا و محتوا را در قالب حداقلی از کلام بیان می کند:
«جوی ها...
موش ها...
روزنامه ها...
اخبار جویده جویده»
ارائه ی یک تصویر ساده و آشنا به تنهایی نمی تواند به برجسته شدن کلام منجر شود در کنار آن باید تمهید دیگری فراهم کرد مثلا طرح یک پرسش که هم خبر از زاویه ی دید و جهانبینی شاعر بدهد هم ذهن مخاطب را درگیر کند:
گلدان پشت پنجره
زردتر می شود هر روز
مگر در این خیابان چه می گذرد؟
می شود از برخوردهای سطحی با مسئله ی عشق فاصله گرفت و پرداخت های مبتذل را کنار گذاشت می شود با نگاهی عمیق تر و بیانی خونسردتر وجهی دیگر از ابعاد این موضوع همیشگی را عیان کرد عاشق می تواند همه ی هویت خود را به توجه به معشوق خویش گره بزند:
«صدایم کن
تا اسمم را
به رسمیت بشناسم»
با درهم تنیدن جانبخشی و مَجاز می شود تصویری جاندار و موثر آفرید و همزمان بار عاطفی بسیاری را بر دوش کلمات گذاشت و به مخاطب منتقل کرد چنان که در متن زیر می بینیم:
«یک جفت کفش خسته ی خاک آلود
بی اراده ی من
هر روز
دنبال تو راه می افتند» ____________________________
انتهای پیام/
درود برای فرهیختگان در پایگاه خبری یکتاپرس واحد ادبیات ( شعر )