نویسندگی، این نفرین ابدی مقدس | یکتاپرس
یادداشت ادبی/ اختصاصی یکتاپرس
صابری: هنر همان گونه که در مضمون خود جاری ست چیزی نیست جز رنج بردن و هنرمند کسی نیست جز رنجوری دردمند و درد دار.
کد خبر: ۸۰۶۳۴
۰۸:۰۰ - ۲۹ فروردين ۱۴۰۱

نویسندگی

در باب هنر و هنرمند: محمد صابری

اگر نویسندگی به زعم توماس مان حرفه نیست و تنها نفرینی ابدی ست راستی چرا قلم را باید به زحمت انداخت و در مقیاسی پهناورتر چرا هنر...این پرسشی بی پاسخ نیست اما مجموعه ی در هم تنیده ای از توضیحات جامعه شناختی، روانشناختی و فلسفی همگی در کنار هم نیز نتوانسته اند ابنای بشر را متقاعد سازند که بی هنر زندگی شدنی نیست.

با این مقدمه شما که خواننده ی این سطور هستید را به جهانی نوتر از آن چه را که شنیده اید و دیده اید دعوت می کنم تا با هم اندیشی جزم و همبستگی مدارا وارتری بنشینید به تماشای پشت پرده ی این نمایش نه چندان هولناک.

 در ایستگاه چندمین زندگی تان با این توضیح واضح که ابدن چندمین اش مهم نیست نشسته اید به نبرد تخیل و نیروهای ذهنی دگر اندیشتان با صفحه ای سپید و قلمی خاکستری و پنجره ای حقیر در ارتفاعی نه چندان بالاتر از حوصله ی مخاطبی که نمی شناسیدش و پس از آن می اندیشید به آفرینش، پس ناخودآگاه خود را در کسوت خدایانی می بینید که سخت به آفریدن مشغولند و ازین خلاقیت خود دل شاد.

خدایانی که با همه ی قدرت لایزال و ابدی شان تشنه اند. بله درست شنیدید تشنه!.‌‌.. در ادبیات فاخر و فخيم قرن بیستم فرانسه پادشاه نثر آن روزگار آناتول فرانس کتابی نوشته با این عنوان: خدایان تشنه اند و در زیر سایه ی نازک داستانی به غایت ساده و دل نشین در شرح و بسط عدالت که خنکای آن بس گوارا و دل پسندست به چگونگی و چرایی این تشنگی پرداخته، چون مصمم به آفرینش خود هستید از باز تکرار جزئیات شاهکار فرانس به آرامی می گذرید و خوانش آن را به خواننده ی کم حوصله تان وا می گذارید و همه عزم خود را به کار می گیرید تا بیافرینید.

هم زمان که همه ی اراده و توان تان را صرف وسعت بخشیدن به طول و عرض جولانگاه مد نظرش می کنید از خود می پرسید چرا هنر؟! و کمی بعدتر دل می سپارید به شناسه ها و آواهای تحت تعقیب و انکار شده ی درونی تان که می خواهند در کوتاهترین فاصله ی زمانی و مکانی ممکن اظهار نظر کنند.

دیدگاه اول: اگر همه چیز سر جای خودش قرار داشت هنر مفهومش را از دست می داد. چرا که خاستگاه هنر ریشه در اعتراض به وضع موجود می باشد و به قول سامرست موام، هنرمندی که خود را از پهنه ی سیاست به دور بداند و بگوید من سیاسی نیستم، حرف غلطی زده چرا که همین جمله خود عین سیاست ورزی ست.

دیدگاه دوم: هنرمند و یا هر کس خود را در رتبه ی آفرینش بداند پیش از آن که به حاصل کار خود بیندیشد، طعم خوش دیده شدن و یا تحسین تماشاچی هایش را زیر زبان می چشد و چه هنرهایی که در طول مدت خلق شان به دلیل هم پوشانی نیروهای احاطه گر و خود پسند راه را به بیراهه رفته اند و اگر از خالق شان بپرسی که آیا واقعن شما ازین دستاورد چنین منظوری داشتی به صراحت خواهد گفت که خیر. آن چه را که می خواستم اینی نبود که شما می بینید.

دیدگاه سوم: هنر همان گونه که در مضمون خود جاری ست چیزی نیست جز رنج بردن و هنرمند کسی نیست جز رنجوری دردمند و درد دار. چرا که در دردمندی با قاطبه ی عموم مردمان هم روزگارش هم کیش و آیین است و این البته که هنر نیست آن چه را که او را از دیگران جدا و به جلو پیش می راند درد داری ست.

چیزی که آن بقیه یا حس اش نمی کنند و یا به روی خود نمی آورند. ازین منظر باید گفت هر آدمی در جوهره ی آفرینش اولیه اش یک شاعر و یا نویسنده و به طور عام تر یک هنرمندست و تنها تفاوت او با هنرمندان در اینست که او خود نخواسته این جوهره ی ذاتی را به منصه ی ظهور برساند و یا شرایط محیطی اش این اجازه را به او نداده است. خلاصه تر این که درد داری و یا به عبارتی دیگر طلایه داری یک رنج مشترک می شود پاسخی کوتاه و مبسوط به این سوال که چرا هنر؟

جدای ازین سه دیدگاه طرح شده درین باب می توان قطاری به طول غربی ترین نقطه ی زمین تا شرقی ترین نقطه اش ساخت از پاسخ هایی همگی درست و بجا و متین اما منظور اصلی راقم این سطور پیشتر از آن اصلیت و اهلیت هنرست و نه چرایی اش.

به عبارتی ما همگی در وجود اثبات شده و انکارناپذیری هنر اتفاق نظر داریم اما چرایی اش ازین منظر که قرارست چه محصولی را ازین پهنه ی سر سبز و خلسه مابانه اش برداشت کنیم محل تردیدهایی جدی ست که با اندکی انعطاف از دیالکتیکی ادبی می توانیم به توافقی چند جانبه برسیم مبنی بر این که اگر قرار نیست هنر زندگی را این رنج مشترک جهانی برهاند براستی چه چیزی جز خود را در کسوت خدایان دیدن می تواند دلیل به ادامه دادن کاری باشد که تاریخ را در برابر بنیادی ترین اصل عبرت آموزی اش تنها و ولنگارانه به خود وانهاده است

درین باب بیشتر خواهم گفت اگر که گزند فردای نامعلوم مهلتی بیش ببخشاید. با احترام.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناهید فکری
Denmark
۱۲:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۹
سپاس از متن خوبتون