به گزارش سرویس سیاسی یکتاپرس ؛ پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا ، اصلاح طلبان به این واقعیت رسیدند که دیگر لیدری یک فرد در این جریان بحران زده جوابگو مشکلات آنها نخواهد بود . در انتخابات ریاست جمهوری شاهد بودیم ، خاتمی گرچه کمی با تاخیر اما از همتی حمایت کرد ، ولی حمایت او نه تنها تاثیری بر آرای اصلاح طلبان نداشت که حتی به عقیده برخی اصلاح طلبان اگر خاتمی به طور رسمی بیانیه ای می داد ، آرای همتی از این رقم پایین تر می آمد .
برخی چهره های اصلاح طلبان در روزهای اخیر به این موضوع اعتراف کرده اند که مردم دیگر برای حرف خاتمی اعتباری قائل نیستند ، یعنی تکرار های خاتمی دیگر برای اصلاحات کاری از پیش نخواهد برد .
علی صوفی وزیر دولت اصلاحات می گوید :«سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان آسیب جدی دیده است و در همین انتخابات اخیر مشخص شد که علیرغم دعوت آقای خاتمی از مردم به رأی دادن و با وجود اینکه همه احزاب اصلاحطلب پشت آقای همتی آمدند اما مردم استقبال نکردند.» ( اظهارات صوفی را اینجا بخوانید )
محمد علی وکیلی نماینده سابق اصلاح طلبان در مجلس اخیرا در بخشی از اظهارات خود در یک مصاحبه گفته است : « در دورانی هستیم که دیگر اصلاحطلبان قانع و وابسته به خاتمی یا هر فرد دیگری نخواهند بود.»
او در ادامه می افزاید : « واقعیت آن است که حتی اگر همتی امضاء خاتمی و جبهه اصلاحات را نیز میگرفت؛ رأی او بیش از نتیجه لیست جمهور در انتخابات شورای شهر تهران نشده و حتی ممکن بود سبدش از همین رأی فعلی نیز کوچکتر شود . » (اظهارات وکیلی را اینجا بخوانید )
البته در این بین هستند افرادی که بر محوریت خاتمی سرسختانه تاکید دارند و در مقابل انها برخی همچون کرباسچی منتقد و مخالف محوریت خاتمی بوده بر موضع خود محکم ایستاده اند .
روزنامه اصلاح طلب شرق در همین خصوص در گزارشی از اصلاح طلبان می پرسد : آیا خاتمی هنوز جایگاه سابق خود را دارد و با نفوذ کلامش میتواند جامعه را همراه کند؟ و آیا اصلا همه اصلاحطلبان او را نماینده خود میدانند و به سخنانش تمکین میکنند؟
روزنامه شرق نوشته است : اصلاحطلبان مخاطبان خود را بهعنوان یک جبهه سیاسی چه بخشی از جامعه میدانند؟ قرار است کدام خواستههای آنها را نمایندگی کنند؟ آیا هنوز طبقه روشنفکری را همراه خود میبینند؟ آیا هنوز دانشگاهها را در اختیار دارند و اصلا میدانند از سال76 تا 1400 چه تحولات عظیمی در فضای فکری دانشجویان پدید آمده است؟ با طبقه فرودست چه میکنند؟
آیا احساس میکنند فرودستان، اصلاحطلبان را که همیشه محور سخنانشان توسعه سیاسی بوده است، به رسمیت میشناسند؟ فرای اینها مشخص نیست جایگاه لیدری در جریان اصلاحات چگونه است؟ آیا خاتمی هنوز جایگاه سابق خود را دارد و با نفوذ کلامش میتواند جامعه را همراه کند؟ و آیا اصلا همه اصلاحطلبان او را نماینده خود میدانند و به سخنانش تمکین میکنند؟ اگر چنین نیست، قرار است در آینده اصلاحطلبان با محوریت تشکیلاتی جلو بروند یا باز هم لیدری شخصمحور خواهد بود؟ همه اینها پرسشهایی است که اصلاحطلبان باید بعد از شکست در انتخابات 1400 به آنها پاسخ دهند؛ خواه بگویند شکستی در کار نبود و ما حذف شدیم یا بپذیرند که سبد رأیشان بهشدت نسبت به همین هشت سال پیش کاهش یافته است و بپذیرند که حتی اگر نامزدهای مورد قبولشان در این دوره مانند جهانگیری، ظریف یا سیدحسن خمینی هم به میدان میآمدند، بعید بود در نتیجه کلی انتخابات تفاوت محسوسی مشاهده شود.