اخیرا یک اقتصاددان آمریکایی دکترین و رویکرد اعمال تعرفه بر واردات کالاهای خارجی را که در ادامه و تقویت صادرات دلار بجای کالای آمریکا است، را نقد کرده است.
پیتر شیف ( Peter Schiff ) در مطلبی می گوید: «اقتصاد ایالات متحده برای تولید کالا به کشورهای خارجی متکی است، در حالی که ایالات متحده به جای صادرات ملموس، با دلار جبران می کند. او هشدار میدهد که اتکا به این «رابطه انگلی» میتواند منجر به سقوط ارزش دلار با رشد کسری تجاری شود و در نهایت منجر به انتقال دردناک آمریکاییها از یک اقتصاد مبتنی بر مصرفکننده به اقتصاد متمرکز بر پسانداز و تولید شود».
البته آقای پیتر شیف به اینکه آمریکا چگونه قادر است حجم عظیم دلارهای صادراتی را با تقویت تولید و عرضه و افزایش صادرات کالاهای جدید آمریکا جبران کند، اشاره ای نکرده است. واقعیت این است که فرهنگ مصرفی جامعه آمریکا و رشد پایین اقتصادی آمریکا تا کنون خود را با رفتار انگلی دلار تطابق داده است و خروج از این فرهنگ و مسیر، کاری بسیار دشوار است.
پیشنهاد آقای شیف یک بیان تئوریک برای حل بحران دلار است ولی آیا اقتصاد آمریکا قادر است که یک مسیر طولانی رشد اقتصادی انگلی را با یک جهش بزرگ تولید صادراتی جبران کند؟ ترامپ با اعمال تعرفه بر واردات و تلاش برای تصاحب کانادا، غزه و پاناما میخواهد تراز تجاری خود را جبران و قدرت دلار را در تجارت بینالمللی حفظ کند.
به هر حال اینکه اولین بار است که رابطه انگلی دلار تحلیل می شود و از پشت پرده دلار در خارج از آمریکا پردهبرداری میشود نشان از نگرانی سقوط دلار و بدنبال آن سقوط اقتصادی آمریکاست.
جنگ ارزی مسالمت آمیز ۶ دهه گذشته چین با آمریکا به سوی یک جنگ خشن و مقابله ارزی جدی یعنی (RMB) درحال پیشرفت است. اصطلاح جنگ ارزی اولین بار ۶ دهه قبل بین چین و آمریکا شروع شد. هرچند چین از آن زمان تاکنون یکی از خریداران اوراق قرضه آمریکا و ذخیره ساز دلار بوده است، ولی همزمان یک جنگ ارزی را برای تقویت صادرات خود به آمریکا شروع کرد. این جنگ ارزی تحت عنوان The exchange war توسط بانک مرکزی و دولت چین با کم برآوردی و تضعیف پول ملی چین یعنی یوان چین در مقابل دلار آغاز و سیل صادرات کالاهای چینی را به آمریکا فراهم کرد.
دومین جنگ ارزی چین بصورت چراغ خاموش از چند سال پیش آغاز شده است. چین به جای زیرساخت بین المللی مالی شناخته شده و غالب، یعنی سوئیفت که عمدتا بر مبنای دلار است، نظام تجاری دیگری به نام( RMB ) را جایگزین آن میکند. در این ابزار مبادله تجاری، به جای دلار از ارز چینی استفاده میشود و به جای سوئیفت از نظام بلاکچین که یک نظام غیر متمرکز پرداخت است بهره می برد.
در ۱۷ مارس ۲۰۲۵، بانک خلق چین، اعلام کرد که سیستم تسویه مرزی RMB دیجیتال ( پول دیجیتالی چین) به طور کامل به ۱۰ کشور "آ سه آن" و ۶ کشور خاورمیانه متصل خواهد شد، به این معنی که ۳۸ درصد از حجم تجارت جهان از سیستم سوئیفت تحت سلطه دلار آمریکا عبور خواهد کرد و مستقیما وارد «RMB دیجیتال» خواهد شد. این بازی مالی که The Economist آن را «نبرد برتون وودز سیستم ۲.۰ Outpost Battle» نامیده است، در حال بازنویسی کدهای اساسی اقتصاد جهانی با فناوری بلاکچین است.
تأثیر عمیق این انقلاب فناوری، در بازسازی حاکمیت مالی نهفته است. زمانی که ایالات متحده تلاش کرد کشورهایی را با سوئیفت تحریم کند، چین قبلاً یک حلقه بسته از پرداخت های یوان در جنوب شرقی آسیا ایجاد کرده بود. داده ها نشان می دهد که حجم تسویه مرزی RMB کشورهای "آ سه آن"، از ۵.۸ تریلیون یوان در سال ۲۰۲۴ فراتر رفته است که افزایشی ۱۲۰ درصدی نسبت به سال ۲۰۲۱ داشته است.
برخی گزارشها حاکی ازاین است که ۸۷ درصد از کشورهای جهان، انطباق سیستم دیجیتال RMB را تکمیل کرده اند و مقیاس پرداخت های فرامرزی از ۱.۲ تریلیون دلار آمریکا فراتر رفته است.
سریال تهدیدات سیاسی و اقتصادی دولت ترامپ، از جمله دستاندازی به منابع طبیعی و سرمایههای مالی کشورهای دوست آمریکا و حمایت جمهوریخواهان کنگره و مجلس آمریکا از اقدامات ترامپ فراتر از خوی تجاری و منافع شخصی او است.
همانطور که در یادداشت قبلی گفتم، نجات دلار و اعتبار اوراق قرضه که ظرفیت آن در تجارت بین الملل و ذخایر بانکهای مرکزی سایر کشورها به حالت اشباع رسیده است. خطر کاهش شدید و خروج ذخایر دلاری و دارایی های مالی آمریکا در بانکهای مرکزی جهان از یکسو و نگرانی از افزایش ناترازی در تراز تجاری و سرمایه اقتصاد آمریکا از سوی دیگر، عامل اصلی اقدامات شتابزده دولت ترامپ است.
به طور خلاصه:
۱- در دولت ترامپ، جنگ تعرفهها به صورت گسترده، برای کاهش واردات و افزایش تولید داخلی و صادرات در راستای تقویت تراز پرداختها و کاهش فشار روی انتشار دلار بیشتر در خارج و اوراق مالی آغاز شده است.
۲- حمایت سنا و گنگره از اقدامات ترامپ با وجود ریسک حیثیتی، فاصله گرفتن از اقتصاد و تجارت آزاد و ابهام در نتایج آن اوج نگرانی سیاستمداران آمریکا از آینده اقتصادی آمریکا را نشان می دهد.
۳- اقدامات غیر معمول دولت ترامپ از جمله تلاش برای دستیابی به منابع طبیعی اوکراین، کانادا و گرینلند و فشار برای ورود سرمایه از کشورهای نفتی غرب آسیا از جمله عربستان در سابقه اقتصادی آمریکا به ندرت دیده می شود.
۴- حمله به یمن، فشار بر لبنان و استقرار بیشتر نیروها و تجهیزات نظامی در سوریه و تلاش برای کوچ مردم غزه در کنار اقدامات نامتعارف اقتصادی همان دکترین «دلار در کنار فشنگ» اقتصاد آمریکا است که بارها و بارها تکرار شده است. با این تفاوت که دکترین جدید با کنار گذاشتن ارزش های آمریکایی همراه شده که موجب شگفتی تحلیل گران سیاسی و اقتصادی جهان لیبرال شده است.
آیا آمریکا در این سیاستها موفق خواهد شد؟
پیداست که فاصله گرفتن یک نظام اقتصادی و سیاسی از سابقه، ارزشها و نظامات اقتصادی ۲۰۰ ساله خود کار آسانی نیست. ازسوی دیگر، همبستگی و درهم تنیدگی اقتصاد آمریکا با اقتصاد جهانی اثرات بازخوردی منفی در اقتصاد آمریکا خواهد داشت. در یادداشت های بعدی به چشم انداز این تغییرات در رابطه با زیر ساختهای اقتصادی و تجارت جهانی خواهیم پرداخت.
انتهای پیام/