یک جامعهشناس و استاد دانشگاه یزد میگوید: یکی از استراتژیهای دشمن، بهرهگیری از تفاوت دیدگاهها و سلایق مردم و تبدیل آنها به اختلافات عمیق و ترمیم ناپذیر و درنتیجه آسیب زدن به همزیستی و اتحاد مردم ایران است.
در ماههای اخیر، بیحجابی در نقاط مختلف کشور گسترش یافته و علاوه بر نگرانی بخشی از متدینین، انتقاد ائمه جمعه و برخی هشدارهای نهادهای مسئول را در پی داشته و از سوی دیگر با تعلیق فعالیت گشت ارشاد، رخ دادن چند اتفاق، نگرانی از ایجاد درگیری بین مردم را تشدید کرده است.
در این شرایط، رهبر انقلاب با تاکید بر لزوم حفظ همدلی و اتحاد، درگیر شدن مردم به خاطر عقاید و سلایق مختلف را با هم نقشه دشمن دانستند و بر زندگی مهربانانه مردم در کنار هم تاکید کردند. این در حالی است که برخی معتقدند مماشات با روند بیحجابی به موضوعات دیگر سرایت کرده و منجر به رواج قانون شکنی میشود.
در این راستا، دفتر پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا، موضوع « همزیستی و همدلی در جامعه ایران، موانع و راهکارها» را با کارشناسان به بحث و گفتوگو گذاشته است.
در ادامه گفت وگو با دکتر «ابوالفضل مرشدی» عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه یزد را از نظر میگذرانید.
- راهکار حفظ اتحاد و همدلی در شرایطی که اختلاف نظرها در جامعه زیاد و عمیق است، چیست؟
نکته اولی که باید به آن توجه داشت این است که در جامعه بزرگی مثل ایران، مثل هر جامعه دیگری، سطحی از اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه و تفاوت سبک زندگی کاملا بدیهی است، همان طور که در جوامع امروزین کمتر جامعهای را میتوان سراغ داشت که در آن اختلاف دیدگاه و حتی تنشهای اجتماعی ناشی از آن وجود نداشته نباشد و این تفاوتها و اختلاف نظرها میتواند کارکردی مثبت داشته باشد. زمانی این اختلاف دیدگاهها و تفاوت سبک زندگیها نگران گننده میشود که جامعه به سمت دو یا چندقطبی شدن پیش برود و آنقدر اختلاف نظرها در جامعه زیاد شود که به عدم درک متقابل و تنش اجتماعی پردامنه منجر شود. آنچه در شرایط کنونی ایران باعث نگرانی برخی صاحبنظران شده، آن است که به نظر می رسد در برخی موضوعات، اختلاف نظرات از حد طبیعی خود خارج شده و در برخی موارد به سمت قطبی شدن و پیامدهای بد ناشی از آن پیش رفته است.
موضوعی مثل حجاب اگر نه تماما، بلکه عمدتا موضوعی اجتماعی (نه سیاسی و امنیتی) است. این پدیده بیش از هر چیز به نهادهایی مانند خانواده، دین، آموزش و سازمانهای مردمنهاد (سمنها) مرتبط است و لذا برای مواجهه با این پدیده نیز باید از سازوکارهای همین نهادها بهره گرفتدر این وضع، برای حفظ اتحاد و همدلی جامعه، شرط نخست آن است که همه تصمیمسازان جامعه اتحاد و همدلی جامعه را «یک اصل» بدانند و از هر کار و سخنی که این اصل را خدشه دار میکند، پرهیز کنند؛ در واقع، یکی از ملاکهای سنجش سخن و فعل مدیران و مسئولان جامعه این باشد که سخن و فعلشان چقدر به این اصل کمک میکند یا آن را تضعیف میکند.
همدلی بدون شناخت تنوع نظرات حاصل نخواهد شد
شرط دوم نیز این است که توجه داشته باشیم جامعه ایران جامعه ای بزرگ با تنوع فرهنگی و اجتماعی است و با یک جامعه کوچک و یکدست تفاوت زیادی دارد و لذا هر گونه اتحاد و همدلی در این جامعه بدون شناخت این تنوع و بدون توجه به الزامات آن حاصل نخواهد شد. در واقع، هر گونه تلاش برای یکدست کردن کامل جامعه نه امری ممکن است و نه مطلوب و لذا باید از چنین نگاههایی پرهیز کرد.
نکته بعد اینکه باید توجه داشت جامعه رسانهای شده امروز، جامعهای پیچیده و با سرعت تغییرات زیاد و با توان تاثیرپذیری از و تأًثیرگذاری بر دیگر جوامع است و یک تصمیم یا حرف یا عمل میتواند پیامدهای گستردهای در پی داشته باشد. لذا تصمیمسازان و مسئولان جامعه باید ضمن اینکه افراد باهوشی باشند، درک صحیحی از جامعه امروز و سازوکارهای تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی نیز داشته باشند.
- ورود مردم به عرصه مقابله با بیحجابی چه پیامدهای مثبت و منفی دارد و چگونه باید مانع بروز درگیری در اثر این ورود شد؟
قبل از پاسخ به این سوال، یادآوری این نکته را لازم میدانم که برای فهم بهتر مسائل اجتماعی و حل آنها بهتر است از برخی اصطلاحات رایج و کلیشهشده در جامعه فاصله بگیریم و به جای آنها اصطلاحات دقیقتری به کار ببریم. به عنوان مثال، کلمه مصطلح «بیحجاب» در جامعه ما کلمه درستی نیست و بهتر است به جای آن عباراتی مانند «ضعیفالحجاب» و مانند آن را به کار ببریم و البته توجه داشته باشیم که پدیدههای اجتماعی عمدتا دارای ماهیت طیفی هستند و لذا باید از برخورد صفر و یکی با آنها پرهیز کنیم. الان در جامعه ما حجاب خانمهای جامعه طیفی وسیع را شامل میشود که دوگانه «باحجاب-بیحجاب» توصیف خوبی برای آن نیست و چنین دوگانهسازیهایی تنها به دو قطبی شدن فضا کمک میکند.
نکته بعدی که خیلی ضروری است به آن توجه کنیم آن است که موضوعی مثل حجاب اگر نه تماما، بلکه عمدتا موضوعی اجتماعی (نه سیاسی و امنیتی) است و لذا برای فهم آن باید سازوکارهای اجتماعی را بشناسیم و برای هر گونه سیاستگذاری در ارتباط با آن، بر اساس منطق اجتماعی و سازوکارهای اجتماعی با آن مواجه شویم. وقتی گفته میشود یک پدیده ماهیتی اجتماعی دارد منظور این است که این پدیده بیش از هر چیز به نهادهایی مانند خانواده، دین، آموزش و سازمانهای مردمنهاد (سمنها) مرتبط است و تا حد زیادی محصول سازوکارها (یا اختلال در سازوکارهای) درونی چنین نهادهایی است و لذا برای مواجهه با این پدیده نیز باید از سازوکارهای همین نهادها بهره گرفت و همه ما میدانیم که اصل اساسی در همه این نهادها و سازوکارهای آنها «اقناعسازی» افراد است.
دعوت افراد به حجاب باید اقناعی باشد
از این رو، وقتی میگوییم مقوله حجاب بیش از هر چیز مقولهای اجتماعی است منظور این است که اولا دولت باید تمرکز سیاستهایش در این ارتباط را بر تقویت نهاد خانواده، اصلاح و بهینهسازی نهاد آموزش، همافزایی با نهاد دین و یاریرسانی به سمنها باشد.
همراه با رشد شهرنشینی و صنعتی شدن و گسترش ارتباطات شیوههای زیستن افراد جامعه نیز تنوع بیشتری مییابد و انسانها باید یاد بگیرند با دیگرانی که با آنها اختلاف دیدگاه و تفاوت در سبک زندگی دارند، همزیستی داشته باشند
همچنین ورود افراد جامعه به این مقوله باید عمدتا از مجرای نهادهای یادشده در بالا و سازوکار آنها برای دعوت افراد به حجاب نیز باید اقناعی باشد. اگر بخواهم در این مورد مثالی بزنم، باید بگویم احتمالا همه ما در خانواده یا فامیل نزدیک یا دور خود افرادی را داریم که در مورد حجاب شک و تردید و سوالاتی دارند و یا حتی به اصل آن باور ندارند. به نظر میرسد نقطه آغاز ورود افراد دغدغهمند در حوزه حجاب باید این باشد که با اینگونه افراد ارتباط موثر بگیرند و بکوشند با سازوکارهای اقناعی آنان را با فلسفه حجاب آشنا و آنان را به حفظ حجاب ترغیب کنند. معنی این سخن آن است که فرد بعد از اینکه در خانواده و فامیل و مدرسه و مسجد و سمن توانست مهارت ارتباط گیری و قدرت اقناع کنندگی خود را تقویت کند، میتواند در عرصههای عمومی جامعه نیز مؤثر واقع شود و مبلغ خوبی برای حجاب و دیگر ارزشهای اسلامی باشد.
- آیا همدلی و همزیستی افراد باحجاب و بیحجاب، انقلابی و غیرانقلابی، مذهبی و غیرمذهبی و.. امکانپذیر است؟ در این صورت معنای عملیاتی آن چیست؟
در اینجا باز همان نکته بالا را تکرار میکنم که باید به جد از اصطلاحات دوقطبی که به قطبیسازی فضای جامعه دامن میزنند پرهیز کرد، چون جامعه نیز در واقع شامل طیف گستردهای از افراد است که در این دوگانهسازیهای مفهومی نمیگنجد. با این حال، تجربیات جوامع مختلف نشان میدهد که همراه با رشد شهرنشینی و صنعتی شدن و گسترش ارتباطات شیوههای زیستن افراد جامعه نیز تنوع بیشتری مییابد و انسانها باید یاد بگیرند با دیگرانی که با آنها اختلاف دیدگاه و تفاوت در سبک زندگی دارند، همزیستی داشته باشند. اما در همه جوامع سازوکارهایی برای حفظ همگرایی و ممانعت از تکثر بیش از حد سبکهای زندگی در جامعه وجود دارد، چرا که اگر این تکثر از حدی بیشتر شود، میتواند انسجام جامعه را با مخاطره مواجه کند. بدیهی است که مبنای همزیستی هر جامعه از یکسو قوانین آن جامعه و از سوی دیگر اشتراکات ارزشی و فرهنگی افراد جامعه است.
ضرورت افزایش مهارت همزیستی مردم با سبکهای مختلف زندگی
جامعه ایران هم در دهههای گذشته به ویژه بعد از انقلاب اسلامی رشد فرایند شهرنشینی و صنعتی شدن و گسترش سریع ارتباطات، به ویژه، در سالهای اخیر را تجربه کرده است و این موضوع باعث شده جامعه ما با رشد سریع تنوع شیوههای زندگی و افزایش تفاوت دیدگاهها مواجه شود و در نتیجه، ضرورت افزایش مهارتهای همزیستی میان مردم با سلیقهها و سبکهای مختلف زندگی مطرح گردد. مثل هر جامعه دیگری، در جامعه ما نیز همزیستی میان سلایق و سبک زندگیهای مختلف و حفظ همدلی و اتحاد زمانی پایدار خواهد بود که بر دو مبنای قانون و اشتراکات دینی و ملی استوار باشد. لذا سیاستها و تصمیمسازیهای کشور باید به سمت اعتباربخشی هر چه بیشتر به قانون و تقویت و پررنگ کردن ارزشها و نقاط مشترک افراد جامعه باشد.
نکته بااهمیت این که با همه تنوع و تفاوت دیدگاههایی که در میان مردم ایران وجود دارد، همه تحقیقات اجتماعی نشان میدهد که اشتراکات ارزشی و دینی و ملی مردم ایران بسیار بالاست. به عنوان مثال، هر چند در سطح پایبندی به مناسک فردی و جمعی دینی تفاوتهایی میان قشرهای مختلف مردم وجود دارد، اما همه تحقیقات تجربی نشان میدهد مردم ایران به میزان زیاد و بسیار زیادی پایبند اصول و اعتقادات اسلامی هستند. همچنین ایرانیان، به ویژه در دوره دفاع مقدس و حتی بعد از آن، همواره ثابت کرده اند که نسبت به وطن و ناموس خود بسیار حساس و غیرتمندند و حاضرند برای آن هرگونه فداکاری بکنند. همه اینها نشان میدهد به رغم تفاوت دیدگاهها و اختلاف سلایق، مردم ایران نقاط اشتراک بسیار برجستهای دارند که در صورت درک درست آنها، میتوانند مبنای استواری برای اتحاد و همدلی مردم این سرزمین باشد.
- برخی این رویکرد را مماشات، عقبنشینی و ترک وظیفه میدانند و معتقدند پیامدهای منفی و روزافزون اخلاقی برای جامعه خواهدداشت. نظر شما در این زمینه چیست؟
هر چند نگرانی کسانی که چنین دغدغهای را مطرح میکنند، قابل درک است اما به نظر میرسد بخشی از این نگرانیها ناشی از دوقطبی دیدن جامعه و بازی در زمین کسانی است که به دو قطبی شدن جامعه میدمند. در واقع، در سیر تحولات جامعه، نیاز هست که گاه زاویه دید تصمیم سازان تغییر کند و خلاقانه و جسورانه با برخی از موضوعات برخورد کنند. این گونه برخوردهای خلاقانه شاید در کوتاه مدت به عقبنشینی تعبیر شود، اما اگر این تغییر استراتژیها خلاقانه و آگاهانه طراحی شوند، در میان مدت و بلندمدت میتوانند به خیر کلی جامعه و در راستای تقویت ارزشها و هنجارهای دینی و اخلاق عمومی جامعه باشد.
- کدام گروهها و با چه انگیزههایی به همدلی، همزیستی و اتحاد در جامعه آسیب میزنند؟
در واقع، در هر جامعه قشرها یا افرادی هستند که به خاطر احساس بیعدالتی ممکن است در مقام واکنش یا انتقام یا لجاجت برآیند و بخواهند به همزیستی و اتحاد جامعه آسیب بزنند. مثلا بخشی از اعتراضات و اغتشاشات چند سال اخیر در جامعه ما را میتوان در این چارچوب تحلیل کرد. همچنین احتمال دارد بخشهایی از جامعه به خاطر احساس نادیده گرفته شدن، در مقام انتقام، بکوشند برخی از ارزشها و هنجارهای جامعه را نادیده بگیرند و آنها را زیر پا بگذارند. احتمالا بتوان بخشی از اعتراضات و اغتشاشات سال گذشته، یا گرایش بخشی از قشر نوجوان و جوان جامعه را در نادیده گرفتن حجاب، بر این اساس تحلیل کرد.
مثل هر جامعه دیگری، در جامعه ما نیز همزیستی میان سلایق و سبک زندگیهای مختلف و حفظ همدلی و اتحاد زمانی پایدار خواهد بود که بر دو مبنای قانون و اشتراکات دینی و ملی استوار باشد
اما عاملی که به ویژه در حوادث سال گذشته در کشور ما به خوبی عیان شد، اراده خارجی یعنی اراده کشورهای سلطهگر غربی و اپوزیسیون پرورش یافته در دامان این کشورها و رسانههای وابسته به آنان برای بر هم زدن همدلی و همزیستی و اتحاد جامعه ایران است. آنچه آشکار و غیرقابل کتمان است این است که وجود کشورهایی مثل ایران که بعد از انقلاب اسلامی راه استقلال را برگزیده، برای کشورهای سلطهگر به ویژه آمریکا قابل تحمل نیست و این کشورها از ابتدای انقلاب با ابزارهای مختلف همواره تلاش داشته اند در ایران نفوذ کنند و با فشار بر مردم ایران و تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی، آنان را از راهی که برگزیدهاند پشیمان کنند و مسئولان کشور را مجبور کنند در زمین مورد نظر آن کشورها بازی کنند.
دشمن در پی تبدیل تفاوت سلیقهها به اختلافات عمیق و ترمیم ناپذیر
در کنار دیگر ابزارها، قطعا یکی از استراتژیهای آنها بهرهگیری از تفاوت دیدگاهها و تفاوت سلیقهها در میان مردم و دمیدن به آنها و تبدیل آنها به اختلافات عمیق و ترمیم ناپذیر و در نتیجه آسیب زدن به همدلی و همزیستی و اتحاد مردم ایران است. هر چند این نفوذ و دخالت کشورهای غربی در حوادث مختلف در سالهای گذشته در ایران عیان بود، اما در حوادث سال گذشته این نفوذ و دخالت به حد اعلا و آشکارترین وجه خود رسید. بدیهی است در این شرایط بخشهایی از افراد جامعه تحت تاثیر جو رسانهای کشورهای سلطهگر قرار گیرند و همراستا با اهداف آنان در خلاف جهت اتحاد و همزیستی عمل کنند.
در موضوعات مهمی که بین مردم اختلافنظر وجود دارد، آیا امکان همفکری و اجماع عمومی هست؟ چه راهکارهایی برای نزدیک شدن نگاهها و این اجماع وجود دارد؟
قطعا راه حلهایی برای نزدیک شدن نگاهها و اجماع ملی وجود دارد. به نظر میرسد نوع نگاه شهید حاج قاسم سلیمانی به جامعه و تک تک افراد جامعه بهترین راهنمای همه ما باشد. در واقع، شرط نزدیک شدن نگاهها و ایجاد اجماع ملی آن است که تصمیم سازان جامعه بیش از پیش بکوشند ضمن کاهش مشکلات اقتصادی و کاهش تبعیض و بیعدالتی در جامعه، ارزشهای و هنجارهای مشترک جامعه را که تعدادشان اصلا هم کم نیست، تقویت کنند و فضای اعتماد و درک متقابل در جامعه را دامن بزنند؛ به گونه ای که تکتک مردم ایران، به عنوان عضوی از خانواده بزرگ جامعه، احساس کنند دیده و شنیده و به مشارکت طلبیده میشود. در این صورت است که دشمنان و بدخواهان این سرزمین نیز نخواهندتوانست از تفاوت دیدگاهها و اختلاف نظرات و سلایق طبیعی جامعه سوء استفاده نماید.