صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

گزارش اختصاصی یکتاپرس/
نوآوری های زبانی و نحوی، ترکیب سازی های بدیع، تجربی بودن مفاهیم و تصاویر از جمله مباحث مطرح شده بود که در این نشست به آن پرداخته شد.
کد خبر: ۹۴۵۵۳
۱۸:۴۳ - ۱۳ مرداد ۱۴۰۱

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ در این نشست که با حضور بهروز یاسمی، علیرضا بهرامی، پیمان سلیمانی، و‌‌ دیگر حاضرین، انجام گرفت در باره  ساختار زبان شعر حسین منزوی و تاثیر او بر غزل امروز گفتگو‌ شد‌. علیرضا بهرامی شاعر و منتقد نام آشنا در صحبت های خود، حسین منزوی و شعرهایش را با سه نگاه متفاوت مورد بررسی قرار داد که برای حاضرین بسیار مفید و آموزنده بود.

بعد از بهرامی، دکتر بهروز یاسمی هم نقطه نظرات خود را در باره شعرهای منزوی و دلیل ماندگاری آن ها توضیح داد. وی در بخشی از سخنان خود گفت: با این که تعداد واژه های تازه در شعرهای منزوی بسیار اندک است و شعرهای او بیشتر به سمت کلاسیک گرایش دارند اما قدرت مثال زدنی منزوی در اجرای شعر باعث شده است تا غزل های وی از امثال منوچهر نیستانی که شعرهایش حال و هوای امروزی داشت سبقت بگیرد و جامعه آن را به بهترین شکل بپذیرد.
نوآوری های زبانی و نحوی، ترکیب سازی های بدیع، تجربی بودن مفاهیم و تصاویر از جمله مباحث مطرح شده بود که همراه با صحبت های میهمانان جلسه توسط پیمان سلیمانی، امید بیگدلی، فرامرز راد به آن پرداخته شد. 

امیدبیگدلی، فرامرز راد، حسین جنت مکان، مهدی قاسمی، احسان قدیمی، محسن محمدی، پرستو رضایی، ستار رضایی، سعید رادمهر و... از جمله شرکت کنندگان در این نشست بودند که تعدادی از این عزیزان نیز نظرات خود را در خصوص موضوع جلسه ارایه کردند. در پایان این برنامه شاعران شعرهای خود را قرائت کردند و در مورد شعرهای پریسا عباسی و افسانه افشردی توسط کارشناس ها نظر داده شد.

جلسات شعر تعلیق در کافه فراموشی واقع در خیابان سهروردی جنوبی، خیابان اورامان، نبش خیابان اسلامی برگزار می شود.

غزلی از حسین منزوی را با هم می خوانیم:

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
… و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من – دل مغرورم – پرید و پنجه به خالی زد
که عشق – ماه بلند من – ورای دست رسیدن بود

گل شکفته! خدا حافظ، اگر چه لحظهٔ دیدارت
شروع وسوسه‌ ای در من به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود

اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل‌ پیشه بهانه‌ اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم‌ انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: