صفحه نخست

سیاسی

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

فرهنگ و هنر

ورزشی

عکس و فیلم

انتخابات 1400

نوشته سعید جهانپولاد/ اختصاصی یکتاپرس؛
دومان می گوید که « تضاد جدلی، عدم درک سیستماتیک و ارائه نادرست، ایرادهای غیر اساسی اما دائماً تکرار شونده، همگی علائم جابجایی مقاومت هستند.
کد خبر: ۷۹۴۲۵
۰۸:۰۰ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۱

نگاهی به فرازهای کتابِ مقاومت در برابر نظریه/ پل دومان ( قسمت 2)

■ نوشته: سعیدجهانپولاد

چرا نظریه ادبی مقاومت و مخالفت های سختی برمی انگیزد؟: ایدئولوژی های ریشه دار را با افشای مکانیزم کار آنها بر هم می زند/مخالف سنت فلسفی قدرتمندی است که زیبایی شناسی بخش برجسته ای از آن است./ قانون تثبیت شده آثار ادبی را بر هم می زند و مرز بین گفتمان ادبی و غیرادبی را محو می کند....دو مان می گوید که دلایل ذکر شده در بالا به اندازه کافی کفایت می کند اما اینها پاسخ های قانع کننده ای نیستند. دو مان استدلال می کند که توسعه نظریه ادبی خود «به دلیل پیچیدگی های ذاتی پروژه آن و با توجه به وضعیت آن به عنوان یک رشته علمی، بیش از حد تعیین شده است»مقاومت ممکن است جزء ساختاری گفتمان آن باشد، به نحوی که در علوم طبیعی غیرقابل تصور و در علوم اجتماعی غیرقابل ذکر است.

 علائم جابجایی مقاومت: دو مان می گوید که « تضاد جدلی، عدم درک سیستماتیک و ارائه نادرست، ایرادهای غیر اساسی اما دائماً تکرار شونده، همگی علائم جابجایی مقاومت هستند» که  درون ذاتی خود پروسه متنی نظریه ادبی است. اما این بهانه ای برای پایان دادن به نظریه ادبی نیست. شبیه آن است که  " نقش  آناتومی بدن را به دلیل شکست در درمان مرگ و میر" جدی نگیریم "  «بحث واقعی نظریه ادبی با مخالفان جدلی آن نیست، بلکه با مفروضات و احتمالات روش شناختی خود است». به جای این که بپرسیم چرا تئوری ادبی تهدیدآمیز است، باید بپرسیم که چرا نظریه ادبی در انجام کار خود چنین مشکلاتی دارد و چرا اغلب در زبان توجیه خود و دفاع از خود مستاصل می ماند. دو مان اضافه می کند که چنین دشواری هایی، همانطور که در بالا ذکر شد، همیشه برای نظریه ادبی وجود داشته است. یکی از دستاوردهای اصلی جریان ادبی کنونی این است که تا حدودی نسبت به این واقعیت آگاهی پیدا کرده است.

 مقاومت در برابر نظریه: «مقاومت در برابر نظریه، مقاومت در برابر استفاده از زبان در مورد زبان است. این مقاومت در برابر خود زبان یا در برابر این احتمال است که زبان دارای امکانات و نیروها و یا کارکردهایی است که نمی توان آنها را به شهود و تعین بخشی تقلیلش داد. اما ما فکر می کنیم که وقتی به کلمه "زبان" اشاره می کنیم، می دانیم در مورد چه چیزی صحبت می کنیم. دو مان می گوید که «احتمالاً هیچ کلمه ای در زبان یافت نمی شود که به اندازه خود کلمه «زبان» بیش از حد معین شده از تعریف خود گریزان باشد، بد شکل و بد قواره باشد. «تریویوم» کلاسیک، آشناترین و عام ترین الگوهای زبانی، علم زبان را مشتمل بر دستور زبان، بلاغت و منطق می داند. دو مان می گوید که این است در واقع مجموعه‌ای از اختلاف های نا حل مانده و این اختلافات به‌قدری قدرتمند هستند که گفتمانی بی‌نهایت طولانی از سرخوردگی بی‌پایان را ایجاد کرده‌اند که نظریه ادبی معاصر یک فصل تازه ای از آن است.

مشكلات در مورد زبان در «تريويوم» در رابطه دروني ميان اجزاء تشكيل دهنده (دستور زبان، منطق، بلاغت)  «چهار _ويويوم» وجود دارد.[كه به ما شناخت كلي از جهان مي دهد و علوم غير كلامي را در بر مي گيرد: از عدد (حساب)/ از فضا (هندسه)/ از حرکت (نجوم)/ از زمان (موسیقی)].

منطق به عنوان پیوندی بین «تریویوم» و «کوادریویوم»: در فلسفه، پیوند بین «تریویوم» و «کوادریویوم» با منطق حفظ می شود. در منطق، دقت گفتمان زبانی با دقت گفتمان ریاضی مطابقت دارد. در قرن هفدهم رابطه بین فلسفه و ریاضیات بسیار نزدیک بود. این قرن هندسه را [که الحاقی همگن است (مجموعه یا نظمی از چیزهایی که به یکدیگر وابسته اند، گویی به هم مرتبط هستند)] بین فضا، زمان و عدد به عنوان «تنها مدل انسجام و اقتصاد» در نظر گرفت. همه مدل های دیگر درجه ای از سردرگمی ایجاد کردند که فقط ذهن های هندسی می توانند آن را درک کنند. این مثال روشنی از ارتباط بین علم دنیای پدیداری (ریاضیات) و علم زبان است. در اینجا زبان ابزاری برای «استدلال بدیهی-قیاسی و ترکیبی» صحیح است. این ارتباط علم زبان با علوم ریاضی بیانگر تداومی بین نظریه زبان به عنوان منطق و دانش دنیای پدیداری است که ریاضیات به آن تعلق دارد. در چنین نظامی زیبایی شناسی جایگاهی دارد. با این حال، دو مان استدلال می کند که پیوند بین منطق و علوم طبیعی قابل اطمینان نیست. شواهد تاریخی به آن اشاره دارد. علاوه بر این، در محدوده خود "بی اهمیت" است، رابطه بین دستور زبان، بلاغت و منطق ناپایدار / مشکل است.  ادبیات یعنی استفاده از زبانی که بلاغت را بر کارکرد دستوری و منطقی پیش‌زمینه می‌کند عنصر آزاردهنده و طفیلی است که تعادل درونی مدل را بر هم می‌زند. در نتیجه بر گسترش مدل به دنیای غیرکلامی نیز تأثیر می گذارد.

نتیجه مقاله: مقاومت در برابر نظریه پل دو مان، در نظریات پسا ساختار گرایان و ساختارزدایی آمریکایی تاثیر قابل توجه ای داشته، و همپوشانی نظرات پسا دریدایی، پسا دومانی ..در مطالعات انتقادی امروزه به وضوح دیده می شود ، همپوشانی رویکردهای ترکیبی و تلفیقی مباحثی چون پایان نظریه، پسا نظریه از تری ایگیلتون، توقف ادبیات و نظریه از بلوم ، رنه ولک و .. چنین خاستگاهی را برجسته تر می نماید اگر چه چنین مقاومتی در ذات خودش بحران‌های نظری و انتقادی بسیاری را مجال داده و این امر باعث ایجاد بحران خاصی در مطالعات ادبی می شود، زیرا «ادبی بودن» دیگر به عنوان یک کیفیت زیباشناختی و یا یک حالت تقلیدی دیده نمی شود. اثر زیبایی‌شناختی، به گفته دو مان، به این دلیل اتفاق می‌افتد که ما تمایل داریم با در نظر گرفتن زبان به‌عنوان رسانه‌ای شهودی و شفاف، در مقابل رسانه مادی و متعارفی که هست، مادی بودن دال را با مادی بودن مدلول اشتباه بگیریم. حرکات تقلیدی و نمایشی نیز مانند کیفیت زیبایی‌شناختی، تأثیری از جنبه‌های بلاغی و مجازی زبان است. فرض زمینه ها یا زمینه های ایدئولوژیک و تاریخی برای متون ادبی مشکل ساز می شود اگر زبان دیگر به عنوان راهنمای شفاف و شهودی از ماده متنی به موقعیت تاریخی دیده نشود. در نتیجه، نظریه پردازانی که از رویکرد زیبایی شناختی در مطالعات ادبی حمایت می کنند و کسانی که از رویکرد تاریخی حمایت می کنند، نظریه را ناخوشایند و چالش برانگیز می دانند. آنهامخالفان جدلی نظریه هستنداز آنجایی که نظریه به همان اندازه که ادبیات یک ساختار زبانی است، طعمه همان مشکل شناسی زبان ادبی می شود. دو مان بیان می کند که مقاومت در برابر نظریه ممکن است "یکی از اجزای درونی گفتمان آن" باشد. بحث واقعی نظریه ادبی از این پس نه با مخالفان جدلی آن، بلکه با مفروضات و احتمالات روش شناختی خود است. زیرا «مقاومت در برابر نظریه، مقاومت در برابر استفاده از زبان در مورد زبان است». بنابراین، به گفته دومان، مقاومت در برابر نظریه، مقاومتی در برابر خوانش است: "هیچ چیز نمی تواند بر مقاومت در برابر نظریه تسلط یابد، چراکه نظریه "خود" این مقاومت است". با این حال پل دومان چنین نتیجه می گیرد که «نظریه ادبی در خطر فروپاشی نیست، و یا اينکه نمی تواند شکوفا شود، بلکه هر چه بیشتر در برابر آن مقاومت شود، بیشتر شکوفا می شود، زیرا زبانی که آن سخن می گوید، زبان مقاومت در برابر خود است».

پی نوشت و توضیحات:Double bind—داستان ذن تصویر خوبی برای اتصال دوگانه است. یک استاد ذن به شاگردانش می گوید: «اگر بگویید این چوب واقعی است، من شما را خواهم زد. اگر بگویی این چوب واقعی نیست، تو را خواهم زد. اگر چیزی نگویی، تو را خواهم زد.»  به نظر می رسد هیچ راهی برای خروج وجود ندارد.

--پیوند دوگانه چیزی است که در استفاده از زبان اتفاق می افتد. دریدا استدلال می کند که درک ما از کلمات به کلمات دیگر بستگی دارد. این کلمات خود به کلمات دیگری برای اهمیتشان بستگی دارند.  بنابراین، این زنجیره بی‌پایانی از دال‌ها است که به چیزی فراتر از خودشان اشاره نمی‌کنند.  به طور خلاصه، زبان به هیچ چیز، هیچ منطق اساسی، علم یا جامعه وابسته نیست.  آنچه یک نویسنده «منظورش» بود، وجودی خارج از کلمات ندارد.  وقتی نویسنده ای کلمه ای را انتخاب می کند و دیگری را کنار می گذارد، یک معنا را انتخاب می کند و معانی دیگر را سرکوب می کند.  معنای نهایی نتیجه سرکوب مکرر معانی دیگر است.  همه این معانی در تفسیر ظاهر می شود.  بنابراین هیچ پایانی برای تفسیر و گریزی از آن نیست.  دریدا این را «پیوند دوگانه» می‌نامد.

نبوغ هرمنوتیکی: نبوغ هرمنوتیکی زمانی پدید می‌آید که تفسیرها به شیوه‌ای مبتکرانه (هوشمندانه، مدبرانه و مبتکرانه) پیش می‌روند.  نمونه ای برای نبوغ هرمنوتیک در اینجا از نوشته های دریدا ارائه شده است.(دریدا در حاشیه‌های فلسفه درباره «تفاوت» [شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو، 1982، صفحات 3-27.]). در اینجا دریدا در مورد حرف "A" در "تفاوت" صحبت می کند.  او ابتدا "سکوت" "A" را در تفاوت (در تلفظ فرانسوی به ندرت شنیده می شود) به عنوان یک مقبره خاموش، مانند یک هرم، مانند هرم (A) بازی می کند که هگل بدن نشانه را با آن مقایسه می کند.  .  [وقتی «A» را می‌نویسیم، حرف مانند یک هرم به نظر می‌رسد]هرم یک مقبره است.  در زبان یونانی "آرام" "oikesis" است.  "Oikesis" نزدیک به "oikos" یونانی (خانه) است. از کلمه "oikos" کلمه "اقتصاد" مشتق شده است ("oikos" "خانه" و "nemein" - مدیریت کردن) بنابراین دریدا از «اقتصاد مرگ» به عنوان «محل اقامت خانوادگی و مقبره افراد مناسب» صحبت می کند، علاوه بر این، و به شکلی بیضوی‌تر، دریدا از مقبره‌ای صحبت می‌کند که همیشه کتیبه‌ای روی سنگ دارد و مرگ ظالم را اعلام می‌کند.  (به نظر می رسد این به برخورد هگل با داستان آنتیگونه در پدیدارشناسی اشاره دارد. یادآوری می شود که آنتیگونه با دفن برادرش پولینیس، کرئون ظالم را به چالش می کشد. کرئون با دفن آنتیگونه تلافی می کند. در آنجا او مرگ آهسته ای را که در انتظار او است با دار زدن فریب می دهد.  کرئون ظالم خیلی دیر تغییر عقیده می دهد و (پس از خودکشی پسر و همسرش، خانواده اش) خود را می کشد).  بنابراین خانواده، مرگ، کتیبه، مقبره، قانون، اقتصاد. از مثال بالا، فکر می‌کنم که محققان مشکلات پیروی از روند فکری دریدا را درک کرده‌اند.  صفحات (3-27) گفتمانی خیره‌کننده به ما ارائه می‌دهند.  نبوغ هرمنوتیکی نمی تواند فراتر رود.

کنایه رواقی: رواقی گرایی مکتب فلسفی است که توسط زنون پایه گذاری شد، او تعلیم داد که مردم باید عاری از اشتیاق باشند، شادی یا غم را متاثر نشوند و بدون شکایت تسلیم ضرورت اجتناب ناپذیر شوند [پذیرفتن همه چیز در زندگی با شانه های بالا انداختن].

جزء بلاغی و شکلی در زبان: زبان مجازی هر شکل گفتاری است که به معنای غیر تحت اللفظی برخی یا همه کلمات مورد استفاده بستگی دارد.  انواع مختلفی از زبان مجازی وجود دارد، از جمله ابزارهای ادبی مانند تشبیه، استعاره، شخصیت پردازی، و نمونه های جناسی بسیاری که فقط چند مورد را نام می برد.  تعریف زبان مجازی برخلاف تعریف زبان تحت اللفظی است که فقط شامل تعاریف «مناسب» یا فرهنگ لغت کلمات است.  زبان مجازی معمولاً برای درک معنای دوم، خواننده یا شنونده را ملزم به درک برخی نکات ظریف، زمینه، کنایات و غیره می کند.  با این حال، زبان مجازی آنقدر بخش رایج گفتار معمولی است که افراد بزرگسال بومی یک زبان می توانند به راحتی زبان مجازی را به عنوان زبان تحت اللفظی تفسیر کنند: وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل عبور خواهیم کرد./ توپ در زمین شما است./ هر ابری یک لایه ی نقره ای دارد. از مثال‌های بالا واضح است که بلاغت به طور مداوم سیستم‌های انتزاعی دستور زبان و منطق را تضعیف می‌کند. "ما از پل عبور خواهیم کرد" به هیچ وجه به معنای عبور کسی از هر پلی نیست.  معنای دستوری و منطقی در اینجا ربطی ندارد.  آنچه برای خواننده مهم است معنای بلاغی آن است.

"آگاهی کراتیلی از نشانه": کراتیلوس شخصیتی است که توسط دو مان برانگیخته شده است، یک شخصیت افلاطونی است، یک ذات گرا که از دیدگاه ایدئولوژیک پیروی می کند.  او تناظر لازم و مطلقاً کامل را بین کلمات و اشیا، یعنی بین دال و مدلول قرار داد.  این برخلاف زبان شناسی سوسری است که بیان می کند رابطه بین دال و مدلول دلبخواهی است.

 پارونوماسیس: پارونوماسیا اصطلاحی بلاغی برای پانک زدن یا بازی با کلمات است. اصطلاح پارونومازیا گاهی اوقات برای توصیف ترکیبی از کلماتی که از نظر صدا شبیه هم هستند، به صورت آزادتر استفاده می شود.

سقوط هایپریون: یک رویا یک شعر حماسی است که توسط جان کیتس نوشته شده است.  شعر در دو نسخه موجود است.  اولی، هایپریون، در سال 1818 آغاز شد و در سال 1820 ناتمام منتشر شد. دومی، «سقوط هایپریون»، با بازکاری، بسط و روایت شخصی سطرهایی از شعر اول سروده شد.  همچنین ناتمام ماند و پس از مرگ در سال 1856 منتشر شدطرح و ساختار شعر تا حد زیادی تحت تأثیر سه حماسه قبلی، آینید ویرژیل، بهشت ​​گمشده میلتون و کمدی الهی دانته قرار گرفته است.

--فعل واژگانی، اجرای یک گفتار: گفتار واقعی و معنای ظاهری آن، شامل کنش های آوایی، فاتیکی و بلاغی مربوط به جنبه های لفظی، نحوی و معنایی هر گفتار معنادار است. کنش غیروابسته: «نیروی غیرکلامی» عملگرایانه گفتار، بنابراین اهمیت مورد نظر آن به عنوان یک کنش کلامی معتبر اجتماعی.  و در مواردی خاص، یک عمل گفتاری دیگر: اثر واقعی آن، مانند متقاعد کردن، متقاعد کردن، ترساندن، روشن‌کردن، الهام‌بخش کردن، یا به‌طور دیگری واداشتن کسی به انجام یا تحقق بخشیدن به چیزی، خواه قصد داشته باشد یا نه.

منابع:Paul de Man, "The Resistance To Theory", in David Lodge and Nigel Wood eds., Modern Criticism and Theory: A Reader(2005) pp 349–365

-Paul de Man, Resistance to Theory(University of Minnesota Press, 1986), ISBN978-0-8166-1294-9

David Lodge and Nigel Wood eds., Modern Criticism and Theory: A Reader(New Delhi: Pearson Education, 2005)

این مقاله و پی نوشت ها از مطالعات دانشکده پژوهشی هندوستان و استاد راهنما دکتر سی سرکومار اخذ شده است.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: